خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳
۹:۰۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
سه‌شنبه
۱۵ آبان
۱۴۰۳
۴:۵۴:۴۲
منبع:
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
کد خبر:
1501382

شهرت انتساب لقب عسکری به امام یازدهم

«عسکر» نام محلی در سامرا بوده که از سال 233 به بعد، منزل امام دهم و یازدهم (ع) در آن قرار داشته است. از این رو، هر دو امام به «عسکری» شناخته می‌ شدند؛ ولی به مرورزمان، لقب «عسکری» برای امام یازدهم غلبه یافت و از امام دهم بیش‏تر با عنوان «هادی» یاد شد؛ لقبی که قبل از استقرار ایشان در عسکر سامرا نیز برای آن حضرت به کار می‌ رفت.

آآ

خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا:

شبهه: درباره اینکه چرا امام دهم و یازدهم عسکری می‌گویند و چرا فقط امام یازدهم به این لقب شهرت یافتند توضیح دهید و اینکه آیا عسکر به سامرا گفته می‌شد یا نام محله‌ای در سامرا بود؟

پاسخ: امامان (ع) القاب متعددی داشته ‌اند که هر کدام به مناسبتی برای آنان به کار رفته است. برخی القاب نیز بعد از درگذشت آنان برایشان به کار رفته است؛ مانند لقب سید الشهداء برای امام حسین (ع)؛ اما از آن میان، برخی القاب به مرور شهرت یافته، برخی شهرت کم ‏تری دارد و برخی نیز فراموش شده اند.

به گفته مورخان القاب عسکری و هادی برای هر دو امام دهم و یازدهم ثبت شده است. ولی به مرور زمان، لقب «هادی» برای امام دهم و لقب «عسکری» برای امام یازدهم شهرت یافت.

سبب اشتهار لقب عسکری
اشتهار یا فراموشی یک لقب، قاعده و دلیل مشخصی ندارد و معمولاً تابع استعمالات عرفی است. البته در مواردی هم ممکن است تأکید شخص امام یا امام بعدی، تأثیرگذار بوده باشد. گاهی نیز شرایط اجتماعی و سیاسی می‌تواند تأثیر بگذارد.
این احتمال نیز دور نیست که بگوییم: لقب عسکری بدین سبب برای امام هادی (ع) غلبه پیدا نکرد که آن حضرت سال‌ ها قبل از کوچ کردن به عسکر سامرا نیز امام بود و به هادی شهرت یافته بود؛ ولی فرزندش امام حسن چنین پیشینه ‌ای نداشت و در همان سال ‌های آغازین زندگی همراه پدر به سامرا رفته بود و گویی از همان آغاز امامت، با لقب «عسکری» شناخته می‌ شد و از این رو، همین لقب برای ایشان غلبه یافت.

معنا و ریشه لقب عسکری
کلمه عسکر معرّب است و از کلمه فارسی لشکر گرفته شده است. این واژه در عربی، اسم جمع است و به معانی مختلفی از جمله گروهی از افراد یا اسب ‏‏‏ها یا حیوانات و نیز به معنای پادگان یا لشکرگاه به کار رفته و حتی از آن فعل نیز ساخته شده است.
شایان توجه است که نگارش و خوانش این کلمه به صورت «عسگر» غلط است؛ هرچند به دلیل مجاورت سین ساکن و کاف، در زبان محاوره فارسی، حرف «ک» معمولاً با صدایی شبیه «گ» شنیده می ‌شود.
برخی گفته اند: عسکر عنوان نا مشهودی برای سامرا بوده (به همه شهر «عسکر» می‌ گفتند)؛ ولی به کار بردن ترکیب اضافی عسکر سامرا در متون تاریخی و جغرافیایی، نشان می ‌دهد که عسکر بخش یا محلی خاص از شهر سامرا بوده و بر همه شهر اطلاق نمی‌‌ شده است.
آن گونه که از جمع بندی گزارش ‌های مختلف تاریخی به دست می ‌آید، سامرا شهری کهن و باستانی بوده است. بعد از اسلام توجه چندانی به آن نمی‌‌ شد تا این‏ که در دوران خلافت عباسیان، برخی کار های عمرانی در آن انجام شد.
ولی از هنگامی شهرت و اعتبار یافت که نیرو های نظامی و سربازان معتصم در بغداد زیاد شدند و رفت و آمدشان باعث مزاحمت مردم بود. پس معتصم به ناچار، لشکریان را از بغداد خارج کرد و به سامرا برد. خودش نیز ساکن سامرا شد و در سال 221 هجری آن جا را پایتخت خود قرار داد.
اطرافیانش نیز هر کدام برای خود، بنایی در آن منطقه ساختند. سکونت لشکریان در سامرا چهره آن را دگرگون کرد و شهر کوچک باستانی، چهره نظامی به خود گرفت. از همین زمان، نام عسکر به عنوان محل استقرار لشکریان معتصم، به کار رفت. 
بعد از مرگ معتصم در سال 232 هجری فرزندش متوکل به خلافت رسید و در سال 233 هجری امام هادی را به سامرا فراخواند و در همین محل موسوم به عسکر، سکنا داد. گویا هدف معتصم از انتخاب آن محل، این بوده که بهتر بتواند رفت و آمد ها و فعالیت ‌های امام را زیر نظر داشته باشد.
آن حضرت تا هنگام شهادتش در سال 254، بیش از بیست سال در آن محلّه سکونت داشت. فرزندش امام حسن عسکری (ع) نیز که از کودکی همراه پدر به آن جا آمده بود، در همان محل و همان خانه اقامت داشت و در همان خانه نیز بدرود حیات گفت.
از این رو، به ایشان نیز لقب عسکری دادند و در هنگام یاد کرد از هر دو امام، تعبیر عسکریَّین را به کار بردند؛ یعنی دو فرد منسوب به عسکر. حضرت مهدی صاحب الزمان (عج) نیز در همان محل و همان خانه به دنیا آمدند و آن خانه دقیقاً همان جایی است که امروزه حرم عسکریّین (ع) در سامرا شناخته می ‌شود.


منابع:

1. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انتشارات انصاریان، قم، چاپ پنجم، 1381 ش، ص 500؛ مقدّسی، یدالله، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان (علیهم السلام)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1391 شمسی، ص 482.

2. کلینی، الکافی، تهران، دار الکتب، 1365 ھ.ش، ج 1، ص 230 (روایتی از محمد نوفلی) و 401 (روایت محمد بن احمد عن بعض اصحابنا) و ج 4، ص 577 (روایت محمد بن اورمه عن بعض اصحابنا) و … .

3. جعفریان، همان، ص 536؛ مقدّسی، همان، ص 516.

4. اربلّی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، تحقیق: رسولی محلاتی، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381 ھ.ق، ج 2، ص 374.

5. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، دوره 6 جلدی، چاپ هشتم، 1371 ھ.ش، ج 2، ص 2300 (مدخل «عسکر»).

6. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج 4، صفحه 567 (ذیل مادّه «عسکر»).

7. نجفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم؛ فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ سوم (با تجدیدنظر)، 1370 ھ.ش، ص 269 (مدخل «عسکر»).

8. ر.ک: همان، ص 27 (مدخل «اشک»).

9. جعفریان، همان، ص 536.