خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۴:۲۶
در حال بارگذاری؛ صبور باشید

سید محمدزکی سودانی در گفت‌وگو با ابنا:

همه‌ی ادیان و مذاهب لبنان به شهید سید حسن نصرالله اعتماد می‌کردند/ عملیات وعده صادق ۲ نقش بازدارندگی داشت

بعد از شهادت سید حسن نصرالله، اسرائیل احساس کرد که دستش باز شده است و هر چه بخواهد می‌تواند انجام دهد. رژیم صهیونیستی احساس غرور کرد و اگر عملیات وعده صادق ۲ انجام نمی‌شد، شاید اسرائیل اقدامات وحشیانه‌تر و غیرمنطقی‌تری انجام می‌داد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ در پی شهادت مجاهد بزرگ سیدحسن نصرالله، عملیات وعده صادق ۲ و خطبه‌های مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران، خبرنگار ابنا برای بررسی ابعاد این وقایع با آقای «سید محمدزکی سودانی» از شیعیان سودان که در حوزه علمیه قم تحصیل کرده، گفت‌وگو کرده است که متن کامل آن در پی می‌آید:

ابنا: در شرایط فعلی متأسفانه شاهد حملات مکرر صهیونیست‌ها به غزه و لبنان هستیم و در چند هفته‌ی اخیر سید حسن نصرالله و جمعی از فرماندهان و سردار نیلفروشان به شهادت رسیدند. به عنوان مقدمه به ریشه‌ی این رویدادها یعنی طوفان‌الاقصی که سالگرد آن را پشت سرگذاشتیم، بپردازیم. ارزیابی شما از این عملیات که به دست خود فلسطینی‌ها انجام شد، چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

طوفان الاقصی یک حرکتی است که جریان مقاومت در انتظار آن بود. آنچه که به صورت قطعی برای همه معلوم شد، این است که عزیزان مجاهد ما در حماس تصمیم گرفتند که این اقدام بسیار بابرکت را شروع کنند. الحمدلله این آغاز تحول جدی در بحث جنگ میان دو طرف بود و اولین بار غرور رژیم صهیونیستی شکسته شد. رژیم صهیونیستی دست‌وپای خود را گم کرد و یکی دو روز نمی‌دانست که چه کند و شکست نفسی و روحی بسیار عمیقی خوردند؛ واقعاً دچار مشکل جدی شدند و برای این رژیم غاصب مشکلی درست کرد که انتظار آن را نداشت. همچنین سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی و سازمان‌های امنیتی کشورهای هم‌پیمان و متحدان آن غافلگیر شدند و این عملیات ثابت ‌کرد که آنان هر چه تبلیغ می‌کردند پوشالی است. از طرف دیگر جامعه‌ی اسرائیلی در فلسطین اشغالی دچار تزلزل جدی نسبت به اعتقاد خود شد. آنان فکر می‌کردند که بر اساس وعده‌های کتاب مقدس ـ  اکثر آن‌ها دروغ است ـ فلسطین سرزمین موعودشان است و امنیت آن‌ها مستقر است لذا باید آسوده‌خاطر زندگی کنند ولی درباره آنچه که معتقد بودند، دچار تزلزل و شک عمیق شدند.

*نفرین هشتاد سالگی دولت رژیم صهیونیستی

از طرفی بحث «لعنة الثمانین» به معنای نفرین هشتاد سالگی دولت رژیم صهیونیستی داریم که از تاریخ خودشان برگرفته شده است. یهودی‌ها دو بار در تاریخ دولت داشتند اما هر دو به هشتاد سالگی نرسید. خودشان حساب می‌کنند که این دولت سوم آن‌ها است و باز هم به هشتاد سال نمی‌رسد. بنابراین این مسئله خیلی جدی شد و به شکل بسیار عمیق در سطح جامعه، در سطح متفکران و سیاست‌مداران مطرح شده است که این یک دستاورد بسیار عظیمی برای آغاز این جنگ بود.

همیشه اسرائیل شروع‌کنندۀ جنگ‌ها بود و نیروهای مقاومت با الهام از اندیشه‌های مکتب امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، دشمن اصلی رژیم صهیونیستی هستند و این نیرو‌ها با اعتقاد راسخ با اسرائیل می‌جنگیدند. چون رژیم صهیونیستی دشمن انسانیت، بشریت، اخلاق و ارزش‌های اخلاقی و مسلمانان و مؤمنان است. رژیم صهیونیستی همیشه مستکبر و متجاوز بوده است. آنچه که می‌خواهم بگویم این است که اسرائیل همیشه شروع‌کننده جنگ‌ها با کشورهای عربی و گروه‌های مقاومت بود ولی این‌ بار تغییری ایجاد شد و اسرائیل در وضعیت دفاع قرار گرفت. بله، درست است، رژیم صهیونیستی با وحشی‌گری زیاد حمله می‌کند، بمب‌هایی که به کار می‌برد بسیار وحشتناک است و ویرانی و کشتار زیادی بر جای می‌گذارد اما این رژیم جعلی این بار در موضع دفاع قرار گرفت. من نمی‌گویم که اسرائیل از خود دفاع کرد، می‌گویم که در این جنگ شروع‌کننده‌ی ابتدایی نبود. متجاوز بود، ظلم می‌کرد، باید به او جواب داده می‌شد، اما این‌که خود نیروهای مقاومت شروع جنگ را استارت بزند، یک مسئله‌ی بسیار مهمی است که طوفان الاقصی آن را محقق کرد.




*وحدت میدان‌های مقاومت

عقیده‌ی محور مقاومت است که تمامی میدان‌های جنگ باید متحد عمل کنند که به زبان عربی «وحدة الساحات» می‌گویند. محور مقاومت همیشه به دنبال تحقق این اعتقاد و ایده بود که طوفان الاقصی آن را فراهم کرد و ما به صورت عملی شاهد حضور تمام اطراف محور مقاومت در این نبرد بودیم. نیروهای مقاومت کمابیش بودند، همه سهم خودشان را ایفا کردند و طبق آن‌چه که در اتاق فرمان مشترک خودشان تصمیم می‌گرفتند، به عمل درمی‌آمدند. این مسئله‌‌ی بسیار جالبی بود که به نظر من محور مقاومت باید از بچه‌های فلسطینی و حماس سپاس‌گزار باشد که آن‌ها توانستند این مهم را به وجود آورند که به وجود آوردن این، نیازمند چنین حرکتی بود.

مسئله‌ی دیگری که طوفان الاقصی داشت و به نظر بنده خیلی مهم بود این بود که اسرائیل، غربی‌ها و متحدان رژیم صهیونیستی در منطقه حساب می‌کردند که قضیه‌ی فلسطین به تاریخ پیوسته و صفحه‌ آن بسته شده است لذا باید به سمت عادی‌سازی بروند که نه تنها کشورهای محیط و عربی، بلکه حتی کشورهای اسلامی دور و نزدیک باید تشکّل جدیدی برای منطقه‌ی غرب آسیا ایجاد کنند و اسرائیل با متحدان خود نقش بسیار مهمی داشته باشد. طوفان الاقصی، بحث عادی‌سازی روابط سیاسی، دیپلماتیک، تجاری، اجتماعی و فرهنگی با رژیم صهیونیستی را متزلزل کرد و هزینه‌ آن را بالا برد. حتی حکومتی که می‌خواست روابطش را با اسرائیل عادی‌سازی کند، دیگر به سمت این اقدام نرفت.

در بحث یهودی‌سازی قدس و مسجد الاقصی، اسرائیلی‌ها گام‌های بسیار بزرگی برمی‌داشتند که نزدیک به پایان بود اما طوفان الاقصی آن را هم متوقف کرد. به همین دلیل اسرائیل، تجاوز مستمر به شهروندان فلسطینی در مناطق مختلف را مقداری متوقف کرد. یعنی اگر بخواهد این کار را انجام دهد باید به حال خودش فکر کند که چه باید انجام دهد. بنابراین طوفان الاقصی هزینه‌ی تجاوز و ایجاد امنیت برای صهیونیست‌ها را بسیار بالا برده است.

*حزب‌الله لبنان مانع اجرای نقشه‌های اسرائیل در غزه شد

از نکات مهم طوفان الاقصی، وحدت میدان‌ها یا «وحدت الساحات» بود. نیروهای حزب الله به چند دلیل وارد این جنگ شدند. به دلیل نزدیک بودن آن‌ها به اسرائیل و در جنگ مستمر بودن با این رژیم جعلی، گزینه‌ی اول حزب‌الله این بود که می‌بایست وارد جنگ شوند و روز دوم هم وارد شدند. ورود نیروهای حزب‌الله به جنگ، دست اسرائیل را مقداری تنگ کرد تا بتواند قضیۀ غزه را هضم کند. لذا حزب‌الله مانع شد از اینکه رژیم صهیونیستی نقشه‌ای که می‌خواست را در غزه اجرا کند و به اهدافش برسد. حزب‌الله لبنان مشکلات زیادی برای آن‌ها ایجاد کرد. این‌طور نیست که اسرائیل شکست نظامی خورده باشد، ولی اجرای برنامه و نقشه‌ای که داشتند سخت شده بود و در عمل به نتیجه‌ای که می‌خواستند و اعلام کرده بودند نرسیدند. اینجا جایگاه و نقش حزب‌الله و دبیرکل آن، شهید بزرگوار امت اسلامی و بلکه انسانیت سید حسن نصرالله، مشخص می‌شود.

ابنا: درباره جایگاه و نقش شهید سید حسن نصرالله به عنوان دبیرکل حزب الله، در رویدادهای خاورمیانه و لبنان بگویید.

سید حسن نصرالله قبل از سال 2006 میلادی و جنگ 33 روزه، در منطقه‌ی عربی، خاورمیانه و حتی جهان معروف بود. ایشان به‌خصوص بعد از 2000 میلادی که اسرائیل را از مناطق جنوبی لبنان بیرون راند معروف شد ولی جنگ 33 روزه حزب‌الله را به یک قدرت منطقه‌ای و حتی فرامنطقه‌ای تبدیل کرد و جایگاه سید حسن نصرالله در دل میلیون‌ها نفر تثبیت شد در حالی که قبلاً به خاطر تبلیغات طایفه‌ای و مذهبی به گونۀ دیگری می‌اندیشیدند. سید حسن نصرالله توانست در نبرد 33 روزه شکست را به اسرائیل متجاوز تحمیل کند. شکست‌های کشورهای اسلامی از اسرائیل باعث یک نوعی شکست روحی نزد اکثر مسلمانان و نخبگان امت اسلامی شده بود. در میان دیپلمات‌ها و نمایندگان نظام‌های سیاسی جهان عرب این باور مستحکم بود و همه آنان معتقد بودند که اسرائیل شکست‌ناپذیر است و ارتش اسرائیل هر کاری بخواهد انجام می‌دهد و باید به آن احترام گذاشت، البته نه از روی احترام، بلکه از روی ترس از خشم و انتقام آن‌ها. اما سید حسن نصرالله با شکستی که بر اسرائیل وارد کرد، در میان مسلمانان به خصوص بین توده مردم و نخبگان مستقل، روحیه‌ ایجاد کرد.

*جایگاه سید حسن نصرالله در لبنان و جهان عرب

سید حسن نصرالله، این باور سابق غلط درباره اسرائیل که شکست‌پذیر است را باطل کرد و اثبات نمود که ارتش اسرائیل و همه ادوات آن مثل تانک مرکاوا در برابر اراده مقاومت، ناتوان هستند. شکست اسرائیل در جنگ 33 روز برای سید حسن نصرالله جایگاهی ایجاد کرد که نه تنها در لبنان بلکه در کل جهان عرب به عنوان قهرمان ملی تبدیل شد، بلکه یک قهرمان دینی برای مسلمانان مبدل گشت. گرچه دولت‌ها نسبت به اسرائیل ضعف داشتند و بسیاری از مردم به خاطر مأیوس بودن، ساکت و خاموش شده بودند، اما به خاطر جنایت‌های رژیم صهیونیستی در حق فلسطینی‌ها، نارضایتی و خشم نسبت به اسرائیل در دل مسلمانان وجود داشت، مردم مسلمان در دل چنین تمنایی داشتند که کسی به اسرائیل ضربه‌ای بزند. وقتی دیدند که این ضربه از سوی سید حسن نصرالله محقق شد، سید حسن را به جایگاه خاص خود رساند.

سید حسن نصرالله بیان بسیار شیوایی داشت و در سخنرانی‌های متعدد و مستمر از 2006 به بعد، تحلیل‌های بسیار عمیقی از اوضاع جهانی و منطقه‌ ارائه می‌کرد و دیدگاه سیاسی بسیاری از عرب‌زبان‌ها را تغییر می‌داد. راست‌گویی، میهن‌دوستی، بااخلاق بودن، دین‌داری و بزرگواری سید حسن نصرالله برای عرب‌زبانان ثابت شد و به سید مقاومت به عنوان رهبر نگاه می‌کردند و معتقد بودند که ما قبلاً چنین رهبری نداشتیم. چون جامعیتی که ایشان داشت، رهبران دیگر نداشتند.

شهید سید حسن نصرالله، بینش روشن و هدف مقدس و بسیار واضحی داشت و با توجه به سخنان و رفتار او، ارتباط ایشان با خداوند خوب بود لذا این یک حالت تقدس به سید داد. البته در قضیه جنگ سوریه، برخی شیطنت کردند که سید حسن نصرالله علیه اهل سنت است و فلان کارها را می‌کند تا وجهه و جایگاهی سید را پایین بیاورند اما ایشان با اخلاقی که داشت به مسیر خود ادامه داد و توانست جایگاهی که کسب کرده بود را از دست ندهد. بله، درست است، برخی‌ کارهایی کردند و اثراتی گذاشتند ولی در کل سید جایگاهش را حفظ کرد. حتی مسیحیان و افرادی که رویکرد دینی نداشتند و لائیک بودند، به خصوص ملی‌گرایان در مصر و سوریه حس کردند که سید برای آن‌ها سمبل رهبر خوب و کارآمد است.

طوفان الاقصی جایگاه سید مقاومت را بالاتر برد و به حدی رساند که همه 100 درصد اذعان داشتند که رهبر تمام‌عیار جهان عرب در برابر با اسرائیل سید حسن نصرالله است و هیچ‌کسی در این جایگاه با ایشان منازعه نمی‌کرد.

بحث طایفه‌ای در داخل لبنان بسیار اثرگذار است. در لبنان، بودن برخی از مسیحیان و سنّی‌ها منوط به این بود که دشمن سید باشند، چون در بحث سیاست‌های داخلی با ایشان رقابت داشتند ولی سید مقاومت بسیار بزرگواری می‌کرد لذا دروزی‌ها، مسیحیان و سنّی‌ها را جذب خود کرد. درباره جایگاه سید حسن نصرالله در میان شیعیان هیچ حرفی نبود و معدود افراد انگشت‌شمار مواضع منفی نسبت به سید داشتند که بیشتر روی حسادت بود. به مرور زمان حتی حرکت امل که در سابق سابقه‌ی خوبی با حزب‌الله نداشت، ولی از 2006 به بعد انسجام کاملی میان حزب‌الله و امل حاصل شد؛ البته در حدی که نیاز بود و با هم ادغام نشدند. تعداد قابل توجهی از رهبران دینی سنّی در مناطق طرابلس، صیدا و بیروت به جایگاه سید حسن نصرالله اذعان داشتند. علی‌رغم اینکه تعداد اعضای اهل سنت مجلس علمای مسلمین لبنان از تعداد شیعیان بیشتر است اما همه‌ی آن‌ها طرفدار مقاومت هستند، اعم از این‌که لبنانی باشند و یا فلسطینی مهاجر و ... . این نشان می‌دهد که وقتی رهبران دینی یک طایفه نسبت به رهبری همچون سید حسن نصرالله اعتماد پیدا می‌کنند، به معنای این است که حالت طایفه‌ای کم‌رنگ شده است. در بُعد سیاسی، شاید رهبران سیاسی که 100 درصد در دست دشمن بودند، صحبت‌هایی می‌کردند ولی در انتخابات آخر مشخص شد که سید مقاومت نفوذ جدی در جامعه‌ی اهل سنت دارد، بدون این‌که به کارهای غیراخلاقی در رقابت‌های سیاسی متوسل شود. ایشان در میان دروزی‌ها و مسیحیان هم نفوذ جدی داشت، لذا سید حسن نصرالله قدرت بالایی در بالا بردن و مقدس شمردن منافع ملی کشور، احترام گذاشتن به هم‌وطنان از طوایف و ادیان مختلف و حتی مخالف خود را دارد. می‌گویند کسی که رهبر است، هیچ‌گاه خود را با دیگران در یک ردیف رویارویی قرار نمی‌دهد و حالت پدری را نسبت به دیگران ایفا می‌کند، سید بزرگوار این جایگاه را در عرصه سیاست لبنان داشت. اما اصل این جایگاه از کجاست؟ از آن ایمان عمیقی است که سید نسبت به آرمان‌های انقلاب اسلامی و ولایت‌مداری دارد. این سخن من نیست، خود ایشان گفتند که هر دستاورد مثبتی که ما در حزب‌الله داریم به خاطر تلاش‌مان بوده است تا هر روز نسبت به روز قبل‌مان ولایت‌مدارتر شویم و گوش به فرمان رهبر باشیم. همچنین اعتقاد راسخ و قوی به این‌که تکلیف و وظیفه‌ی ما است که با قدمی راسخ این مسیر را ادامه دهیم. این جایگاهی بود که سید حسن نصرالله با قابلیت‌های شخصیت خودش ساخته بود.




ابنا: به عنوان سؤال دوم بفرمایید که رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت‌شان به مناسبت شهادت سید حسن نصرالله فرمودند که ایشان دارای مکتب هستند. از دیدگاه شما، ویژگی‌های مکتب شهید سید حسن نصرالله چیست و چه درس‌هایی از آن می‌توان آموخت؟

ویژگی‌هایی مثل خداباوری و ایمان عمیق، ولایت‌مداری عمیق، خودباوری عمیق، صبر استراتژیک، عمل به وظیفه بدون انتظار داشتن از این و آن، و دشمن‌شناسی دقیق را می‌توان به عنوان مکتب سید حسن نصرالله معرفی می‌کرد. از این موارد زیاد است ولی قدرت بیان روان سید مقاومت بسیار تأثیرگذار بود. این‌ ویژگی‌ها از ایشان رهبر شایسته‌ای ساخته بود. اینکه سید مقاومت، فرزندش و معاونان حزب‌الله شهید می‌شوند، ایمان عمیق آنان را ثابت می‌کند. این‌طور نیست که سید حسن نصرالله بگوید، دیگران بروند و بجنگند. ایشان به صورت مستمر در سنگر بود، و آمادگی مستمر برای جنگ و ایمان عمیق به هدفی که دارد، شاخص‌هایی است که در مکتب سید حسن نصرالله وجود دارد. همچنین ایشان مأیوس نبود، حتی اگر کسی شهید می‌شد، می‌گفت که این این مسیر باید ادامه پیدا کند و نبرد میان حق و باطل هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود. پیروزی قطعی همان پیروزی است که خداوند متعال وعده آن را داده است و آن پیروزی حق بر باطل است. به نظر بنده سید به این مسائل اعتقاد داشت و شاخصه‌های مکتب او شده بود.

ویژگی بعدی بااخلاص بودن و ساده‌زیست بودن او بود. ایشان با دست‌اندرکاران و امت با محبت برخورد می‌کرد و نترس و شجاع بود. تمام این‌ها شاخص‌هایی در سید بود و توانست به یاران و مجاهدان و همکارانش در حزب الله سرایت دهد. از طرف دیگر، روحیه‌ی کار جهادی و بسیجی در کارهای حزب‌الله مشهود بود.  

ابنا: رهبر انقلاب در پیام خود درباره قضایای اخیر تأکید کردند که «بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.» ارزیابی حضرتعالی از این بیان حضرت آقا چیست؟

به نظر بنده رهبر معظم انقلاب از دو موقعیت این سخن را فرمودند، یکی از موقعیت مرجع بودن که فتوا دادند و دیگر از موقعیت ولایت‌شان و این‌که حاکم و  رهبر مبسوط الید هستند. بُعد اول برای مقلدان ایشان است که در حالی که یک گروه از مسلمانان و شیعیان در حال نبرد با رژیم غاصب هستند، وظیفه‌ی تک تک مقلدان این است که مظلوم را یاری کنند. یاری کردن رسانه‌ای، مالی، نظامی و هر چه که باشد، طبق نیاز و شرایط مسلمانان را یاری کنید.

بُعد دیگر جایگاه ولایت و حاکمیت است که ایشان ولیّ امر مسلمین جهان هستند. لذا برای مسلمانان واجب است که به فرمان ایشان عمل کنند. این واجب فقط برای مقلدان ایشان بلکه به عنوان رهبر امت اسلامی، تمامی مسلمانان اعم از شیعه و سنّی باید کنار حق و علیه باطل باشند. این دستور یک اعلان حمایت همه‌جانبه‌ی امت اسلامی از مجاهدان در لبنان و فلسطین و غیره است.

با توجه به این‌که در مبانی دینی ما دفاع از مظلوم و علیه ظالم بودن واجب است. گاهی در تشخیص این‌که چه کسی مظلوم و چه کسی ظالم است، دچار تردید و شک و شبهه می‌شویم، اما رهبر معظم انقلاب خواستند بگویند در این جنگ هیچ‌گونه شک و تردیدی نیست، ظالمِ 100 درصد و متعدی و متجاوز رژیم صهیونیست است و مظلوم 100 درصد کسی است که از ملت، دین، اعتقاد و کشور خود، و  مستضعفان دیگر دفاع می‌کند. لذا رهبر معظم انقلاب مصداق بارز ظالم و مظلوم را معرفی کردند که باید از مظلوم دفاع و حمایت کرد و علیه ظالم بود.

ابنا: تحلیل شما از آینده مقاومت در لبنان و منطقه پس از شهادت سید حسن نصرالله و فرماندهان مقاومت چیست؟

بی‌شک از دست دادن چنین رهبرانی، خسارت بزرگی است؛ همچون خسارت اسلام از شهادت امام حسین(ع)، امام علی(ع) ائمه‌ی دیگر ما. در روایتی آمده است که «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ انْثَلَمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا تُسَدُّ شیء» زمانی که یک عالم از دنیا می‌رود، در دین خللی ایجاد می‌شود که جبران‌ناپذیر است. از این جهت شکی نیست که شهادت سید حسن نصرالله و فرماندهان، ضرر بزرگی است و ما را غمگین، ناراحت و محزون کرد. اما ریختن خون‌های پاک و پرواز روح‌های مؤمن به ملکوت اعلی، آیا باعث شکست نیروهای مقاومت می‌شود یا نویددهنده‌ی پیروزی است و به آنان روحیه می‌دهد؟ کسی که به تاریخ نگاه می‌کند می‌بیند شهادت امام حسین(ع) که یکی از فجیع‌ترین شهادت‌ها در طول تاریخ انسانیت است، باعث شد که دولت بنی امیه‌ی ظالم و متجاوز از بین برود. بلکه حتی بنی‌عباس هم که به قدرت رسیدند نتوانستند نقطه‌ی وصلی که کربلا ترسیم کرد  را از بین ببرند. «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»؛ همیشه جبهه‌ی حق باید در مقابل جبهه‌ی باطل بایستد. حادثه عاشورا «هیهات منا الذله» را در امت فرهنگ‌سازی کرد و دیگر نمی‌توان به ظالم و مستکبر تسلیم شد. این روحیه و استحکام آن به معنای شکست متجاوز و پیروزی امت مقاومت در برابر آن ظلم و تجاوز است.

یکی از ویژگی‌های خاص محور مقاومت این است که همین‌طور نروییده است بلکه پیشینه‌ای دارد. اعضای جبهه مقاومت با اخلاق عمیق و ارزش‌های اخلاقی بسیار والایی مرتبط هستند. همان‌که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «إنما بعثتُ لأتمم مکارم الاخلاق»، محور مقاومت از مکارم اخلاق و متعهد بودن نسبت به مستضعفان نشأت گرفته است که هم جنبه‌ی اخلاقی دارد و هم سفارش دینی صریح و مشخص است. نیروهای مقاومت از تاریخ مصلحان، پیامبران و امامان پیروی می‌کنند و آن‌ها را پیشوای خود قرار می‌دهند. اگر پیامبر گرامی اسلام(ص)، امام علی(ع)، حضرت فاطمه‌ی زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و حضرت امام خمینی(ره) از دست رفتند اما خط آن‌ها ادامه داد و تداوم پیدا می‌کند. شکی نیست که علی‌رغم مصیبتی که وارد شده ولی پیش‌پرداختی به خداوند متعال برای خرید انتصار و پیروزی امت است. وقتی امت این قربانی‌ها را تقدیم کردند، خداوند متعال در جواب پیروزی کامل را به امت می‌دهد. هیچ شکی نیست که این امت، نه در دوران‌های بعد بلکه در همین دورانی که هستیم، شاهد فروپاشی رژیم صهیونیستی خواهیم بود. به محض این‌که رژیم صهیونیستی از بین برود، دیگر قدرت آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا، خاورمیانه، شمال آفریقا و شرق اروپا کاسته و یا تضعیف می‌شود و تعادل حاکم می‌شود. شاید آمریکا از بین نرود ولی نفوذ بسیار زیادی در منطقه داشت از بین می‌رود و روحیه تسلیمی که از روی ترس در برخی دولت‌ها و کشورها نسبت به آمریکا وجود داشت، نیز از بین خواهد رفت.

ابنا: ایران در پاسخ به جنایات رژیم صهیونیستی و شهادت سید حسن نصرالله و اسماعیل هنیئه، عملیات وعده‌ی صادق 2 را انجام داد. ارزیابی شما از ضرورت و لزوم این عملیات چیست؟

بعد از شهادت سید حسن نصرالله، اسرائیل احساس کرد که دستش باز شده است و هر چه بخواهد می‌تواند انجام دهد. رژیم صهیونیستی احساس غرور کرد و اگر این عملیات انجام نمی‌شد، شاید اسرائیل اقدامات وحشیانه‌تر و غیرمنطقی‌تری انجام می‌داد. ولی این عملیات باعث بازدارندگی شد. ما از تلفات و خسارات این عملیات به اسرائیل، به خاطر سانسور خبری این رژیم اطلاع کاملی نداشتیم. به مرور زمان ابعاد این حمله بازتر و روشن‌تر می‌شود. صحبت‌هایی درز کرد که این ضربه علی‌رغم این‌که محدود بود و به مراکز نظامی مهم اسرائیل تمرکز داشت، ولی بسیار مؤثر و ضربه‌ی سنگینی بود. ما که نظامی نیستیم، ولی ایران با حمله سایبری توانست به پدافند اسرائیل اختلال ایجاد کند یا حتی اگر تهاجم سایبری صورت نمی‌گرفت اساساً پدافند آنان ناتوان بود و نمی‌توانست جواب دهد. این عملیات برای همه و خود اسرائیلی‌ها روشن کرد که درگیری با ایران، آن‌ها را نابود می‌کند. چرا؟ چون اسرائیل عمق استراتژیک ندارد. این رژیم غاصب شاید در منطقه‌ای که خیلی وسیع باشد، 105 کیلومتر بیشتر وسعت ندارد، از بحر تا رودخانه‌ی اردن بیشتر از این مقدار نیست و در برخی مناطق عرض کشورش فقط به 75 کیلومتر می‌رسد. اسرائیل سرزمین بسیار محدود و جمعیت کمی دارد. هر چند به اصطلاح گنبد آهنین دارد ولی اگر خطوط دفاعی آن از بین برود، دیگر کشوری به نام اسرائیل نخواهد بود. بنابراین در صورت جنگ با ایران و ادامه‌ی چنین وقاحت‌هایی با محور مقاومت و حملات از طرف ایران، موجودیت اسرائیل را مورد تشکیک جدی قرار می‌دهد و خطر جدی وجودی برای اسرائیل خواهد بود لذا حملات ایران بازدارنده و بسیار مهم بود. به خصوص ‌که جنگ روانی یکی از مسائل بسیار مهمی است که در جنگ‌ها به کار می‌رود. به ویژه صهیونیست‌ها در عرصه رسانه و استفاده از جنگ روانی همراه غربی‌ها، تجربه‌ی طولانی دارند و حتی موفقیت‌هایی داشته‌اند.

صهیونیست‌ها القاء می‌کردند که همکاری و ارتباط کشورهای عضو محور مقاومت با ایران گسسته شده است، ولی ورود ایران این ارتباط وثیق را ثابت کرد و تسکین ترس‌ها بود لذا عملیات موشکی ایران، برای خیلی‌‌ها اطمینان‌آور شد. به نظر من گروه‌های مقاومت این برداشت را ندارند که ایران از کشورهای عضو مقاومت حمایت نمی‌کند بلکه شایعه‌ای برای توده‌ی مردم و حامیان مقاومت بود تا روحیه‌ی آن‌ها را سست و تضعیف کنند. واکنش ایران موضوع را به جای خود برگرداند و همه مطمئن شندند که ایران قدرتمند و مؤثر، همیشه در صحنه است.

عملیات ایران باعث شد که اسرائیل برای کار خود حساب‌های طولانی مدت کند. چون اسرائیلی‌ها یک ساعت هم صبر نمی‌کردند و به سرعت علیه ـ به اعتقاد خودشان ـ متجاوزان 10 برابر جواب می‌دادند. در حالی که اسرائیل این روزها دچار تردید است که چه کند؟ آیا می‌تواند کاری انجام دهد یا نه؟ این تردید، شکست دوم است به دلیل اینکه جبهه‌ی داخلی اسرائیل دچار تزلزل و ضعف مجدد شده است. آنان بعد از شهادت سید حسن نصرالله روحیه‌ای به دست آورده بودند اما آن را از دست دادند و به وضعیت اولیه برگشتند. من اخیراً مقاله‌ای می‌خواندم که ترجمۀ یکی از روزنامه‌های صهیونیستی به نام معاریو بود. عنوان مقاله این بود که «ما شاهد بدترین هجرت معکوس تاریخ اسرائیل هستیم.» بر اساس آمار ‌گفته بودند که جامعه‌ای که بیشترین تعداد یهودیان به اسرائیل آمدند، هفت‌ میلیون ‌وسیصد هزار نفر بودند. الان بیش از 800 هزار نفر از اسرائیل رفته‌اند و نیمی از جمعیت آن تصمیم به مهاجرت دارند. نصف جمعیت موجود تصمیم به مهاجرت گرفته‌اند و حدود 7 یا 8 میلیون جمعیت یهودی که در سراسر دنیا بودند و برای مهاجرت به اسرائیل برنامه داشتند، برنامه خود را کنسل کردند. این هم به معنای نابودی اسرائیل است.

ابنا: ارزیابی خود را از خطبه‌های رهبر معظم انقلاب که به «جمعه نصر» معروف شد، بفرمایید.

وقتی رهبر معظم انقلاب صحبت می‌کنند، باید ذهن را خالی کرد و گوش‌های قلب را هم باز کرد. رهبر معظم انقلاب، اصل مشروعیت دینی و اخلاقی، قانونی و بین‌المللی مقاومت را تبیین کردند که نیروهای مقاومت حق دارند در برابر متجاوز ایستادگی کنید و حتی علیه ظالم و متجاوز جنگی راه بیاندازید. این حق اصیلی است که تمامی معاهدات بین‌المللی، قوانین و مقررات آسمانی و زمینی به آن اذعان دارند و قبول دارند. پس کاری که فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها کردند، 100 درصد از همه جهت درست است.

دوم این‌که ایشان درباره مسأله‌ی نبرد میان حق و باطل یعنی جنگ حزب الله و حماس با اسرائیل گفتند که خداوند متعال فرموده است که پیروزی از آنِ اهل حق است و اهل باطل پیروز نمی‌شوند؛ حتی اگر مدتی اهل باطل دست بالا باشند، ولی مقاومت خاموش نمی‌شود و آرام آرام توسعه پیدا می‌کند و ضربه‌ی نهایی و بزرگی به باطل می‌زند و او را 100 درصد نابود می‌کند.

سوم این‌که رهبر معظم انقلاب توصیفاتی از سید حسن نصرالله و ویژگی‌های رهبر خوب مورد نظر اسلام فرمودند که همه‌ی آن‌ها در سید حسن نصرالله انطباق داشت و به آن ویژگی‌ها متصف بود. این‌طور می‌فهمیم که مقام معظم رهبری نه بر اساس رابطه‌ی عاطفی و روابط شخصی درباره سید حسن نصرالله قضاوت کرد بلکه سید مقاومت ویژگی‌هایی داشت که او را شایسته‌ی رهبری امت می‌کرد.

به نظر بنده دو مسئله بسیار مهم اینجا  وجود دارد. یکی این‌که دیگر نباید جای شبهه برای کسی باقی بماند. در این جنگ میان حق و باطل، صد درصد روشنایی حاصل شد و هیچ‌گونه شبهه و شک و تردیدی وجود ندارد. مسئله‌ی دوم هم این است که شهادت سید حسن نصرالله گویای صدق مواقف و مواضع ایشان است.

مسئله‌ی دیگر این‌که رهبر معظم انقلاب عزادار بودن خودشان را اظهار کردند، اما چه نوع و چه مدلی از عزاداری؟ آیا مدل عزاداری که بحث خاموشی، گوشه‌گیری و کناره‌گیری از میدان است؟ یا آن مدل عزاداری است که نشاط‌آور است، عزیمت و اراده را تقویت می‌کند، بر ایمان می‌افزاید، و عزاداری از مدل سوگواری برای امام حسین(ع) است؟ مطمئناً منظور از عزاداری نوع دوم آن است.

ما صدای گریه‌ی مقام معظم رهبری را در نماز بر جنازه‌ی  شهید بزرگ اسلام سردار سلیمانی شنیدیم ولی در شهادت سید حسن نصرالله، گریه‌ی ایشان را نشنیدیم، اما مقام معظم رهبری درباره سید حسن نصرالله به مواردی شهادت دادند که قبلاً در حق کسی شهادت نداده بودند. ما نباید سخنان رهبر انقلاب را سخنانی معمولی و از روی تأثّر در نظر بگیریم، ایشان حساب‌شده صحبت می‌کند و در بیان کلمات دقّت دارد. ایشان روز قبل از نماز جمعه در دیدار با نخبگان کشور گفتند که سخنان مهمی خواهم داشت و در خطبه‌های نماز جمعه سخنان مهم خویش را گفتند. یعنی مواضع رهبر انقلاب انفعالی نیست بلکه از روی تفکر و تأمل است. لذا بیانات مقام معظم رهبری درباره شهید سید حسن نصرالله کم‌نظیر بود.




ابنا: به عنوان سؤال پایانی بفرمایید که طوفان الاقصی، شهادت سید حسن نصرالله، شهادت اسماعیل هنیه و حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه و لبنان، چه انعکاسی در کشور سودان و کشورهای آفریقایی دارد؟ ما انتظار داریم که حداقل الازهر تکانی بخورد و یا بیانیه‌ای صادر کند. یا کشور مصر که چند بار با اسرائیل کرد، حرکتی کند. چرا این‌ها هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند؟ در آمریکا دانشجویان در دفاع از مردم مظلوم غزه، به خیابان‌ها می‌ریزند و راهپیمایی و تجمع می‌کنند ولی در مصری که بیخ گوش اسرائیل است، هیچ خبری نیست.  

ما باید مردم دنیا را به چهار قسمت تقسیم کنیم. یک قسمت همان متجاوزان اصلی مثل رژیم صهیونیستی، آمریکا، انگیس و کشورهای غربی هستند که صد درصد متجاوز، ظالم و ستمگر می‌باشند و پیروانی هم دارند. دوم هم یک‌سری افراد آزاده و حرّ که  تابع فطرت و سرشت پاک خودشان هستند. فطرت کاری با دین ندارد و در تمامی جوامع کمابیش وجود دارد. یک‌سری افراد وجود دارند که انسانیت و احساسات انسانی خود را به خاطر ترس و احساس ذلت، از دست داده‌اند.

قسمت چهارم هم افرادی هستند که لا بشرط و تابع برخی منافع هستند. این طرفی و آن طرفی نیستند بلکه جایی ایستاده‌اند و به منافع خود فکر می‌کنند. این‌ها آدم‌های متزلزل هستند، منتها می‌توانند در یک لحظه بر اساس معیارهای خاص خودشان، مواضع‌شان را تغییر دهند.

امروزه در جهان عرب، دولت‌ها از سنخ گروهی هستند که نه اراده دارند و نه کاری می‌کنند لذا صد درصد تسلیم اسرائیل و صهیونیست‌ها هستند. در جهان عرب، کشورهای سوریه، عراق، یمن، لبنان و فلسطین جزء محور مقاومت هستند. الجزایر هم در حدی جزء این محور است اما مابقی این‌طور نیستند. مابقی کشورهای عرب خودفروخته و 100 درصد بدون هیچ‌گونه مقاومتی تسلیم صهیونیست‌ها هستند. پس از آن‌ها انتظاری نخواهیم داشت. از کشورهایی که تسلیم شدند یا شکست خوردند، نباید انتظار داشت. آزادگان در تمام دنیا کمابیش وجود دارند. شما گفتید که دانشجویان در کشورهای غربی و آمریکا برای دفاع از مردم غزه به صحنه آمدند، حتی برخی از یهودیان و مسیحیان آمدند و حمایت خودشان را از مظلومان فلسطینی و لبنانی اعلام کردند و انزجارشان را از صهیونیست‌ها بیان کردند. در جهان عرب افراد این مدلی هم وجود دارد اما تفاوت این است که آیا باید به حدی باشد که ما بیرون بیاییم و متحمل عواقب آن باشیم یا نه؟ ما به صورت احساسی، فلان احساس را داریم و فلان جنایات را محکوم می‌کنیم، اما گام عملی و به جلو رفتن، به رهبر نیاز دارد و متأسفانه این رهبر در کشورهای عربی وجود ندارد و یا اگر باشد زندانی است. منظورم از رهبر، کسی است که بتواند چنین مجموعه‌ی انسانی را هدایت کند و به صحنه بیاورد. چون نظام‌ها و رژیم‌های سیاسی کشورهای خودشان، با آن‌ها مبارزه می‌کنند و کشورها به آن حد بلوغ نرسیده‌اند.

ما باید مسئله‌ای را در نظر بگیریم، یمن قبل از این‌که سید حسین بدرالدین و سید عبدالملک روی کار بیایند و دولت انصارالله را تشکیل دهند، آیا ما قدرتی که امروز از مردم یمن می‌بینیم، در زمان علی صالح می‌دیدیم؟ مردم، همان مردم هستند. ایران شاهنشاهی و ایران انقلاب اسلامی را در نظر بگیرید، مردم، همان مردم هستند و باورها نزدیک به هم است، اما وقتی رهبری خوب و معتقد مردم را فرا بخواند، مردم می‌آیند. چون این مسئله با سرشت و اعتقاد مردم مطابقت دارد. مردم به صحنه می‌آیند و از رهبران‌شان الهام می‌گیرند. این واقعیت است که ایران قبل از انقلاب اسلامی در جبهه‌ی حق نبود. عراق در زمان صدام را با عراق امروز مقایسه کنیم، خیلی متفاوت هستند. لبنانِ قبل از امام سید موسی صدر و تشکل حزب الله این‌گونه نبود. لذا وضعیت شیعیانی که امروز تاریخ جدید امت را بازسازی و بنا می‌کنند، به برکت رهبران آن‌ها است.

لذا باید رهبران خوب در امت باشند تا بتوانند مردم مسلمان را هدایت کنند، و مردم هم همراهی خواهند کرد. عربستان سعودی که از همه خاموش‌تر است، باید باور کنیم که اگر رهبری در این کشور ظهور کند و بتواند مردم را حرکت دهد، حرکت‌های مردمی مشابه عراق، یمن، ایران و لبنان شاهد خواهیم بود. پاکستانی که همیشه زنده بود، امسال مردم این کشور نمی‌توانند حتی در حمایت از فلسطین تظاهرات کنند. آیا مردم تغییر کرده‌اند؟ نه، مردم تغییر نکرده‌اند. مصر هم همین‌طور است. متأسفانه دولت مصر و سازمان‌های رسمی مثل الازهر که وابسته به دولت هستند، نمی‌توانند حرفی بزنند به همین دلیل ما اگر انتظاری از آن‌ها داشته باشیم، انتظار ما بی‌معنی است و به نتیجه نمی‌رسد.

ما باید در امت اسلامی روشنگری کنیم و کشورهای اسلامی به دور از بحث‌های مذهبیِ شیعه و سنّی، رهبری مثل سید حسن نصرالله را در بین خودشان قبول داشته باشند. ما باید رهبران خوب را معرفی کنیم. متأسفانه درباره رهبران و بزرگانی مثل امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری، شهید مطهری، شهید بهشتی و ... شناختی در جهان عرب وجود ندارد؛ آن هم به دلیل ضعف رسانه‌ای ما است. به‌ دلیل عملکرد منفی دشمن نسبت به آن‌ها، بر ما واجب است که آن‌ها را معرفی کنیم و اگر مسلمانان با افکار رهبران و بزرگان ما آشنا شوند، بی‌شک‌ مصر و سودان نیاز به رهبر نخواهند داشت. آیا لبنانی‌ها خواستند رهبر دیگری داشته باشند؟ نه. چون رهبر را شناختند. آیا عراقی‌ها به دنبال رهبری دیگری هستند؟ نه. چرا؟ چون رهبرشان را شناخته‌اند.

ابنا: ممنون از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار ما گذاشتید.

.....................................
پایان پیام/ 167