خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا:
شبهه: چطور می شود که دین پدیده فطری باشد اما بسیاری از مردم با آن مخالف باشند؟ آیا مخالفت این ها، نشانگر این واقعیت نیست که دین، فطری نیست؟
پاسخ: دین پدیده متناسب با فطرت و نیاز های فطری آدمی است و چون فطرت تغییر ناپذیر است، نیاز به دین نیز همیشگی و ثابت است: «روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن. این فطرتی است كه خداوند، انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اكثر مردم نمی دانند.»
حقانیت و مقبولیت
ممکن است یک آموزه، حق، الهی و متناسب با نیاز های فطری آدمی باشد، اما گروهی از
مردم، به سبب تعصبات قومی یا منافع کوتاه مدت فردی یا گروهی، آن را کتمان یا انکار
کنند؛ یا نسبت به آن حقیقت توجهی نداشته باشند و برخلاف اقتضای آن رفتار نمایند.
مانند کسی که می داند حق با دیگری است اما به سبب تعصبات، آن را کتمان می کند؛ یا
کسی که می داند مصرف سیگار مضر است اما با این حال، به سبب تأثیرات روانی زودگذر
و موقت، آن را مصرف می کند.
بی توجهی یا مخالفت با یک حقیقت در گفتار یا رفتار، به معنای باطل بودن یا فطری
نبودنِ آن حقیقت نیست و نمی توان از مخالفت یا موافقت مردم با چیزی، لزوما باطل یا
حق بودن آن چیز را اثبات کرد.
علل مخالفت با ندای فطرت
دنیا زدگی
دنیا زدگی از مهم ترین علل مخالفت با انبیاء و ادیان الهی است. این گروه از
مخالفان، به سبب برخورداری از ثروت و نعمت های مادی، با انبیای الهی مخالفت کرده
و خود را بی نیاز از دین دانسته و معتقدند که همان سبک زندگی موروثی که آن ها را
به این نعمتها و مال و ثروت رسانیده، برایشان کافی است.
این ثروتمندان دنیا زده معمولا از اشراف و خواص جامعه به حساب آمده و نه فقط
خودشان با انبیای الهی مخالفت می کردند؛ بلکه مردم را نیز به مخالفت فرا می خواندند:
«بزرگان قومش که کافر بودند گفتند: "اگر از شُعیب پیروی کنید، در این صورت
قطعاً زیان کارید.
رذائل اخلاقی مانند کبر و غرور
یکی دیگر از عوامل موثر در مخالفت با ادیان الهی، رذائل اخلاقی است، خواه شخص از
طبقه أشراف باشد خواه از سایر طبقات اجتماعی و اقتصادی. بسیاری از مخالفان ادیان
الهی، به رذائل اخلاقی مبتلا هستند و به تعبیر قرآنی، «بیماردل» میباشند.
این رذائل و بیماری های روحی، مصادیق گوناگونی دارد که در آیات مختلف قرآن به آن ها
اشاره شده است. استکبار و خود
بزرگ بینی از مهم ترین رذائل اخلاقی است که سبب مخالفت با دین شده است: «چون پیامبری
برای آنان آمد، جز فرار و فاصله گرفتن چیزی بر آن ها نیفزود. این ها همه بخاطر
استكبار در زمین و نیرنگ های بدشان بود.»
نباید فراموش کرد که ابلیس به سبب همین رذیلت اخلاقی، گمراه شد و به
دشمنی با خدا برخاست: «همگی سجده كردند؛ جز ابلیس كه نافرمانی کرد و تكبر ورزید،
(و به خاطر نافرمانی و تكبرش) از كافران شد.»
همانطور که برای ابلیس گران میآمد که برتری انسان را تصدیق کند، برای مستکبران نیز
گران میآید که برتری انبیاء را تصدیق کنند و از او پیروی کنند: «بر مشرکان آنچه
که ایشان را به سوی آن فرا می خوانی، گران می آید.»
عادت به گناه
عادت به گناه از اوصاف مشترک میان مخالفان دین خدا است. کسانی به گناه عادت کرده اند
از قبول دین گریزانند، چرا که گوهر ادیان الهی، تقوا و مبارزه با گناه و تجاوز پیشگی
است: « خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیكان فرمان می دهد؛ و از فحشا و منكر و
ستم، نهی می كند؛ خداوند به شما اندرز می دهد، شاید متذكّر شوید.»
کسانی که به دروغگویی یا رباخواری یا شرابخواری یا... عادت کردهاند و تصمیمی برای
ترک این گناهان ندارند، از پذیرش دین الهی که از گناهان نهی کرده است، خودداری
کرده و با آن مخالفت می ورزند.
بنابراین، با توجه به اینکه دین همگان را به ترک گناه دعوت می کند و عاقبت
گناهکاران را شوم می داند، کاملا پیداست چرا کسانی که به گناه عادت کرده اند، از
دین بیزار بوده و با آن مخالفند.
از این رو، نمی توان از مخالفت با دین، باطل بودن یا بی فایده بودن و یا فطری نبودنش
را نتیجه گرفت چرا که گاهی مخالفت با دین، به سبب مسئولیت گریزی و طفره رفتن از
ترک عادت به گناه است.
منابع:
1- سوره روم، آیه ۳۰
2- مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن: راه و راهنماشناسی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۹۷ش، ج۴و۵، ص۴۵۹.
3- سوره اعراف، آیه ۹۰
4- سوره اعراف، آیات ۷۵-۷۶
5- سوره مؤمنون، آیات ۴۵-۴۶
6- سوره بقره، آیه ۱۰
7- سوره فاطر، آیات ۴۲-۴۳
8- سوره بقره، آیه ۳۴
9- سوره نحل، آیه ۹۰
10- سوره جاثیه، آیه ۳۱
11- سوره مطففین، آیات ۱۱-۱۲