خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا: سخنان و روشنگری های امام سجاد (ع) و حضرت زينب (س) در شام چنان تاثيري در مردم گذاشت که يزيد براى كم كردن فشار افكار عمومى هنگام غذا خوردن امام سجاد (ع) را بر سر سفره خود مى نشاند و به زينب و زنان بنى هاشمى اجازه داد كه براى امام حسين (ع) عزادارى نمايند.
زينب كبرى (س) نيز به مدت هفت روز براى آن حضرت مراسم عزا برپا كرد و زنان شامى در
آن مجلس حاضر شدند، تا آنجا كه نزديك بود مردم به قصر يزيد بريزند و او را بكشند كه
دستور داد آن مراسم را تعطيل نمايند.
از آن پس يزيد سعى مى كرد گناه را بر عهده پسر مرجانه (ابن زياد) بيندازد و او را
متّهم اصلى چنين جنايتى معرّفى كند.
سيوطى، دانشمند معروف اهل سنّت مى نويسد: يزيد ابتدا از كشته شدن امام حسين (ع) و
خاندانش خوشحال شد، امّا بر اثر خشم مسلمين از آن كار اظهار ندامت مى كرد، ولى با
اين حال مردم از او خشمگين بودند و حق داشتند كه او را دشمن بدارند.
طبرى نيز نقل مى كند: يزيد پسر مرجانه را لعنت مى كرد و مى گفت: «ابن زياد مرا با
كشتن حسين (ع) منفور مسلمانان قرار داد و بذر عداوت آنان را با من در قلبشان كاشت.
و چون كشتن حسين (ع) براى مردم گران آمده همگان مرا دشمن مى دارند.»
به يقين اين عقب نشينى مصلحتى يزيد و تغيير موضع سياسى بر اثر خطبه
هاى افشاگرانه حضرت زينب و امام سجاد (ع) در شام و بيدارى مردم بود، وگرنه هرگز
يزيد با آن سابقه و آن كلمات مسرّت آميزى كه در آغاز بر زبان راند، از كار خود
پشيمان نبود.
از اين رو، پسر مرجانه و ديگر فاجعه آفرينان حادثه كربلا را هرگز محاكمه و مجازات
نكرد و همچنان آنان را بر مناصبشان باقى گذاشت!
تاثير سخنان آن ها بر يزيد را مي توان از هنگام حرکت اسرا به سوي
مدينه نيز فهميد چون هنگامى كه يزيد مى خواست كاروان اسيران را روانه مدينه كند
امام سجاد (ع) را خواست و گفت آن سه خواسته اى كه من وعده داده بودم آن ها را
انجام دهم بيان كن.
امام (ع) فرمود: درخواست اوّل من آن است كه يك بار ديگر چهره آقا و مولايم
حسين(عليه السلام) را ببينم، تا از او توشه بردارم و از وى خداحافظى كنم.
درخواست دوم من آن است كه هر چه از ما به غارت برده اند را، به ما برگردانند. در
خواست سوم من آن است كه اگر مى خواهى مرا به قتل برسانى، كسى را با اين زنان همراه
كن تا آن ها را به حرم جدشان (مدينه) برساند.
يزيد خواسته اوّل امام را (در آن لحظه) نپذيرفت و در پاسخ به خواسته دوم گفت: امّا اموالى كه از شما گرفته شد، به عوض آن ها چند برابر به شما خواهم داد و امّا پاسخ خواسته سوم آنكه من تو را به قتل نمى رسانم و جز تو كسى اين زنان را به مدينه نخواهد رساند.
امام (ع) فرمود: «ما نيازى به مالت نداريم و آن ها ارزانى خودت باد.
در خواست من آن است كه آنچه از ما به غارت برده شد، به ما بازگردانند، زيرا در
ميان آن اموال دوك ريسندگى و مقنعه و گردنبند و پيراهن حضرت فاطمه (ع)
بود.«...لاِنَّ فيهِ مَغْزَلُ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد، وَ مِقْنَعَتُها، وَ
قِلادَتُها، وَ قَميصُها»
آنگاه يزيد دستور داد اموال غارت شده را برگردانند و خودش نيز دويست دينار بر آن
افزود.
امام چهارم (ع) آن دويست دينار را گرفت، و ميان فقرا تقسيم كرد.
همچنين نقل شده است كه هنگام حركت كاروان اهل بيت (ع) از شام، يزيد دستور داد محمل
ها را زينت كنند و اموال فراوانى به خاندان حرم حسينى بدهند و آنگاه به ام كلثوم (ع)
گفت: اين اموال را در برابر مصيبت هايى كه به شما رسيده، برداريد.
ام كلثوم (ع) فرمود: اى يزيد چقدر تو بى حيا و بى شرمى! برادرم و اهل بيت ما را به
قتل مى رسانى و در مقابل به ما اموالى مى دهى (تا آن را جبران كنى، هرگز چنين
نخواهد بود).
اين ماجرا نشان مى دهد كه افكار عمومى مردم شام بر ضدّ يزيد
برانگيخته شده بود و او خود را در اين ماجراى بزرگ شكسته خورده مى ديد، ناچار سعى
مى كرد با اين اقداماتِ به ظاهر محبّت آميز، از خشم مردم بكاهد، ولى اهل بيت با
عدم تسليم در برابر او خشم خويش را نشان دادند.
اين خاطرات در اذهان مردم شام باقى ماند و آن محيط امن را براى خاندان بنى اميه
ناامن ساخت.
در نقلي آمده: آنگاه كه كاروان آماده حركت شد، يزيد، امام على بن
الحسين (ع) را خواست و (براى فرافكنى) گفت: خدا لعنت كند پسر مرجانه را! اگر من با
حسين (ع) بودم، هر چه مى خواست به او مى دادم و از كشته شدن او به هر قيمتى ـ هر
چند در اين راه بعضى از فرزندانم كشته مى شدند ـ جلوگيرى مى كردم،
ولى قضاى الهى آنگونه كه خودت ديده اى اتفاق افتاد، به هر حال، وقتى به وطن رسيدى
هر چه نياز داشتى براى من بنويس تا برآورده سازم.
بى شك اين واكنش ها به سبب ندامت و پشيمانى يزيد از كردار خود نبود؛
زيرا تاريخ نشان مى دهد كه بعد از واقعه كربلا نيز از هيچ تضييقى بر اهل بيت (ع) و
شيعيان آن ها فروگذار نمى كرد.
جو اجتماعى شام بر اثر بيدارى و آگاهى مردم به سبب خطبه هاى كوبنده امام سجاد (ع)
و زينب كبرى (س) چنان ملتهب شده بود كه اگر يزيد غير از اين انجام مى داد ممكن بود
به يك شورش عمومى بر ضدّ او منتهى شود.
منابع:
1. مجلسي محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 143.
2. قمي،شيخ عباس، نفس المهموم، ص 262.
3. سيوطي، جلال الدين، تاريخ الخلفاء، ص 232.
4. طبري، تاريخ طبرى، ج 4، ص 389.
5. سيد بن طاووس، ملهوف (لهوف)، ص 224.
6. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 197. (با اندكى تصرّف و تلخيص)
7. گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعيد داودي و مهدي رستم نژاد،(زير نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى).