خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات
فرهنگی
پیوند دین و سیاست در سیره اهلبیت(ع)
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند
«سوره الحديد، آیه ۲۵»
واژه سیاست از «س ا س» و «س و س»؛ به معنای کشورداری، اصلاح امور مردم و اداره کردن کشور براساس قوانین، برنامهریزی و تدبیر است
سیاست در گذشته و حال به یک معنا و دارای دو جنبه است: یکی سیاست درست و حقیقی؛ دیگری سیاست دروغین و مجازی
سیاست صحیح؛ سیاست معقولی است که براساس عدل، احسان و تدبیر بنا شده و برای اداره امور مردم از تزویر و انحراف دور است
سیاست دروغین؛ بر اساس تزویر، نیرنگ و منافع مادی نامشروع حکومتهای خودکامه پیریزی شده و امروز سراسر جهان غرب را فرا گرفته است
امیرمؤمنان علی(ع) در پاسخ به کسانی که معاویه را سیاستمدارترین فرد میدانستند؛ فرمود:
«سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، ولی او نیرنگ میزند و مرتکب گناه میشود و اگر نیرنگ خصلت زشتی نبود، من سیاستمدارترین مردم بودم»
در تعالیم اسلامی دین راستین و سیاست صحیح با هم پیوندی ناگسستنی دارند و مکمل یکدیگر در پیدایش جامعه ایدهآل الهی هستند
اهلبیت(ع) در رفتار و سیره خود، دین و سیاست را به عنوان دو جنبه جداییناپذیر از زندگی انسانی به هم پیوند دادند.
امام علی(ع) حکومت پنج ساله خود را به عنوان مسئولیتی الهی، بر اساس عدالت اجتماعی، اقتصادی و احیای ارزشهای دینی بنا نهاد
صلح، قیام عاشورا، کار فرهنگی علمی، ولایتعهدی، زندانی شدن و مسمومیت امامان و غیبت امام عصر، ریشه در پیوند دین و سیاست دارد
مقام معظم رهبری، پیرامون پیوند دین و سیاست فرمودند:
«جدایی دین از سیاست که توطئه دیرین دشمنان برای منزوی کردن اسلام و قرآن است، باید به شدت محکوم شود، و به میدان آمدن دین در همه کشورهای اسلامی در مقابله با سیاستهای استعماری و استکباری، باید درس عمومی ملتهای مسلمان شمرده شود».
در ابتدا طرح جدایی دین از سیاست در قرون وسطی به دلیل برخورد استبدادی کلیسا با مردم و بهرهگیری استعمار برای استمرار سلطه شکل گرفت
این دیدگاه از دوره رنسانس در اروپا گسترش و با سقوط حاکمیت کلیسا و پیدایش مکتبهایی چون اومانیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم تقویت یافت
این نظریه پس از آشنایی روشنفکران مسلمان با مکتبهای غربی و تلاش غرب برای ترویج آن، در میان مسلمانان نیز مطرح شد
امروزه استعمار با هدف سلطه بر دیگر کشورها خصوصا کشورهای اسلامی، جدایی دین از سیاست را ترویج میکند.
آنها معتقدند که بزرگترین خطر برای آنها، دین و آیین الهی است، لذا همواره کوشیدند تا دین را از ماهیت خود تهی کنند
بدینگونه دین را به معابد محدود کرده و مردم غرب و غربزده نیز این ایده را بهعنوان قانون قطعی پذیرفته و باور نمودند.
نتیجهگیری
با مراجعه به قرآن کریم و سیره اهلبیت(ع) در مییابیم که دین و سیاست پیوندی ناگسستنی دارند؛ پیامبر اکرم(ص) ضمن تشکیل حکومت، مسئولیت اجرایی و قضایی آن را بر عهده داشتند، حضرت علی(ع) حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهادند و ... مشروع ندانستن حکومتهای وقت از سوی دیگر امامان(ع) همه بیان کننده این واقعیت هست که تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است.