خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
۱۶:۱۴
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۱۴ آبان
۱۴۰۳
۵:۴۸:۱۷
منبع:
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
کد خبر:
1501035

یک شبهه مهم مهدوی و پاسخ به آن

انسان‌ ها دارای عقل و حجت باطنی هستند، اما با این حال، به حجت‌ های ظاهری یعنی انبیای الهی و امامان نیز نیازمندند چرا که این بزرگواران با پرورش عقل و احیای آن و تعلیم اموری که عقل به آن‌ ها دسترسی ندارد، مردم را به سعادت و حقیقت رهنمون می‌ سازند.

آآ

خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا: 

شبهه: یکی از ادله شیعیان بر ضرورت وجود امام غائب، خالی نبودن زمین از حجت است و برای تأیید آن به کلام حضرت علی استناد می ‌کنند که فرمود زمین بدون حجت نمی‌ ماند. اشکال این استدلال این است که اگر امام غائب وجود نداشته باشد، زمین خالی از حجت نمی ‌ماند چراکه اولاً برخی از پیامبران مثل حضرت خضر و حضرت عیسی هنوز زنده و غائب‌ اند. ثانیاً عقل نیز حجت است و با توجه به پرورش و هدایت عقل توسط خاتم ‌الانبیاء، نیازی به حجت دیگر نیست. چگونه به این اشکال، پاسخ می ‌دهید؟

پاسخ: شیعیان مستند به دلایل عقلی و روایی معتقدند که زمین خالی از حجت نیست و باید در هر دوره ‌ای پیامبر یا امام وجود داشته باشد و از سال 260ق تاکنون، امام مهدی (عج) حجت زمین است که به عللی در پرده غیبت به سر می ‌برند تا در زمان مناسب، ظهور نمایند.

نکته اول:
آنچه در روایات درباره ضرورت حجت در زمین گفته ‌شده است، شامل هر چیز و هرکسی نمی ‌شود؛ بلکه ناظر به انبیای الهی و امامان (ع) است و پس از حضرت خاتم ‌الانبیاء (ص)، مختص به امامانی است که وظیفه هدایت مردم را بر عهده دارند.
از این منظر، امامان همچون انبیای الهی، بشارت دهنده و بیم دهنده مردم هستند، وظیفه شناساندن حلال و حرام به مردم را بر عهده دارند، آن‌ ها اختلافات مردم را حل می ‌کنند و محافظ دین خدا می ‌باشند. 
این حجج الهی (امامان و انبیای الهی)، یا مشهور و شناخته‌ شده میان مردم هستند و همه آن ‌ها را می ‌شناسند و در دسترس همه قرار دارند یا اینکه به خاطر خطراتی که آن‌ ها را تهدید می ‌کند، از شهرت دور مانده و در همان حال، به ایفای نقش هدایتگرانه مشغول هستند.
بنابراین، حجت خدا در زمین، دارای ویژگی‌ ها و کارکرد های خاصی است و بر مصادیق منحصر به ‌فردی تطبیق می‌ یابد و شامل هر کس و هر چیزی نمی ‌شود.

نکته دوم:
ممکن است این سؤال پیش آید که با وجود عقل که معارف اسلامی، آن را به‌ عنوان حجت باطنی معرفی می ‌کنند، اصلاً چه نیازی به حجت دیگری با کارکرد های یاد شده است؟
در پاسخ به این پرسش، گفتنی است که عقل اگرچه حجت خدا و چراغ راه هدایت است، اما گستره او محدود است. عقل به‌ تنهایی و به شکل مستقل، قدرت حل برخی از مسائل را ندارد؛ از این ‌رو، باید کمک‌ کار دیگری وجود داشته باشد تا اطلاعات مناسبی در اختیار عقل قرار بدهد.
گاهی نیز عقل آدمی به خاطر انس با دنیا و امور مادی، کارکرد اصلی خود را از دست می ‌دهد و در نتیجه، برای احیای آن، به حجت دیگری نیاز است که توانایی احیای عقل دفن شده زیر خروار ها خاک دنیا را دارد.
بگذریم از اینکه با وجود عقل میان مردم، برای حفاظت از دین و حل اختلافات جامعه، همچنان نیازمند کسانی هستیم که کلام آن‌ ها در هنگام اختلافات، فصل الخطاب (سخن آخر) به ‌حساب می ‌آید و با رهبری جامعه دینی، از دین حفاظت می‌ کنند.
بنابراین، حجت بودن عقل و معتبر دانستن آن، به معنای بی ‌نیازی از حجت ‌های ظاهری و هادیان الهی نیست؛ و اگر چنین می ‌بود، اساساً نباید دینی تشریع می ‌شد و پیامبری ارسال می‌ شد. این دو (عقل و دین) مکمل یکدیگرند و یکی ما را از دیگری بی ‌نیاز نمی ‌سازد.

نکته سوم:
پیامبران الهی همچون حضرت عیسی و حضرت خضر (ع) که اکنون زنده و در قید حیات هستند، اگرچه حجت خدا در زمین بودند اما شایسته ابلاغ و اجرای دین جهانی نبودند.
به همین جهت با اینکه خداوند می ‌توانست آن‌ ها را از پرده غیبت بیرون آورده و آن‌ ها را مأمور به ابلاغ و اجرای دین کند، این کار را نکرد و این رسالت را به حضرت محمد (ص) اختصاص داد و در آخر الزمان نیز آن را به امام مهدی (عج) واگذار کرد.
درست است که امام مهدی (عج) غائب است، اما باید توجه داشت که فقط ایشان شایسته رهبری نهضت عدالت ‌خواه و هدایتگر است و اکنون به ‌ناچار در پرده غیبت است و با رفع موانع، ایشان نیز ظهور کرده و پیامبرانی همچون حضرت عیسی و حضرت خضر (ع) نیز ظاهر شده و به ایشان اقتدا می ‌کنند.

خلاصه اینکه با وجود عقل و انبیای دیگر، همچنان ضرورت دارد که زمین خالی از حجت نباشد چرا که حجت در زمین در عصر خاتمیت، کارکرد هایی دارد که در عصر حاضر، منحصر به امام مهدی (عج) است.


منابع:
1. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، محقق / مصحح علی‌اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دارالکتب الإسلامیه‏، چ 4، 1407 ق‏، ج 1‏، ص 179.
2. سوره رعد، آیه 17.
3. بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، موسسه البعثه، چ1، 1404ق، ج3، ص228.
4. همان، ج4، ص523.
5. کلینى، الکافی، ج 1‏، ص 178.
6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ط2، 1404ق، ، ج23، ص27.
7. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص335.