خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا:
شبهه: چرا حجاب در جامعه ما از طرف حکومت اجباری است؟ مگر در ساير کشورهای مسلمان، دين اسلام رواج ندارد؟!
اگر حجاب اجباری نبود شايد وضع حجاب از اين بهتر بود و تازه آن حساسيت به موی زنان هم از بين می رفت و خيلی عادی می شد و اصلاً باعث زيبايی زنان می شد و دخترهايی که زيبايی خاصی ندارند به اين شکل بهتر جلوه می کردند و زودتر به خانه بخت می رفتند. صحت احاديثی که می گويد آن دنيا زنان بی حجاب را با موی خودشان دار می زنند چقدر است؟
پاسخ: اصل وجوب حجاب برای زن و اينکه باید اعضای بدنش و از جمله موهايش را از نامحرم بپوشاند، يک امر مسلّم و ضروری دينی به شمار می آيد.
آيات و روايات فراوانی وجود دارد که به صراحت دلالت بر وجوب حجاب برای زن دارند. آزاد بودن و بی اعتنایی به فریضه مهم حجاب، در دیگر کشورهای مسلمان نشین، مجوز و توجیه کننده جواز بی حجابی نیست.
همچنان که در دیگر کشورهای مسلمان، فحشا، شرب خمر و دیگر گناهان نیز وجود دارد که اگر بخواهیم عمل آن ها را ملاک قرار دهیم باید درها را به سوی بسیاری از آسیب ها و زشتی های اجتماعی باز کنیم.
فقهای شيعه براساس آیات و روایات دینی، پوشيده بودن تمام بدن زن در مقابل نامحرم را واجب دانسته و فقط دست ها تا مچ و گردی صورت را از حد وجوب پوشش استثناء کرده اند.
با عنايت به آيات و روايات و سیره زنان متشرع و متدین در تاریخ اسلام، از زمان نزول آیات حجاب تاکنون، در می يابيم که بی حجابی و عدم رعايت حدّ شرعی حجاب، از طرف زنان گناه محسوب شده و دارای عذاب اخروی است.
خداوند متعال در آيه 59 سوره احزاب می فرمايد: ای پيامبر! به همسرانت و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: بخشی از مقنعه های خويش را به خود نزديک کنند تا گردن و سينه شان آشکار نشود.
در شأن نزول اين آيه، مفسران، از جمله طبرسی، علامه طباطبايی، مکارم شيرازی و... می گويند:
چون زنان عرب در صدر اسلام، معمولا پيراهن هايی می پوشيدند که گريبان هایشان باز بود و روسری های خود را طوری می بستند که دور گردن و سينه را نمی پوشانيد، اين آيه نازل شد و دستور داد که روسری ها را طوری ببندند که قسمت های ياد شده پوشيده شود.
همچنين در آيات 30 و 31 سوره نور آمده است که زنان مؤمن لازم است زيبایی هایشان را، جزء آنچه خود آشکار است (مانند زیبایی های صورت، دست ها تا مچ و احیانا زیبایی های لباس های رویین)، نمايان نسازند.
روايات و شواهد فراوان ديگری نيز وجود دارد که همگی نشانگر لزوم رعايت حجاب توسط زنان مسلمان می باشد.
به عنوان نمونه می توان به این نقل تاريخی اشاره کرد که حضرت زهرا (س) هنگام بيرون رفتن از منزل و یا رفتن به نزد پيامبر اکرم (ص) از پوشش خاصی مثل چادر و روپوش استفاده می کردند.
روشن شد که حجاب، با حد و مرزی که بیان کردیم، مبنای شرعی و دینی دارد و بی حجابی، گناه بوده و موجب عذاب اخروی است.
حجاب در ابتدا يک امر شخصی تلقی شده است ولی با دقت در کارکردهای آن و نیز آثار و آسیب های اجتماعی بی حجابی، يک امر اجتماعی خواهد بود.
از آنجا که بی حجابی و پوشش نامناسب زنان، آثاری چون انواع مفاسد اجتماعی را در جامعه، هم برای زنان و هم مردان و هم خانواده ها، در پی دارد، در واقع از امور اجتماعی نيز به حساب می آيد.
مسلّم است که دولت، حق تجسّس در امور شخصی و دخالت در خانه های مردم و حريم خصوصی آنان را ندارد، ولی از آنجا که بی حجابی در بستر جامعه و حریم عمومی اتفاق می افتد و يک گناه آشکار محسوب می شود، دولت اسلامی حق دارد به جهت مفاسدی که به دنبال دارد، با جعل قوانينی الزامی، از آن جلوگيری کند.
به عنوان مثال در قانون مجازات اسلامی، تظاهر به روزه خواری جرم بوده و مجازات دارد، هرچند روزه داری و روزه خواری هر دو اموری شخصی هستند.
این شیوه قانونگذاری، در حقیقت یک شیوه عقلایی است. در تمامی سیستم های حکومتی، دولت می تواند نسبت به رفتارهایی که به خودی خود امور شخصی محسوب می شوند، ولی در یک بازه زمانی و شرایط خاص، آثار اجتماعی مهمی دارند، قوانینی وضع کند که دامنه اختیارات فردی را به سود منافع اجتماعی تنگ تر کند.
در این خصوص می توانیم به انواع رفتارهایی که ذاتا فردی هستند ولی در کشورهای گوناگون، با آن ها به صورت امور اجتماعی برخورد شده است، اشاره کرد.
خرید، فروش جزئی و مصرف مواد مخدر، ابتدا اموری فردی هستند که در اکثر کشورهای دنیا ممنوع شده و جرم تلقی می شود.
به همين خاطر در قانون مجازات اسلامي در ماده 638، بی حجابی جرم بوده و مجازات دارد.
پی نوشت ها و منابع:
1- قرآن کريم.
2- شهيد مطهری، کتاب مسئله حجاب، انتشارات صدرا.
3- موسوی همدانی، پاسخ به پرسشهای مذهبی، نشر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسين قم.
4- مجله پيام زن، شماره 184 ـ 185، صاحب امتياز دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم.
5- جمعی از نويسندگان، تفسير نمونه، ج14.
6- طبرسی، مجمع البيان، کتاب فروشی اسلامی، ج5، ص138، ذيل آيه 31 نور.
7- علامه طباطبايی، تفسير الميزان، دارالکتب الاسلاميه، ج15، ص126.
8- رساله توضيح المسائل، مراجع تقليد.
9- بحارالأنوار، مجلسی، محمد باقر، ج18، ص319.