خبرگزاری اهل بیت(ع) / ابنا: ادب (با فتحه)؛ شگفت و عجب،[1]دانش، معرفت، روش پسندیده.[2]
ادب در لغتنامههای عربی، تمرین دادن نفس[3]و حسن اخلاق[4] شمرده شده است و ابن منظور ادب را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آنها از کار زشت میداند.[5]
ادب دراصطلاح
باید دانست که به لحاظ اصطلاحی ادب در طی قرون به دو معنای عمده ادبیات (علوم ادبی) و ادب دینی (اخلاقیات) به کار رفته است[6]ولی مقصود از آن در این بحث ادب دینی میباشد؛ «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند »[7]
تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد. از جمله خواجه عبدالله انصاری پیرامون ادب اینگونه بیان میدارند:
«ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدی [از حدود الهی]، حدّ میان غلوّ و جفا را حفظ کند[8]»و نیز در کتاب ارشاد القلوب دیلمی، میخوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفتهای نیک و دور کردن صفات زشت است...»[9]
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر گرانسنگ المیزان به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و میفرمایند: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل.»[10]
ادب و تفاوت آن با اخلاق
در تعریفهای ارائه شده از ادب، گروهی ادب را اخلاق دانسته و آن را حسن اخلاق تعریف کردهاند. اما با تأمّل در این واژه در مییابیم که ادب با اخلاق تفاوت دارد. در این رابطه شیخ طبرسی به 6 تفاوت میان اخلاق و ادب اشاره کرده و میفرمایند:
1ـ اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانی بحث میکند ولی آداب مربوط به افعال بدن است.
2ـ مسائل اخلاقی همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آنها راه ندارد ولی آداب در زمانهای مختلف متغیر و متفاوتند.
3ـ مسائل اخلاقی از نظر مکان نیز ثبات داشته و در هر شهری و هر کشوری یکسان میباشند اما آداب در شهرها و کشورهای مختلف تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مکان است...
4ـ اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است.
5ـ در روایات اسلامی به آداب بیشتر از اخلاق اهتمام داده شده است.
6ـ مسائل اخلاقی قابل استدلال عقلی میباشند ولی برای آداب استدلالی عقلی وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم میباشند.»[11]
ادب از منظر قرآن
در رابطه با اهمیت ادب در قرآن میتوان به سوره حجرات، آیه 4 رجوع کرد که در این آیه رعایت ادب و نگاهداشتن حرمت افراد در روابط اجتماعی، نشانه خردمندی دانسته شده است.[12]
« (ولی)کسانی که تو را از پشت حجرهها بلند صدا میزنند، بیشترشان نمیفهمند »[13]
آیت الله مکارم شیرازی در این باره میفرمایند:
«اصولاً هر قدر سطح خرد و عقل بالاتر رود بر ادب او افزوده میشود؛ زیرا «ارزشها» و «ضد ارزشها» را بهتر درک میکند و به همین دلیل بیادبی همیشه نشانه بیخردی است یا به تعبیر دیگر بیادبی کار حیوان و ادب کار انسان است.»[14]
ادب از منظر روایات
1) ادب و عقل
این روایات در اهمیت و ارزش ادب به بحث رابطه میان ادب و عقل پرداختهاند.
امام علی(ع) میفرمایند:
«و باید از کسانی نباشی که پند دادن به آنها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. زیرا خردمند (عاقل) به ادب و یاد دادن پند میآموزد و چهارپایان پیروی نمیکنند مگر به کتک.»[15]
2) ادب وارث
در روایات، بهترین ارثی را که برای فرزندان میتوان به جای گذاشت ادب معرفی کردهاندـ امام علی(ع) میفرمایند:
«بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست»[16]
3) ادب و کمال انسانی
یکی از نکاتی که در روایات، درباره ادب دیده میشود ارتباط ادب با کمال انسانی است؛ اینکه شخصیت آدمی مرتبط با ادب میباشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصیت آدمی نیز بالاتر میرود .
امام علی(ع) میفرمایند:
«ای مؤمن علم و ادب، ارزش وجود توست در تحصیل علم کوشش نما. چه به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمت تو افزایش مییابد.»[17]
4) ادب و حسب
شرافت خانوادگی وقتی تکمیل میشود که همراه با ادب باشد پس حسب و نسب آدمی بدون رعایت ادب هیچ ارزشی ندارد .
امام علی(ع):
« ادب نیکوترین حسبی است و زیادتی دارد بر سایر حسبها » [18]
5) ادب و تربیت
در تربیت فرزند مهمترین نکتهای که باید مد نظر داشت آموزش ادب است. وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزند را ادب پسندیده بیاموزد.
حضرت سجاد زین العابدین(ع) فرمود:
«حق فرزندت به تو این است که بدانی...، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی...»[19]
امام علی(ع) در ضمن نامه خود به فرزندش امام حسن(ع) نوشته است: « فرزند عزیز در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانهات سخت شود و عقل به اندیشههای دیگری مشغول گردد به تربیت مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم »[20]
ادب از نگاه بزرگان
امام خمینی(ره) [21] یکی از منازل سیر و سلوک را منزل عزم میدانند؛ عزم به اینکه ظاهر و صورت انسان شرعی شود و برای این امر، انسان باید متأدب به آداب الهی شود.
آیت الله بهاء الدینی در باب اهمیت ادب میفرمایند:
«اسلام و کتاب یک دستور سازنده بشر است که او را از حیوانیت به آنجا میبرد که ملائک هم میگویند ما قدرت نداریم با او هم پرواز شویم، این در صورتی است که به کتاب خدا عمل شود، به آداب اسلام عمل شود...»[22]
درکلام آیه الله جوادی آملی اهمیت ادب اینگونه دیده میشود:
« انسان نورانی و روشن، هم مسیر خود را میبیند و هم راه را به دیگران نشان میدهد... نشانه روشن شدن جان این است که انسان، هم نسبت به الله، ادب را رعایت کند هم نسبت به خودش و هم نسبت به دیگران.» [23]
یکی از اموری که در سیر و سلوک باید رعایت شود ادب است. [24]
اقسام ادب
ادب بر دو قسم است: ادب با خدای عزّوجلّ و ادب با بندههای او.[25]
علامه طباطبایی(ره) درباره وجود این دو قسم از گونههای ادب در سیره انبیاء چنین میفرمایند: ادب اعم است از ادب نسبت به خدا و ادب نسبت به مردم.»[26]
همچنین ایشان ادب نسبت به خداوند و ادب در برابر مردم را ادب فردی و اجتماعی دانستهاند.
ادب فردی رعایت آداب عبودیت و بندگی در پیشگاه احدیت است و ادب اجتماعی رعایت آداب معاشرت با مردم میباشد.
فراگیری ادب
در بسیاری از روایات به فراگیری ادب دستور داده شده است. امام علی(ع) درباره پیشوایان میفرمایند: « هر که خود را پیشوای مردم نمود... باید پیش از ادب کردن و آراستن دیگری به زبان، به روش و اعمال و رفتار خویش، او را ادب و آراسته سازد و آموزنده و ادب کننده نفس خود، از آموزنده و ادب کننده مردم، به تعظیم و احترام سزاوارتر است(چون پیرو هوا نیست) »[27]
فراگیری ادب در درجه اول باید از خود انسان شروع شود و مبادرت به ادب خویش نماید و حال کسی که خود را ادب کرد میتواند ادب کننده دیگری باشد و میتوان با پیروی کردن از رفتار پسندیده دیگران و دوری کردن از عملکرد زشت آنان خود را مؤدب به آداب نمود [28]و از آن بهرهمند گردید.
آثار ادب
هر کس با ادب همراه باشد سرانجام مؤدب به آداب الهی میشود و این ادب، نیکو یاوری برای او میگردد. [29]
امام هادی(ع) میفرمایند:
«ادب یک بار گران است. هر که این بار را به دوش کشید سرانجام بدان دست یافت»[30]
پس ادب، نیکو یاوری است که انسان را در تمام مراحل زندگی هدایت میکند و و رعایت آداب به زندگی او ظرافتی میبخشد که حدود الهی در آن محفوظ میماند.
« اولئِکَ یُجزَوْنَ الغُرْْفَه بِمَا صَبَروا و یَلقَّونَ فیها تَحِیَّه و سلاماً ـ خالدین فیها حَسُنَتْ مُسْتَقَراً و مُقاماً »[31]
منابع :
[1] - دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1379 هـ.ش، چ دوم ٬ج (1)، صص 1557 – 1558 (خلاصه)
[2] ـ عمید، حسن ؛فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381هـ. ش، (2 جلد)، چ بیست و چهارم، ج (1)، صص101-102 (خلاصه)
[3] ـ معزی فیومی، احمد بن محمد؛ مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر الرافعی، قم، دفتر تبلیغات، ج 2، ص9
[4] ـ الطریحی، شیخ فخرالدین؛ مجمع البحرین، قم، مؤسسه البعثه، 1414 هـ ق.، ج أ ـ ذ، ص29.
[5] ـ ابن منظور، محمد بن مکرم ؛لسان العرب، مصحح احمد فارس صاحب الجوائب، بیروت، دار الانصار، 1414 ه . ق، 75 جلد، چ سوم، ج 1، ص 207
[6] ـ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ناظر موسوی بجنوردی ـ کاظم، تهران، حیان، 1375 هـ ش، ج7، ص296 (احمد بن علویه، ازبک خان)
[7] ـ شیخ طبرسی، الاداب الدینیة للخزانة المعینیة، ترجمه احمد عابدی، انتشارات زائر، ص199
[8] ـ انصاری، خواجه عبدالله؛ شرح منازل السائرین، ترجمه شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی، قم٬ انتشارات آیت اشراق، 1386 هـ ش، صص151-152
[9] ـ دیلمی، حسن بن ابی الحسن ؛ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه عبدالحسین رضایی، انتشارات اسلامیه،ج1،، ص383.
[10] ـ طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم٬ دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیه قم، 1386هـ ش، 20 جلد، چ بیست و چهارم، ج 6، ص 366.
[11] ـ همان، ص 201.
[12] ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر ؛فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب قم، 1383 هـ ش، ج2، ص499.
[13] ـ سورة حجرات، آیه (4) «اِنَّ الذینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وراءِ الحُجراتِ أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلونَ»
[14] ـ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 22، ص141.
[15] ـ سید رضی؛ ترجمه البلاغه، محمد دشتی، قم، انتشارات مشرقین، 1379 هـ ش،چ پنجم، نامه 31 ص935.
[16] ـ فلسفی، محمد تقی ؛الحدیث ـ روایات تربیتی ـ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 3 جلد ج 1،ص49.
[17] ـ طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن؛ مشکاة الانوار، ترجمه عبدالله محمدی و مهدی هوشمند، قم، دارالثقلین، 1379هـ ش، ص 267.
[18] ـ خوانساری، آقا جمالالدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم، دانشگاه تهران، 1366، 7 جلد، ج1، ص76. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، قم، موسسه آل بیت، 1409 هـ ق، 29 جلد، ج6 ص22.
[19] ـ شیخ حسن فرزند شیخ طبرسی؛ مکارم الاخلاق، ترجمه سید ابراهیم میرباقری، تهران، انتشارات فراهانی، 1365هـ ش، 2 جلد، ج2،ص345.
[20] ـ سید رضی؛ ترجمه و شرح نهجالبلاغه فیض الاسلام، سید علی نقص فیضالاسلام، تهران، انتشارات فقیه، 1379هـ ش، چ پنجم،، ص909، نامه 31.
[21] ـ موسوی خمینی، روح الله ؛شرح چهل حدیث، تهران، موسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1385 هـ ش،چ سی و ششم، ص7-8
[22] ـ اسدی کبوترآبادی، اکبر؛ نردبان آسمان (مجموعهای از درسهای اخلاق حضرت آیت الله بهاء الدینی) قم، انتشارات پارسایان، 1375 هـ ش ص57-59.
[23] ـ جوادی آملی، عبدالله ؛یاد معاد، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1370هـ ش، ص28-37 (خلاصه وار)
[24] ـ طباطبائی نجفی، سید مهدی ؛رساله سیروسلوک منسوب به بحرالعلوم، شرح علامه آیتالله سید محمد حسین حسینی طهرانی، تهران، انتشارات حکمت، ص 144.
[25] ـ ـ امین، هیئت محمد؛ آداب اسلامی، سید صادق شفائی زاده، دارالانصار، 1385 هـ ش، ج2، ص 12
[26] ـ طباطبایی، سید محمد حسین؛ همان، ج 6، ص 374
[27] ـ سید رضی، همان، محمد دشتی، حکمت70.
[28] ـ همان، حکمت 404.
[29] ـ ـ حسینی دشتی، سید مصطفی؛ (دائرة المعارف جامع اسلامی) معارف و معاریف، تهران، موسسه فرهنگی آرایه، 1379، چ سوم، ج2، ص44
[30] ـ ـ حسینی دشتی، سید مصطفی ؛همان، ص44.
[31] ـ سوره فرقان (25)آیات 75-76.
ادب در لغتنامههای عربی، تمرین دادن نفس[3]و حسن اخلاق[4] شمرده شده است و ابن منظور ادب را راهنمای مردم به سوی کار پسندیده، و بازدارنده آنها از کار زشت میداند.[5]
ادب دراصطلاح
باید دانست که به لحاظ اصطلاحی ادب در طی قرون به دو معنای عمده ادبیات (علوم ادبی) و ادب دینی (اخلاقیات) به کار رفته است[6]ولی مقصود از آن در این بحث ادب دینی میباشد؛ «حفظ حدّ و اندازه هر چیزی و تجاوز ننمودن از آن را ادب گویند »[7]
تعاریف مشابه دیگری نیز وجود دارد. از جمله خواجه عبدالله انصاری پیرامون ادب اینگونه بیان میدارند:
«ادب آن است که بنده در اثر شناختن ضرر و زیان تعدی [از حدود الهی]، حدّ میان غلوّ و جفا را حفظ کند[8]»و نیز در کتاب ارشاد القلوب دیلمی، میخوانیم: «حقیقت ادب، جمع شدن صفتهای نیک و دور کردن صفات زشت است...»[9]
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر گرانسنگ المیزان به بیانی دیگر به تعریف ادب پرداخته و میفرمایند: «ادب، هیأت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد مانند دعا و امثال آن و چه مشروع عقلی باشد مانند دیدار دوستان بر طبق آن هیأت واقع شود. به عبارت دیگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل.»[10]
ادب و تفاوت آن با اخلاق
در تعریفهای ارائه شده از ادب، گروهی ادب را اخلاق دانسته و آن را حسن اخلاق تعریف کردهاند. اما با تأمّل در این واژه در مییابیم که ادب با اخلاق تفاوت دارد. در این رابطه شیخ طبرسی به 6 تفاوت میان اخلاق و ادب اشاره کرده و میفرمایند:
1ـ اخلاق از مسائل مربوط به روح انسانی بحث میکند ولی آداب مربوط به افعال بدن است.
2ـ مسائل اخلاقی همیشه و در طول زمان ثابت بوده و تغییر در آنها راه ندارد ولی آداب در زمانهای مختلف متغیر و متفاوتند.
3ـ مسائل اخلاقی از نظر مکان نیز ثبات داشته و در هر شهری و هر کشوری یکسان میباشند اما آداب در شهرها و کشورهای مختلف تغییر نموده و آداب هر منطقه مخصوص همان مکان است...
4ـ اخلاق علت است و آداب معلول و ثمره آن است.
5ـ در روایات اسلامی به آداب بیشتر از اخلاق اهتمام داده شده است.
6ـ مسائل اخلاقی قابل استدلال عقلی میباشند ولی برای آداب استدلالی عقلی وجود نداشته و تابع ذوق و سلیقه مردم میباشند.»[11]
ادب از منظر قرآن
در رابطه با اهمیت ادب در قرآن میتوان به سوره حجرات، آیه 4 رجوع کرد که در این آیه رعایت ادب و نگاهداشتن حرمت افراد در روابط اجتماعی، نشانه خردمندی دانسته شده است.[12]
« (ولی)کسانی که تو را از پشت حجرهها بلند صدا میزنند، بیشترشان نمیفهمند »[13]
آیت الله مکارم شیرازی در این باره میفرمایند:
«اصولاً هر قدر سطح خرد و عقل بالاتر رود بر ادب او افزوده میشود؛ زیرا «ارزشها» و «ضد ارزشها» را بهتر درک میکند و به همین دلیل بیادبی همیشه نشانه بیخردی است یا به تعبیر دیگر بیادبی کار حیوان و ادب کار انسان است.»[14]
ادب از منظر روایات
1) ادب و عقل
این روایات در اهمیت و ارزش ادب به بحث رابطه میان ادب و عقل پرداختهاند.
امام علی(ع) میفرمایند:
«و باید از کسانی نباشی که پند دادن به آنها سود نرساند مگر هنگامی که به آزردن و رنجاندنشان بکوشی. زیرا خردمند (عاقل) به ادب و یاد دادن پند میآموزد و چهارپایان پیروی نمیکنند مگر به کتک.»[15]
2) ادب وارث
در روایات، بهترین ارثی را که برای فرزندان میتوان به جای گذاشت ادب معرفی کردهاندـ امام علی(ع) میفرمایند:
«بخشش و تفضل هیچ پدری به فرزندش بهتر از عطیه ادب و تربیت پسندیده نیست»[16]
3) ادب و کمال انسانی
یکی از نکاتی که در روایات، درباره ادب دیده میشود ارتباط ادب با کمال انسانی است؛ اینکه شخصیت آدمی مرتبط با ادب میباشد و هر قدر ادب افزوده گردد شخصیت آدمی نیز بالاتر میرود .
امام علی(ع) میفرمایند:
«ای مؤمن علم و ادب، ارزش وجود توست در تحصیل علم کوشش نما. چه به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمت تو افزایش مییابد.»[17]
4) ادب و حسب
شرافت خانوادگی وقتی تکمیل میشود که همراه با ادب باشد پس حسب و نسب آدمی بدون رعایت ادب هیچ ارزشی ندارد .
امام علی(ع):
« ادب نیکوترین حسبی است و زیادتی دارد بر سایر حسبها » [18]
5) ادب و تربیت
در تربیت فرزند مهمترین نکتهای که باید مد نظر داشت آموزش ادب است. وظیفه هر پدر و مادری این است که فرزند را ادب پسندیده بیاموزد.
حضرت سجاد زین العابدین(ع) فرمود:
«حق فرزندت به تو این است که بدانی...، موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی...»[19]
امام علی(ع) در ضمن نامه خود به فرزندش امام حسن(ع) نوشته است: « فرزند عزیز در راه ادب آموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانهات سخت شود و عقل به اندیشههای دیگری مشغول گردد به تربیت مبادرت نمودم و وظیفه پدری خود را انجام دادم »[20]
ادب از نگاه بزرگان
امام خمینی(ره) [21] یکی از منازل سیر و سلوک را منزل عزم میدانند؛ عزم به اینکه ظاهر و صورت انسان شرعی شود و برای این امر، انسان باید متأدب به آداب الهی شود.
آیت الله بهاء الدینی در باب اهمیت ادب میفرمایند:
«اسلام و کتاب یک دستور سازنده بشر است که او را از حیوانیت به آنجا میبرد که ملائک هم میگویند ما قدرت نداریم با او هم پرواز شویم، این در صورتی است که به کتاب خدا عمل شود، به آداب اسلام عمل شود...»[22]
درکلام آیه الله جوادی آملی اهمیت ادب اینگونه دیده میشود:
« انسان نورانی و روشن، هم مسیر خود را میبیند و هم راه را به دیگران نشان میدهد... نشانه روشن شدن جان این است که انسان، هم نسبت به الله، ادب را رعایت کند هم نسبت به خودش و هم نسبت به دیگران.» [23]
یکی از اموری که در سیر و سلوک باید رعایت شود ادب است. [24]
اقسام ادب
ادب بر دو قسم است: ادب با خدای عزّوجلّ و ادب با بندههای او.[25]
علامه طباطبایی(ره) درباره وجود این دو قسم از گونههای ادب در سیره انبیاء چنین میفرمایند: ادب اعم است از ادب نسبت به خدا و ادب نسبت به مردم.»[26]
همچنین ایشان ادب نسبت به خداوند و ادب در برابر مردم را ادب فردی و اجتماعی دانستهاند.
ادب فردی رعایت آداب عبودیت و بندگی در پیشگاه احدیت است و ادب اجتماعی رعایت آداب معاشرت با مردم میباشد.
فراگیری ادب
در بسیاری از روایات به فراگیری ادب دستور داده شده است. امام علی(ع) درباره پیشوایان میفرمایند: « هر که خود را پیشوای مردم نمود... باید پیش از ادب کردن و آراستن دیگری به زبان، به روش و اعمال و رفتار خویش، او را ادب و آراسته سازد و آموزنده و ادب کننده نفس خود، از آموزنده و ادب کننده مردم، به تعظیم و احترام سزاوارتر است(چون پیرو هوا نیست) »[27]
فراگیری ادب در درجه اول باید از خود انسان شروع شود و مبادرت به ادب خویش نماید و حال کسی که خود را ادب کرد میتواند ادب کننده دیگری باشد و میتوان با پیروی کردن از رفتار پسندیده دیگران و دوری کردن از عملکرد زشت آنان خود را مؤدب به آداب نمود [28]و از آن بهرهمند گردید.
آثار ادب
هر کس با ادب همراه باشد سرانجام مؤدب به آداب الهی میشود و این ادب، نیکو یاوری برای او میگردد. [29]
امام هادی(ع) میفرمایند:
«ادب یک بار گران است. هر که این بار را به دوش کشید سرانجام بدان دست یافت»[30]
پس ادب، نیکو یاوری است که انسان را در تمام مراحل زندگی هدایت میکند و و رعایت آداب به زندگی او ظرافتی میبخشد که حدود الهی در آن محفوظ میماند.
« اولئِکَ یُجزَوْنَ الغُرْْفَه بِمَا صَبَروا و یَلقَّونَ فیها تَحِیَّه و سلاماً ـ خالدین فیها حَسُنَتْ مُسْتَقَراً و مُقاماً »[31]
منابع :
[1] - دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1379 هـ.ش، چ دوم ٬ج (1)، صص 1557 – 1558 (خلاصه)
[2] ـ عمید، حسن ؛فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1381هـ. ش، (2 جلد)، چ بیست و چهارم، ج (1)، صص101-102 (خلاصه)
[3] ـ معزی فیومی، احمد بن محمد؛ مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر الرافعی، قم، دفتر تبلیغات، ج 2، ص9
[4] ـ الطریحی، شیخ فخرالدین؛ مجمع البحرین، قم، مؤسسه البعثه، 1414 هـ ق.، ج أ ـ ذ، ص29.
[5] ـ ابن منظور، محمد بن مکرم ؛لسان العرب، مصحح احمد فارس صاحب الجوائب، بیروت، دار الانصار، 1414 ه . ق، 75 جلد، چ سوم، ج 1، ص 207
[6] ـ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ناظر موسوی بجنوردی ـ کاظم، تهران، حیان، 1375 هـ ش، ج7، ص296 (احمد بن علویه، ازبک خان)
[7] ـ شیخ طبرسی، الاداب الدینیة للخزانة المعینیة، ترجمه احمد عابدی، انتشارات زائر، ص199
[8] ـ انصاری، خواجه عبدالله؛ شرح منازل السائرین، ترجمه شرح عبدالرزاق لاهیجی کاشانی، قم٬ انتشارات آیت اشراق، 1386 هـ ش، صص151-152
[9] ـ دیلمی، حسن بن ابی الحسن ؛ارشاد القلوب الی الصواب، ترجمه عبدالحسین رضایی، انتشارات اسلامیه،ج1،، ص383.
[10] ـ طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم٬ دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیه قم، 1386هـ ش، 20 جلد، چ بیست و چهارم، ج 6، ص 366.
[11] ـ همان، ص 201.
[12] ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر ؛فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب قم، 1383 هـ ش، ج2، ص499.
[13] ـ سورة حجرات، آیه (4) «اِنَّ الذینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وراءِ الحُجراتِ أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلونَ»
[14] ـ مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374 هـ ش، ج 22، ص141.
[15] ـ سید رضی؛ ترجمه البلاغه، محمد دشتی، قم، انتشارات مشرقین، 1379 هـ ش،چ پنجم، نامه 31 ص935.
[16] ـ فلسفی، محمد تقی ؛الحدیث ـ روایات تربیتی ـ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 3 جلد ج 1،ص49.
[17] ـ طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن؛ مشکاة الانوار، ترجمه عبدالله محمدی و مهدی هوشمند، قم، دارالثقلین، 1379هـ ش، ص 267.
[18] ـ خوانساری، آقا جمالالدین؛ شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم، دانشگاه تهران، 1366، 7 جلد، ج1، ص76. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، قم، موسسه آل بیت، 1409 هـ ق، 29 جلد، ج6 ص22.
[19] ـ شیخ حسن فرزند شیخ طبرسی؛ مکارم الاخلاق، ترجمه سید ابراهیم میرباقری، تهران، انتشارات فراهانی، 1365هـ ش، 2 جلد، ج2،ص345.
[20] ـ سید رضی؛ ترجمه و شرح نهجالبلاغه فیض الاسلام، سید علی نقص فیضالاسلام، تهران، انتشارات فقیه، 1379هـ ش، چ پنجم،، ص909، نامه 31.
[21] ـ موسوی خمینی، روح الله ؛شرح چهل حدیث، تهران، موسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1385 هـ ش،چ سی و ششم، ص7-8
[22] ـ اسدی کبوترآبادی، اکبر؛ نردبان آسمان (مجموعهای از درسهای اخلاق حضرت آیت الله بهاء الدینی) قم، انتشارات پارسایان، 1375 هـ ش ص57-59.
[23] ـ جوادی آملی، عبدالله ؛یاد معاد، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1370هـ ش، ص28-37 (خلاصه وار)
[24] ـ طباطبائی نجفی، سید مهدی ؛رساله سیروسلوک منسوب به بحرالعلوم، شرح علامه آیتالله سید محمد حسین حسینی طهرانی، تهران، انتشارات حکمت، ص 144.
[25] ـ ـ امین، هیئت محمد؛ آداب اسلامی، سید صادق شفائی زاده، دارالانصار، 1385 هـ ش، ج2، ص 12
[26] ـ طباطبایی، سید محمد حسین؛ همان، ج 6، ص 374
[27] ـ سید رضی، همان، محمد دشتی، حکمت70.
[28] ـ همان، حکمت 404.
[29] ـ ـ حسینی دشتی، سید مصطفی؛ (دائرة المعارف جامع اسلامی) معارف و معاریف، تهران، موسسه فرهنگی آرایه، 1379، چ سوم، ج2، ص44
[30] ـ ـ حسینی دشتی، سید مصطفی ؛همان، ص44.
[31] ـ سوره فرقان (25)آیات 75-76.