خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا: با نگاهی به تاریخ و سرگذشت جوامع مسلمین می بینیم که مسلمانان در مقایسه با پیروان سایر ادیان از زندگی دنیوی ضعیف تری برخوردارند. چرا اسلام با همه دعاوی خود نتوانسته است زندگی دنیوی مناسبی را برای پیروان خود فراهم سازد؟
نفی تلازم میان آبادانی دنیا و آبادانی آخرت
رمز آبادانی متوازن دنیا، در پیروی از دستورات حق و به تبع آن بهره مندی از مواهب بی پایان آخرت است، اما نباید از این ادعا نتیجه گرفت که آبادانی دنیا، همواره نشان از آبادانی آخرت است، بلکه به این معناست که هر جا مؤمنان، به آبادانی آخرت خود توجه داشته و پیروِ واقعی دستورات الهی باشند، دنیای ایشان نیز آباد خواهد شد.
در واقع، آبادانی دنیا می تواند از دو راه حاصل شود:
پیروی دستورات حق و توجه به آخرت که در دل خود، لوازمی چون توجه معقول به زندگی دنیوی، آبادانی زمین و حتی توجه به وضعیت دیگران و رعایت حقوق آن ها را در پی دارد.
بی توجهی به آخرت و انجام اموری که فقط سود دنیا و لذت های زودگذر دنیوی را در نظر می گیرد.
بی شک، دنیای فردی که با تضییع حقوق دیگران در بهترین شرایط زندگی به سر می برد، نمی تواند نشان از آخرتی آباد باشد. یا کشوری که سال ها منابع و نیروی انسانی کشورهای دیگر را استثمار کرده است و از این طریق، ثروت و قدرت و رفاه زیادی به دست آورده است، نمی تواند نشان از سعادت اخروی چنین مردمانی باشد.
داستان ثروتمندانی چون «قارون» که هم در کتاب مقدس و هم در قرآن کریم به آن اشاره شده است، نمونه ای از این حقیقت است که دنیای آباد، لزوما آخرتی آباد به همراه ندارد.
اسلام برای آخرت، اصالت قائل است و در مقایسه زندگی دنیوی و اخروی، زندگی اخروی را اصیل و ابدی و زندگی دنیوی را زودگذر و محدود می داند. اما در عین حال توجه ویژه ای به زندگی دنیوی انسان هم از جنبه فردی و هم از جنبه اجتماعی دارد
برنامه های اسلام در خصوص رشد معنوی انسان ها و نیز قوانین و مقررات متنوع اجتماعی آن، نشان از توجه این دین به زندگی دنیوی انسان از حیث اجتماعی دارد. قوانین زیادی که همگی در جهت تنظیم روابط انسان با همنوعان خود در زندگی دنیوی مقرر شده است.
علل عقب ماندگی مسلمانان
بررسی تاریخ نشان می دهد که مسلمانان از زندگی اجتماعی متمدن و پیشرفته ای برخوردار بودند و خصوصا تا قرن ششم هجری، تمدن و فرهنگ اسلامی، یگانه تمدن پیشرو در جهان بود، اما به تدریج و با فاصله گرفتن از آموزه های اصیل اسلامی، ملل اسلامی دچار عقب ماندگی و انحطاط شدند.
البته برای عقب ماندگی مسلمانان در روزگار کنونی می توان دلایل بسیاری برشمرد، ولی به نظر می رسد علّت اصلی این عدم پیشرفت، پشت کردن به آموزه ها و تعالیم اصیل اسلامی است.
استاد مطهری در این مورد می فرمایند: «تا آن روزی که به اسلام ولو به طور نسبی عمل میکردیم، پیشرفته ترین ملت های دنیا بودیم. به اتفاق تمام اهل تحقیق، از ابتدای ظهور اسلام تا قرن پنجم و بلکه قرن ششم هجری، مشعلدار تمدن و فرهنگ جهان، جهان اسلام بوده است؛
جهان اسلام بود که از قطعه ها و تکّه پاره ها و از مواد متلاشی شده تمدن های مختلف، مایه ای ساخت و از این مایه حقیقتی را به نام «تمدن و فرهنگ اسلامی» به وجود آورد، و در آن وقت دنیای مسیحیت در نهایت توحش زندگی میکرد.
و از آن روزی که ما واقعیت و حقیقت اسلام را رها کردیم و فقط یک قشر و پوست از آن برای ما باقی ماند بدبخت شدیم؛ به خیال خودمان اسلام در میان ما عمل می شود ولی اسلام در میان ما عمل نمی شود.»
اگر به دوران طلایی تمدّن اسلامی نگریسته شود، این نکته به خوبی روشن میشود که اهتمام مسلمانان به آموزه های اصیل اسلامی هر چه بیشتر باشد، پیشرفت علمی و معنوی ایشان نیز به همان نسبت بیشتر خواهد شد.
از سوی دیگر به گواه تاریخ، بخشی از پیشرفت هایی که امروزه در جوامع غربی مشهود است، معلول آشنایی آن ها با تمدن اسلامی و شرقی، در طول جنگ های صلیبی و مسافرت های جهان گردان و استفاده بسیار از فرهنگ و دانش مسلمین؛ به ویژه در عرصه علوم عقلی، طب، هندسه و ریاضیات، جغرافیا و... بوده است.
ارباب کلیسا با تفتیش عقاید، حتی اظهار نظر درباره پدیده های جهان را گمراهی تلقی میکردند. گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صد ها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و...) بود.
صد ها دانش پژوه اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به یادگیری دانش و تفکّر در آفرینش دعوت میکرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخداد های آن بود. بر اساس همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان داده شد.
منابع:
۱. اعداد، ۱۶: ۳۱-۳۳.
۲. سوره قصص، آیات ۷۶-۸۱.
۳. ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۶۷، ص۱۳۰-۱۱۳
۴. ر.ک: مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، مقدمه کتاب.
۵. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۳، ص۴۸۵