خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳
۸:۲۳
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
شنبه
۲۶ آبان
۱۴۰۳
۵:۰۶:۲۷
منبع:
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
کد خبر:
1504735

«مکتب شهید سلیمانی» یعنی چه؟

زمانی که عملکرد انسان به‌گونه‌ ای باشد که از مدار فردیت خارج‌ شده و بر عملکرد سایر انسان‌ ها تأثیر ایجاد کند تبدیل به یک مکتب می‌ شود؛ بنابراین منظور از مکتب سلیمانی صرفاً شناخت یک فرد نیست، بلکه تمرکز بر دغدغه‌ ها و آرمان‌ هایی است که در وجود این شخصیت نهادینه شد و از او شخصیتی جهانی ساخت.

آآ

خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا: یکی از اصطلاحاتی که در گفتمان مقام معظم رهبری برای ترسیم خط انقلاب به کار گرفته ‌شده، اصطلاح مکتب است. مکتب سلیمانی اشاره به ابعاد شخصیت شهید سلیمانی دارد که می‌ تواند به‌ عنوان یک الگوی کنشگر به جامعه جهانی اسلام معرفی شود.

تمدن نوین اسلامی
از جمله موضوعات مهمی که در رابطه با حاکمیت اسلام در جهان، مورد توجه قرار می ‌گیرد موضوع تمدن نوین اسلامی است.
در حقیقت جامعه مسلمان باید خود را برای آینده نظام اسلام و بستر سازی ظهور آماده نماید. مردم یک جامعه برای تشکیل تمدن نوین اسلامی نیازمند الگوهایی ‌اند تا با تمسک به این الگوها در مسیر تمدن سازی به موفقیت دست یابند.
معرفی سیره و سبک زندگی حاج قاسم سلیمانی نه به ‌عنوان یک فرد بلکه به ‌عنوان یک مکتب نیز با هدف الگوسازی برای تحقق تمدن نوین اسلامی صورت گرفت. وقتی کسی از میان همین مردم و از دلِ همین جامعه به ‌عنوان الگو به مردم معرفی شود انگیزه دیگران برای تبعیت از او و گام نهادن در مسیر او بیشتر خواهد شد.
مکتب سلیمانی صرفاً یک مکتب سیاسی نیست، بلکه مکتبی تربیتی است چرا که اندیشه او بر بینش، نگرش و روش افراد اثر گذاشته و به عملکرد آن‌ ها جهت می ‌بخشد.

شخصیت تأثیرگذار
آنچه باعث شد تا رهبری، خط سلیمانی را مکتب معرفی نمایند مؤلفه ‌های متعددی است که در وجود این شهید بزرگوار تجمیع شده است. در حقیقت تشکیل تمدن نوین اسلامی نیازمند الگوست و این الگو نیز نیازمند شاخصه ‌هایی است که این شاخصه ‌ها در وجود شهید سلیمانی به ‌عنوان یک شخصیت تأثیرگذار تجلی ‌یافته است.

مؤلفه‌ های شخصیتی
اگر بخواهیم شخصیت شهید سلیمانی را بررسی کنیم باید سه اصل اساسی در منطق ایشان را مورد دقت قرار دهیم.
اصل معرفت و شناخت (بینش)
اولین اصل، اصل معرفت و شناخت است بدین معنا که شهید سلیمانی از حیث معرفت و شناخت به معرفتی عمیق نسبت به خود، خدا، جامعه و جهان رسیده بود و همین شناخت و معرفت بود که از اندیشه او یک مکتب ساخت.
خداباوری شهید سلیمانی باعث شده بود تا توحید محوری را معیار تمام امور خویش قرار دهد و ساعت تمام فعالیت ‌های فردی، اجتماعی، سیاسی و نظامی خود را بر عقربه آخرت ‌گرایی و معاد محوری تنظیم نماید.

اصل انگیزه الهی (انگیزش)
هر آنچه رنگ خدا پذیرد هرگز بی‌ رنگ نخواهد شد. این ‌یک قانون الهی است بدین معنا که اگر انسان قدم در مسیر الهی بگذارد و اخلاص پیشه کند و جز برای کسب رضای الهی هدف دیگری نداشته باشد ماندگار خواهد شد. بنابراین دومین مؤلفه از ابعاد شخصیتی شهید سلیمانی را می ‌توان انگیزه الهی او دانست.
بدین معنا که او به معرفت و شناخت خود رنگی الهی بخشید و تنها برای کسب رضای الهی قدم در این مسیر نهاد. اخلاص از ویژگی‌ های بارز و مهم شهید سلیمانی است و می‌ توان به ‌جرئت گفت که آنچه منجر به ماندگاری شهید در زمان کنونی و برای آیندگان نیز خواهد شد وجود اخلاص در گفتار و عمل اوست.
از پیامبر اکرم (ص) نقل ‌شده است: «به ‌درستی که برای هر حقی حقیقتی است و انسان به حقیقت اخلاص نمی‌ رسد، مگر اینکه تمجید و ستایش مردم را (بر کارهای خود) دوست نداشته باشد.»
شهید سلیمانی تنها برای خشنودی خدا قدم برداشت و در حرکتش به ‌سوی کمال، تعریف و تمجید ها عامل برانگیزاننده ‌ای نبود.

اصل عمل و رفتار (کنش)
از دیگر مؤلفه ‌های شخصیتی شهید، بعد عملی، رفتاری و کنشگری اوست که ماحصل تجمیع معرفت و انگیزه است. روحیه ‌ی جهادی، انقلابی گری و التزام عملی به دین را می ‌توان از مصادیق این مؤلفه دانست.

مجاهد
سبک انتخابی شهید سلیمانی برای حیات خویش، زندگی جهادی بود. مجاهد بودن برای شهید صرفاً به معنی حضور در جبهه ‌های جنگ نبود بلکه او به ‌واسطه انتخاب این سبک زندگی زمینه رشد و کمال فردی خود را فراهم آورد و استعدادهای معنوی خود را شکوفا نمود.

انتظار و ظهور
انقلاب اسلامی را می ‌توان از مقدمات انقلاب جهانی حضرت ولی‌ عصر (عج) دانست. در حقیقت در نگاه شیعه انتظار صرفاً امری احساسی قلمداد نمی ‌شود، بلکه منظور از انتظار در نگاه تشیع انتظاری پویاست که خود، بزرگ ‌ترین محرک اجتماعی برای تحقق ارزش ‌ها و مبارزه با ضد ارزش‌ هاست. یکی از ابعاد وجودی شهید سلیمانی عینیت ‌بخشی به موضوع پویایی انتظار است.


منابع:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ. ق، ج 72، ص 304.