خبرگزاری اهل بیت(ع) / ابنا:
خاتم انبیا محمد مصطفی (ص) فرمود: «خداوند دوست دارد
هنگامی که بندهای به سوی برادرانش میرود، خود را برای آنان منظم کند و
بیاراید و زیبا سازد.»
پیامبر و شانهزدن مو و ریش
پیامبر(ص) بیشتر، هنگامی شانه میکرد که موهایش تر بود. آن حضرت، همچنین ریش خود را چهل بار از پایین به بالا و هفت بار از بالا به پایین شانه میزد و میفرمود: «این کار، حافظه را زیاد میکند.»[1]
در حدیثی از امیرمؤمنان(ع) آمده است: «پیامبر، موهای خود را شانه میکرد و بیشتر اوقات آن را با آب صاف میکرد و میفرمود: «آب برای خوشبو کردن مؤمن کافی است.»[2] در مکارمالاخلاق آمده است: «پیامبر سر و محاسن خود را با سدر میشست.»[3] امام صادق(ع) درباره این آیه که «نزد هر مسجدی، زینت کنید» فرمود: «منظور از زینت، شانهزدن است؛ زیرا این کار باعث به دست آمدن روزی، زیبا شدن مو، برآوردهشدن حاجت، زیاد شدن آب مردانگی و قطعشدن بلغم میشود.»[4]
پیامبر(ص) هر روز در آینه نگاه میکرد و موهای سرش را شانه میزد. آنبزرگوار، گاهی نیز برای مرتبکردن موهای خود در آب نگاه میکرد. آن حضرت، نه تنها برای خانوادهاش، بلکه برای یارانش نیز خویش را میآراست. روزی عایشه دید پیغمبر، قبل از رفتن نزد یارانش، در ظرف آبی نگاه میکند و موهای خود را منظم میسازد. عایشه گفت: «پدر و مادرم فدایت باد! در آب نگاه میکنی و موهایت را منظم میکنی؛ در حالی که تو پیامبر و بهترین خلق خدایی؟» خاتم انبیا(ص) فرمود: «خداوند دوست دارد هنگامی که بندهای به سوی برادرانش میرود، خود را برای آنان منظم کند و بیاراید و زیبا سازد.»[5]
پیامبر و رنگکردن موها
رسول خدا(ص) فرمود: «دوستداشتنیترین رنگها نزد خداوند، رنگ مشکی است.» روزی مردی که ریشهایش زرد شده بود نزد پیامبر آمد. آن حضرت فرمود: «این چه قشنگ است.» روز دیگر، آن مرد در حالی نزد پیامبر آمد که ریش خود را با حنا سرخ کرده بود. فرستاده خدا(ص) فرمود: «این زیباتر است.» روز دیگر آن مرد در حالی به دیدار پیغمبر(ص) آمد که ریش خود را سیاه کرده بود. پیامبر(ص) خندید و فرمود: «رنگ مشکی از آن دو رنگ بهتر است.»[6]
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) آمده است که مردی با رنگ سیاه، ریش خود را خضاب کرد. هنگامی که نزد خاتم انبیا(ص) آمد، آن حضرت فرمود: «رنگ مشکی، نور اسلام و ایمان، و سبب محبت زنانتان و ترس دشمنانتان است.»[7] محمد بن عبدالله انصاری نقل میکند که به عبدالله بن بریره گفته شد: «آیا رسول خدا(ص) خضاب میفرمود؟» گفت: «آری.» امام باقر(ع) فرمود: «موهای بناگوش پیغمبر(ص) سپید شده بود و با حنا و کتم خضاب میبست.»
ابو رمثه، ضمن توصیفِ پیامبر اکرم(ص) میگفت: «دارای زلف بودند و آثاری از رنگ حنا در آن دیده میشد.» عبدالرحمان ثمالی نقل میکند: «خاتم انبیا(ص) ریش خود را با آب سدر رنگ میکرد و دستور میداد مسلمانان، موهای خود را برای اظهار مخالفت با عجمها رنگ کنند.»[8] محمد بن مسلم از امام باقر(ع) درباره خضاب سؤال کرد. ایشان در پاسخ فرمودند: «پیامبر، خضاب میکرد که موی خضابشده ایشان نیز نزد ماست.»[9]
هشام بن عروه نقل میکند که پیامبر اعظم(ص) فرموده است: «موهای سپید را رنگ کنید و به یهودیان شبیه نباشید.» همچنین میفرمود: «بهترین رنگی که میتوانید با آن موهای سپید را رنگ کنید، حنا و کتم است.»[10]
عطر زدن پیامبر(ص)
اسلام، همواره به پیروانش دستور داده است که از بوی خوش و عطر استفاده کنند؛ البته زنان فقط میتوانند برای شوهرانشان خود را خوشبو سازند. خاتم انبیا(ص) همیشه عطر میزد. امام صادق(ع) میفرماید: «رسول خدا(ص) برای بوی خوش، بیشتر از خوراک خرج میکرد.»[11] روایت شده است که پیامبر(ص) مشکدانی داشت که پس از وضو آن را با دست تر میگرفت و خود را معطر میکرد. همچنین از آنجا که پیامبر، همواره خود را خوشبو میساخت، هنگامی که از خانه خارج میشد، دیگران میفهمیدند که ایشان از آن مکان عبور کرده است.[12] هیچگاه پیش نیامد که عطری به ایشان تعارف شود و آن حضرت، خود را با آن خوشبو نکند و میفرمود: «بوی آن، خوش و حملکردنش آسان است» و اگر به دلیلی از آن عطر استفاده نمیکرد، انگشت خود را داخل ظرف عطر فرو میبرد و سپس سر انگشت را به خود میمالید.[13]
در ذخیره آخره آمده است: «محبوبترین عطرها از نظر پیامبر، مشک بود.»[14] امام صادق(ع) میفرماید: «بر هر فرد مُکلّفی لازم است که هر جمعه، ناخن و سبیل خود را کوتاه کند و مقداری عطر نیز استفاده کند.» اگر پیامبر در روز جمعه، عطری پیدا نمییافت، روسری زنان خود را با آب، تر میکرد و سپس آن را به صورت خود میگذاشت تا معطر شود[15] و یا اینکه بر لباس رنگشده با زعفران، آب میپاشید و سپس آن را به صورت و دست خود میکشید.[16]
امیرمؤمنان(ع) فرمود: «ایشان حلوا و عطر را رد نمیکرد.»[17] دوستداشتن عطر و بیزاری از بوی بد، از ویژگیهای اخلاقی پیامبر(ص) بیان شده است.[18] پیغمبر(ص) به امام علی(ع) مکرر میفرمود: «ای علی! بر تو لازم است که هر جمعه، خود را خوشبو کنی؛ زیرا این عمل از سنت من است و تا هنگامی که بوی آن از تو شنیده شود، برایت حسنه مینویسند.»[19] روزی مردی نصرانی از اصحاب پیغمبر پرسید: «چه هدیهای نزد ایشان محبوبتر بود؟» گفتند: «محبوبترین چیز نزد ایشان عطر بود و به آن تمایل زیادی داشت»[20] و به حدی از عطر استفاده میکرد که رنگ محاسن و موی سر ایشان به رنگ زرد تغییر مییافت.[21]
سرمهکشیدن پیامبر(ص)
امام صادق(ع) میفرماید: «پیامبر(ص) قبل از خوابیدن، چهار مرتبه به چشم راست و سه مرتبه به چشم چپ، سرمه میکشید. ایشان سرمهدانی داشت که هر شب با سنگ آن سرمه میکشید.» در حدیث دیگری از حضرت صادق(ع) آمده است: «پیامبر، سرمهدانی داشت که هر شب در هنگام خوابیدن، سه مرتبه از آن به چشمان خود میکشید.»[22]
اصلاح و آراستگی پیامبر(ص)
روزی حضرت با دیدن مردی ـ که موهای صورتش بلند و ژولیده بود ـ فرمود: «چه ضرر داشت اگر این مرد ریش خود را اصلاح میکرد.» آن مرد، سخن پیامبر(ص) را شنید و ریش خود را اصلاح کرد و پس از آن نزد حضرت بازگشت. آن حضرت، وقتی او را دید فرمود: «اینگونه اصلاح کنید.»[23] وی فرمود: «کوتاهکردن موی سبیل، به طوری که لب آشکار شود از سنت است.»[24] در حدیث دیگری از ایشان آمده است: «آتشپرستها ریش خود را میتراشند و سبیل را پرپشت میگذارند و ما سبیل خود را میزنیم و محاسن را بلند میگذاریم.»[25]
ابنجریح نقل میکند که به ابنعمر گفتم: «میبینم که موی پشت لب خود را کاملاً کوتاه میکنی.» گفت: «آری، خودم دیدم که رسول خدا(ص) موی پشت لب خود را کاملاً کوتاه میفرمود.» عبدالرحمان بن زیاد از قول مشایخ خود نقل میکند: «پیامبر(ص) اطراف سبیل خود را کوتاه میکرد.» روزی مردی مجوسی نزد رسول خدا(ص) آمد که سیبل خود را بلند گذاشته و ریش خود را تراشیده بود. رسول اکرم(ص) فرمود: «چه کسی به تو دستور داده است که چنین کنی؟» گفت: «خدای من!» خاتم انبیا(ص) فرمود: «اما خدای من، مرا فرمان داده است تا سبیلم را بتراشم و ریشم را بگذارم.»[26] پیامبر(ص) چیدن مو را از بینی مستحب اعلام کرد و فرمود: «شارب و موی بینی خود را بچینید و خود را بر این کار ملزم کنید. این کار بر زیبایی شما میافزاید.»[27] همچنین ایشان فرمود: «موی سر و سیمای خویش را اصلاح کن، این کار بر زیباییات میافزاید.»[28]
منابع :
[1]. نوری طبرسی، حسین؛ مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت، 1415ق، ج1، ص59.
[2]. محمد، جعفر؛ الجعفریات، (اسناد جعفر بن محمد)، بیروت، بیتا، چاپ اول، ص178.
[3]. طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، قم، الجامعة المدرسین، 1414ق، ج1، ص118.
[4]. طباطبایی، محمد حسین؛ سنن النبی، بینا، بیجا، بیتا، ص 145.
[5]. طبرسی، پیشین، ص67.
[6]. صدوق، ابوجعفر محمد؛ ثواب الاعمال، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1396ق، ص19.
[7]. طبرسی، پیشین، ص150.
[8]. ابنسعد، محمد؛ طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، انتشارات فرهنگ و اندیشه، تهران، 1374ش، ج1، ص 416 و 417.
[9]. طباطبایی، پیشین، ص146.
[10]. ابنسعد، پیشین، ج1، ص 417 و 418.
[11]. عاملی، شیخ حر؛ وسائل الشیعه، ترجمه شیخ علی صحت، تهران، ناس، 1361ش، ج1، ص 443.
[12]. طباطبایی، پیشین، ص 149.
[13]. طبرسی، پیشین، ص206.
[14]. عبدالصمد، علی بن محمد؛ ذخیرة الاخرة، تهران، انتشارات آثار و مفاخر فرهنگ، 1383ش، ص287.
[15]. الوادعیه، ام عبدالله؛ الصحیح المسند من الشمائل المحمدیه، قاهره، نشر دارالحرمین، 1995م، جزء 2، ص384.
[16]. عاملی، جعفر مرتضی؛ الفقیه، بیروت، انتشارات دار احیاء، 1403ق، ص196.
[17]. طباطبایی، پیشین، ص151.
[18]. غزالی، محمد؛ الاحیاء، دمشق، انتشارات دارالبشائر، 1999م، ص384.
[19]. طبرسی، پیشین، ص158.
[20]. طریحی، فخرالدین؛ المنتخب، بیروت، دار العربیه، 1321ش، ص 119.
[21]. ابناحمد، نعمان؛ الدعایم، مصحح محمد حسن الاعظمی، قاهره، انتشارات دارالمعارف، بیتا، ج2، ص 213.
[22]. طبرسی، پیشین، ص132.
[23]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت، جامعۀ المدرسین، 1404ق، ج1، ص 130.
[24]. شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، چاپ ششم، 1392ق، ص67.
[25]. عاملی، پیشین، ص 206.
[26]. ابنسعد، پیشین، ج1، ص 425.
[27]. عاملی، حر؛ پیشین، ج1، ص 424.
[28]. صدوق، ابوجعفر محمد؛ الخصال، مشهد، آستان قدس رضوی، بیتا، ج2، ص 538 و نیز فتال نیشابوری، محمد؛ روضة الواعظین، قم، انتشارات دلیل ما، 1381ش، ص309.