خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳
۶:۴۵
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
پنجشنبه
۲۶ مهر
۱۴۰۳
۱۷:۲۵:۳۴
منبع:
ابنا
کد خبر:
1495698

روایت بخشش بانوی کردستانی؛ اهدای 80 میلیون تومان پوشاک به کودکان لبنان

امروز لباس‌ها از دل کردستان به بیروت رسیده است. وقتی از او درباره انگیزه این کار می‌پرسم، پاسخی آشنا به من می‌دهد: «این دستور رهبر است» رهبر دستور داده است و ما در حد توان و با چشمان خود دستورات رهبر را اجرا می‌کنیم.

آآ

خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ از ابتدای جنگ لبنان مردم ایران کمک‌های نقدی و غیر نقدی خود و بسیاری از بانوان طلاهای خود را با عشق و علاقه و در راه دفاع از مقاومت اسلامی به رزمندگان و مردم لبنان اهدا کرد. بعد از فتوای رهبر انقلاب و بسیاری از علما مبنی بر واجب دانستن حمایت از مقاومت، مردم از اقشار مختلف کمک های خود را تقدیم مردم لبنان و غزه کردند.

المنار طی گزارشی مکتوب و مستند به روایت بخشش یک بانوی کردستانی که یک شب 80 میلیون تومان پوشاک را به کودکان لبنان اهدا کرد پرداخته است:

غربت و درد کودکان غزه و لبنان با  کودکی نرگس خانم مشترک بود. دردی که نمی توانست آن را تسکین دهد  مگر اینکه تمام فروشگاه لباسش را وقف آنها کند.

شبکه 6 ایران تصاویری از بمباران مداوم منازل لبنانی‌ها و تصاویری از انفجار موشک‌هایی که به  قلب شهر اصابت کرده بود را پخش می‌کرد.  زیر نویس اخبار داغ شبکه خبر با رنگ قرمز، خبرهای تلخی را تکرار می کرد: «در روزهای گذشته صدها کودک در لبنان شهید شدند... صدها هزار نفر در نتیجه حملات هوایی اسرائیل آواره شدند».

ناگهان نرگس خانم صدای انفجاری را از پس زمینه صفحه تلوزیون شنید که او را به کلاس چهارم دبستان بازگرداند جایی که او  طعم تلخ غربت  و آوراگی را چشیده بود و  قلبش مثل همه دختر بچه‌های غزه و لبنان عمیقا می‌لرزید. ده ساله بود که در دوران جنگ تحمیلی هر از چند گاهی هواپیماهای عراقی در آسمان پایتخت ظاهر می‌شدند تا آنجا را بمباران کنند. ترس از بمباران گاهی اوقات آنها را به جنگل‌های مجاور سوق می داد و هر یک از آنها پتویی برای محافظت از خود  در برابر سرما به همراه داشتند اما بر اثر سرمای شدید در استان کردستان تا صبح می لرزیدند.

بمباران ادامه داشت  تا تعدادی از همسایگان شهید شدند و  خانواده نرگس خانم به روستای دیگری مهاجرت کردند. همه چیز خوب بود و روستاییان با سخاوت و مهربانی از آنها پذیرایی کردند، حتی بمب‌ها به ندرت به آنجا سر می‌زدند با این حال، آنها آوارگان جنگ بودند و بی خانمانی درد مشترک کودکان غزه، لبنان و دوران کودکی او بود.  دردی که او را وادار کرد تمام فروشگاه لباس خود را ببخشد.

 به من خبر رسید که قرار است اجناس مغازه نرگس خانم در جعبه‌هایی بسته‌بندی و برای زنان و کودکان آواره لبنان ارسال شود. من تلاش کردم که با او  ارتباطات بگیرم و از نزدیک  ملاقاتش کنم او موافقت کرد، سپس من به ملاقات معلم بازنشسته اقلیم کردستان رفتم که 47 سال سن دارد و می‌خواهد ناشناس بماند و جز اسم کوچکش به من چیزی نگفت؛« نرگس بانو »

کارهای خیر پشتوانه فروشگاه است

 سه سال پیش، زمانی که پس از سال‌ها ایستادن در مقابل تخته سیاه بازنشسته شد، تصمیم گرفت پس انداز خود را در یک تجارت کوچک در خانه سرمایه گذاری کند،  پروژه‌ای که از ابتدا با انجام کارهای خیر مرتبط است. نرگس خانم ثروت خود را به دو نفر از بستگانش داد تا یک پروژه تجاری کوچک راه اندازی کنند. آنها با سرمایه اندک این کار را شروع کردند و بعد مغازه کم کم تبدیل به یک فروشگاه پوشاک شد.

فروشگاهی که سودش هم به جیب فروشنده می رفت و هم به جیب مشتری. فروش لباس سود چندانی برای آنها به همراه نداشت، زیرا مشتریانی که وضعیت مالی ضعیفی داشتند، لباس را به صورت رایگان یا اقساطی دریافت می کردند. بارها پیش آمده که نرگس خانم با در دست داشتن لباس هایی وارد جلسات خیریه شود.

او به سود فروشگاه نیازی نداشت، نه به این دلیل که وضعیت مالی آنها خوب بود، بلکه وضعیت متوسطی داشتند و از حقوق بازنشستگی راضی بودند.  او به پول کاغذی که کشوی مغازه را پر می کرد اهمیتی نمی داد و بیشتر به کمک  خدا و سود اخلاقی او تکیه می کرد و کار او این بود.

نرگس گفت: همه چیز خوب پیش می‌رفت، مثل همه کسب و کارها، مشکلات و گرفتاری هایی داشتیم، اما به سود ناچیزی که در پایان هر ماه برایمان باقی می ماند، راضی بودیم. بعد کم کم مغازه ما در شهر معروف شد، با این حال، دو خانم که با آنها سر و کار داشتم ناگهان زندگی شان به سمت بهتر شدن تغییر کرد، آنها بچه دار شدند و دیگر قادر به کار نبودند. من خودم فروشگاه را برای مدتی مدیریت می‌کردم، اما قصد من از افتتاح فروشگاه این نبود، بلکه می خواستم فروشگاه یک وقف برای انجام کارهای خیر باشد و نه فقط یک فروشگاه پوشاک معمولی .

بانویی  که 80 میلیون سرمایه اش را در یک شب خرج کرد

 بسیار به  از امام زمان (عج) توسل  می‌کرد که آخر کار او را ، مانند ابتدای آن ، به  نیکی ختم کند او نمی‌توانست به تنهایی فروشگاه را مدیریت کند، زیرا مسئولیت‌های خانگی داشت و زمانی که باید با شوهر، فرزندان و نوه‌هایش صرف می کرد.  بنابراین تصمیم گرفت فروشگاه را ببندد و مانند قبل خود را به فروش خانگی و اینترنتی محدود کرد. مشتریان به خوبی با او آشنا شدند و زنان برای خرید لباس هر روز در صفی طولانی در خانه او می‌ایستادند.  در این مدت کوتاه، او 13 میلیون یا بیشتر سود کرد.

دستور امام خامنه ای انگیزه جدی برای کمک به لبنان

  وقتی دستور امام خامنه‌ای مبنی بر کمک به لبنان را شنید، از مشتریانی که در صف طولانی بودند عذرخواهی کرد و از خرید و فروش لباس منصرف شد. 

وی گفت: ثروتی را که در سالهای گذشته با عرق پیشانی‌ام جمع کرده بود و برای رسیدن به این مقدار زحمت قرض گرفتن را کشیده بودم، در یک شب خرج کردم.

نرگس می‌گوید؛ یاد آن سالی افتادم که در دوران جنگ تحمیلی غربت را تجربه کردم. لباس هایش را به یاد آورد که به ندرت  آن‌ها را عوض می کرد و سپس بچه‌های آواره لبنان را دید که در شرایط بسیار سخت تری زندگی می کنند.

نرگس لباس های بچه گانه و زنانه 70 تا 80 میلیون تومانی را بسته بندی کرد و در جعبه‌هایی بسته بندی کرد و برق شادی را در چشمان کودکانی که از خانه هایشان آواره شده بودند، زنده کرد.

  بدین ترتیب دعای او برآورده شد، مقدر بود که فروشگاه او پایان خوشی داشته باشد، پایانی که به سرزمین لبنان هم کشیده شد.   امروز لباس‌ها از دل کردستان به بیروت رسیده است و هرگاه خاطرات کودکی نرگس  خانم به ذهنش خطور می‌کند، دلش گرم می‌شود که به کودکان مظلوم و آواره آن منطقه جغرافیایی جهان هدیه‌ای تقدیم  کرده است.

بخشش در اوج نیاز

 او از ابتدای طوفان الاقصی به دادن مبالغ ناچیز به صندوق حمایت از مقاومت عادت کرده است و به قول خودش با این اقدام، پولش برکت پیدا می‌کرد.  اما به ذهنش خطور نمی‌کرد که  روزی تمام دارایی خود را یک شب خرج کند.

وقتی از او درباره انگیزه این کار می‌پرسم، پاسخی آشنا به من می‌دهد: «این دستور رهبر است» رهبر دستور داده است و ما در حد توان و با چشمان خود دستورات رهبر را اجرا می کنیم.

گفتنی است که داستان این تلاش و بخشش به دوران کودکی او بازمی‌گردد، زیرا آرزوی نیکوکاری او میراث پدر و تربیت اوست. او از پدرش برایم می‌گوید و از شب‌هایی که او میوه می آورد و قبل از  ورود به خانه بین همسایه ها تقسیم می کرد، سپس آنچه را که باقی مانده بود تکه تکه می کرد تا بین فرزندانش تقسیم کند.

وقتی شب در پارک همدیگر را می‌دیدیم، مادرم هندوانه‌ای می آورد و چاقو را به پدرم می‌داد تا بین ما تقسیم کند. اما پدر عزیزم هندوانه را به دو نیم می‌کرد و نصفش را به ما می داد تا به خانه همسایه های نیازمندمان ببریم و نصف دیگر را به ما می‌داد .  نرگس از آن دسته است که در زمانی که بیشتر به آن نیاز دارد بیشتر بخشش می‌کند.   از مردمی است که ایمان قلبی دارند، هر چه بیشتر ببخشند، خداوند در برابر آنچه می دهند، آنها را چندین برابر عطا می‌کند.

 زندگی او عادی است اما دخترانش چندی پیش ازدواج کردند و زندگی مشترکی را پایه گذاری کردند و مانند اکثر مردان و زنان جوان زندگی شان خالی از مشکلات اقتصادی نیست.  به خصوص که یکی از دخترانش از مشکل سلامتی سختی رنج می برد و به طور مرتب نیاز به درمان دارد.

نرگس تا جایی که لازم است به دخترانش کمک می‌کند، اما نمی تواند چشم خود را بر دختران زخمی که جانشان با موشک‌های دشمن تهدید می‌شود ببندد.  وقتی به او گفتم شما بیشتر از هر کس دیگری به این پول نیاز دارید، چرا آن را به این شکل عرضه کردید؟ مرا به یاد ماجرای معروف انداخت، ماجرای سه شب که افطاری در خانه امیرالمومنین علی (علیه السلام) سهم فقرا بود.

راست می‌گفت چه انتظاری داریم؛ از کسی که الگوی واقعی اش خاندان امیرالمومنین (علیه السلام)  بوده و دلش به عشق اهل بیت(ع) به آن  خاندان دل بسته است.

...............

پایان پیام