خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۱:۲۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۱۴ آبان
۱۴۰۳
۵:۵۵:۳۵
منبع:
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
کد خبر:
1501038

چرا باید در مقابل خدا تسلیم باشم؟

دین برنامه جامعی است که خداوند آن را تنظیم کرده تا انسان‌ ها از طریق آن، کمالات اختیاری را بشناسند و به آن دست یابند. با توجه به اینکه اطاعت از دین الهی همان عبادت است، روشن می‌ شود که فلسفه عبادت و اطاعت از دین، تعالی یافتن و رشد و دستیابی به کمالات بیشتر است.

آآ

خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا:

پرسش: به فرض اینکه واقعاً خدا هست و مالک و خالق من و جهان است؛ چرا باید به خواست او تسلیم شوم و هر چه او گفت را بپذیرم؟ آیا به خاطر این است که او خالق و مالک است و من مکلف به شکرگزاری و تسلیم در برابر صاحبم هستم؛ یا به خاطر سود خودمان در حرف‌ شنوی از خدا است؟ به کدام دلیل باید تسلیم او شوم؟

پاسخ: عبودیت، به معنای تسلیم، اظهار تذلل و خضوع در مقابل خداست. عبادت خدا دو نوع است:
عبادت عام: یعنی اطاعت از دستورات خدا در همه شئون زندگى.
عبادت خاص: به معنى تذلل همراه با تقدیس و خضوع، مانند نماز و امثال آن.
قرآن کریم هدف از آفرینش انسان را عبادت خدا بیان کرده و توضیح می‌ دهد که خدا نیاز به عبادت شما ندارد، بلکه این شمایید که نیازمند به عبادت خدا هستید. از این رو در ادامه همین آیه می ‌فرماید: «هرگز از آن ‌ها روزى نمى‏ خواهم و نمى ‏خواهم مرا اطعام کنند. خداوند روزى ‏دهنده و صاحب قوّت و قدرت است.»
در ادامه در قالب نکاتی به توضیح بیشتر درباره فلسفه عبادت می ‌پردازیم.

نکته اول:
تصور برخی از نوع رابطه خدا با انسان، همانند رابطه ساعت ‌ساز با ساعت است. به این صورت که همان ‌گونه که ساعت ‌ساز ساعت را می ‌سازد و بعد از آن، ساعت به کار خود ادامه می ‌دهد و دیگر نیازی به ساعت‌ ساز ندارد، خدا نیز انسان را آفریده و انسان دیگر نیازی به خدا ندارد و خودش مستقلاً می‌تواند به زندگی خود ادامه دهد.
در حالی که این تصور کاملاً باطل است. بلکه رابطه خدا با انسان و همه مخلوقات خود، همانند رابطه خورشید با نور خود است.
همان ‌طور که وجود نور در هر لحظه وابسته به خورشید است و اگر ارتباط اشعه ‌های نور با خورشید قطع شود همان لحظه نابود می ‌شود، به همین صورت وجود همه مخلوقات از جمله انسان‌ ها نیز وابسته به خداست و اگر کمتر از لحظه ‌ای توجه خدا از بنده خود قطع شود، دیگر بنده‌ ای وجود نخواهد داشت.
 بنابراین ما انسان ‌ها نه ‌تنها در تأمین نیاز های مادی و معنوی خود نیازمند به خدا هستیم، بلکه در اصل وجود و حیات خود نیز عین وابستگی به خدا هستیم. از این‌ رو امیرالمؤمنین (ع) می‌ فرمایند: «مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ؛ کسى که خود را بشناسد قطعاً خدایش را خواهد شناخت.»
بنابراین اقتضای فطرت انسانی این است که در مقابل کسی که همه هستی انسان عین وابستگی و نیاز به اوست خضوع و خشوع نموده و شکرگزار نعمات مولای خود باشد.

نکته دوم:
آدمی از خودآگاهی و خود دوستی برخوردار است و به همین جهت، به خودش و اموری که جزء وجود خودش هست، محبت و علاقه دارد و همچنین، نسبت به کمالات اختیاری که می ‌توانند با کوشش و تلاش، بخشی از وجود آدمی بشوند نیز علاقه دارد.
انسان برای شناخت کمالات اختیاری و کسب آن‌ ها به شکل متوازن و متعادل، هم نیازمند معیاری برای تشخیص کمال حقیقی است و هم نیازمند یک برنامه جامع برای رشد متوازن و کسب کمالات اختیاری به‌ صورت متعادل.
اینجاست که تقرب به خدا به‌ عنوان معیار مطرح می‌ شود و دین به ‌عنوان برنامه جامع.
پس چون خداوند کامل مطلق است و هیچ کمالی در او نیست که نقصی به دنبال داشته باشد و همگی به‌ صورت متعادل و متوازن در خداوند جمع شده‌ اند، با شناخت خدا پی می‌ بریم که چه چیزی کمال حقیقی است و نقصی به دنبال ندارد.
از این طریق، کمال حقیقی را می ‌شناسیم و با کسب آن، به خداوند تشابه بیشتری می ‌یابیم. همچنین، از آنجایی که شناخت ما از خود و خداوند، محدود است، از این ‌رو، بخش عظیمی از دانایی و برنامه زندگی برای رسیدن به کمال اختیاری را از طریق دین می ‌آموزیم.

نکته سوم:
دستوراتی که خداوند در قالب دین به مردم می ‌دهد، از نوع دستورات یک پادشاه جبّار نیست که بخواهد قدرت خود را به رخ بکشد، بلکه از نوع دستورات طبیب است که شخص با عمل کردن یا نکردن به آن ها، به طبیب سودی نمی رساند، بلکه تمام سود و زیان اطاعت یا سرپیچی از آن نصیب خود شخص می‌شود نه طبیب.
بنابراین اگر همه مردم دنیا مؤمن و تسلیم امر خدا گردند هیچ سودی برای خدا ندارد و اگر همه مردم کافر شوند نیز هیچ ضرری به خدا نمی‌رسد.
ازاین‌رو خداوند درآیات متعدد قرآن تذکر می‌ دهد که خداوند هیچ نیازی به بندگان و عبادت آنان ندارد بلکه این بندگان هستند که سر تا سر وجودشان نیاز به خداست: «اى مردم شما نیازمند خدایید و خدا بی ‌نیاز ستوده است.»
 به‌ عنوان مثال به دنبال دستور به انجام حج می ‌فرماید: «هر که کفر ورزد (و از انجام حج سرپیچی کند) یقیناً خداوند از جهانیان بی‌نیاز است».
یا درباره امر به نماز می ‌فرماید: «و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش ما از تو جویاى روزى نیستیم ما به تو روزى می‌دهیم و فرجام [نیک] براى پرهیزگارى است.»
همچنین با توبیخ کسانی که خیال می ‌کنند با قبول اسلام، منّتی بر خدا و پیامبر او دارند می ‌فرماید: «از اینکه اسلام آورده ‌اند بر تو منت می ‌نهند بگو بر من از اسلام‏ آوردنتان منت مگذارید بلکه [این] خداست که با هدایت‏ کردن شما به ایمان بر شما منت می‌ گذارد اگر راست ‌گو باشید.»


منابع:
1- سوره ذاریات، آیه 56: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾.
2- سوره ذاریات، آیات 57 و 58: ﴿ ما أُریدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُریدُ أَنْ یُطْعِمُونِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتینُ﴾.
3- نظیری نیشابوری، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره 8.
4- مصباح یزدی، مجتبی، بنیاد اخلاق، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1387 ش، ص 218.
5- مصباح یزدی، بنیاد اخلاق، ص 220.
6- سوره فاطر، آیه 15
7- سوره آل‌عمران، آیه 97
8- سوره طه، آیه 132
9- سوره حجرات، آیه 17