خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا: تفکر درباره ذات الهی از جمله اموری است که پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) آن را نهی کرده و مورد سرزنش قرار داده و عاقبت آن را کفر و الحاد و هلاکت و سرگردانی دانسته اند.
«مَنْ أَفْکَرَ فِی ذَاتِ اللَّهِ تَزَنْدَق؛ هرکس در ذات خداوند اندیشه کند زندیق می شود».
یا «مَنْ تَفَکَّرَ فِی ذَاتِ اللَّهِ أَلْحَد؛ هرکس در ذات خداوند اندیشه کند، ملحد می شود».
از سوی دیگر می دانیم که تفکر در افعال و آثار خدا سرزنش نشده بلکه در منابع معتبر دینی، به آن توصیه شده است:
«تَفَکَّرُوا فِی آلَاءِ اللَّه وَ لَا تَفَکَّرُوا فِی اللَّه فَتَهْلِکُوا؛ در نعمتهای الهی تفکر کنید و در ذات خدا تفکر نکنید که هلاک می شوید».
بی تردید آدمی قادر به شناخت وجود و برخی از اوصاف خدا است؛ چنانکه متکلمان و فیلسوفان الهی، از براهین اثبات خدا برای اثبات وجود خدا استفاده کرده و با افزودن استدلال های دیگر، به شناخت برخی از اوصاف خدا نیز دست می یابند.
گذشته از اینکه، بسیاری از اوصاف خدا، در متون دینی انعکاس یافته است؛ و همه این ها، نشانگر این واقعیت است که خداوند شناخت پذیر است و تفکر کردن در آن، پسندیده و مفید است.
آنچه شناخت ناپذیر است، «کُنه ذات الهی» است که دور از دسترس ما است. این شناخت ناپذیری، هم به سبب ویژگی های ذات خدا است و هم به سبب محدودیت های شناختی انسان.
اگرچه عقل آدمی قادر است بسیاری از اوصاف خدا را بشناسد، اما عقل آدمی هیچ گاه قادر نیست به تمامی اوصاف خدا دست یابد و بر آن احاطه پیدا کند.
چرا که خداوند بی حد و انتها است و عقل فقط از طریق تأمل بر روی آثارِ در دسترس از جانب خدا است که می تواند به سوی اوصاف خدا استدلال کرده و آن ها را بشناسد.
از آنجایی که عقل به بسیاری از آثار خدا دسترسی ندارد و از آنجایی که بسیاری از اوصاف خدا منحصر به فرد است و عقل اصلاً نظیر و تصوری از آن ندارد، عقل نمی تواند مدعی شناخت کامل از ذات الهی باشد.
قلب آدمی نیز اگرچه امکان شهود بی واسطه از خدا را در اختیارش قرار می دهد، اما به سبب نامتناهی بودن خدا و متناهی و محدود بودن قلب انسان، هیچ گاه قلب انسان بر خداوند احاطه نمی یابد و نمی تواند آن را کاملاً بشناسد و به کُنه ذات او راه یابد.
خداوند به واسطه حواس درک نمی شود و گاهی نیز مورد به مورد، حواس آدمی ذکر می شوند و به ناتوانی آن ها در شناخت خدا اشاره می شود. مثلا:
وَ لَا یدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ؛ لَا تُدْرِکُهُ الْعُیون؛ وَ لَمْ یدْرِکْکَ بَصَرٌ؛ وَ لَا تُحِیطُ بِهِ الْأَبْصَارُ؛ لَا تَلْمِسُهُ الْأَیدِی فَتَمَسَّهُ.
در باب ناتوانی عقل در شناخت کُنه ذات خدا باید به این نکته توجه کرد که در روایات، به شناخت عقلی از وجود و اوصاف خدا تأکید شده.
و اگر در برخی از روایات، عقل را ناتوان از شناخت خدا می دانند، ناظر به شناخت کُنه ذات او و شناخت تفصیلی از خدا است:
یتَکَلَّمُوا فِی خَلْق الله و لا تَتَکَلَّمُوا فِی الله، فَإنَّ الکَلامَ فِی الله لا یزْدادُ صاحِبَهُ اِلّا تَحَیراً؛ در مورد خلق خدا سخن بگوئید، ولی در مورد ذات خدا سخن نگویید، چراکه سخن گفتن در مورد ذات خدا چیزی جز گمراهی و سرگردانی برای صاحب آن به همراه ندارد.
حتی در روایات وارد شده است که شناخت قلبی نیز در باب خدا محدودیت دارد و نمی توان از این طریق، به کُنه ذات او دست یافت و شناخت کامل و تفصیلی از او داشت:
«لَا تَقَعُ الأَوْهَامُ لَه عَلَی صِفَهٍ ولَا تُعْقَدُ الْقُلُوبُ مِنْه عَلَی کَیفِیهٍ ولَا تَنَالُه التَّجْزِئَهُ والتَّبْعِیضُ ولَا تُحِیطُ بِه الأَبْصَارُ والْقُلُوبُ؛ اوهام، هیچیک از صفات او را درنیابند و دلها توصیف چگونگی او نتوانند. نه تجزیهپذیر است و نه تبعیض را در او راه است. دیدگان و دلها بر او احاطه نیابند.
پی نوشت ها و منابع:
1- کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، محقق/ مصحح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ ق، ج۸، ص۲۲.
2- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: مصطفی درایتی، قم، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ ش، ص۸۲.
3- پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، نشر دنیای دانش، ۱۳۸۲ ش، ص۳۸۹.
4- نوراللهی، سید محمد و سید حسن میر نوراللهی، مقارنه در روایات منع تفکر در ذات خدا با روایات وصول بهحق از طریق تفکر در ذات خدا، پژوهش های اعتقادی کلامی، زمستان ۱۳۹۳ ش، شماره ۱۶، ص۱۸۴-۱۶۳؛
5- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج۴، ص۳۱۹؛ سید رضی، نهجالبلاغه، محقق: صبحی صالح، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، بیتا، ص۱۱۵.