خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳
۹:۲۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
چهارشنبه
۲۶ دی
۱۴۰۳
۵:۲۸:۰۸
منبع:
آستان نیوز
کد خبر:
1522935

طعم ناب آزادی در حرم امام مهربانی‌/ داستان پدرانی که به برکت امام هشتم(ع)، از زندان آزاد شدند

خادمان بارگاه منور رضوی به مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت حضرت علی(ع)، 33 زندانی جرایم غیر عمد را از بند رها کردند.

آآ

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ دلتنگ حرم بود، دلش می‌خواست شب میلاد مولا علی(ع)، روبروی گنبد طلا بنشیند و یک دل سیر با امام رضا(ع) حرف بزند. از وقتی یادش بود، همه دلتنگی‌هایش را با آقا در میان گذاشته و هر وقت، گرفتاری پیش می‌آمد دست به دامان گره‌گشای او شده بود. سال قبل، درست مثل امشب، میهمان امام رئوف بود. سال‌های قبل‌تر از آن هم. اما حالا اینجا، پشت دیوارهای بلند ندامتگاه، گوشه این بند، خسته و نا امید، چشم می‌کشید تا خداوند روزنه‌ای باز کند و آزادی را نفس بکشد. دیگر طاقت نیاورد، آهوی دلش را از همان‌جا راهی حرم کرد. زیر لب گفت:  یا ضامن آهو! می‌شود ضامن دل تنها و گرفتار من هم بشوی...

شب میلاد امام علی(ع) در آستان شاه خراسان، بارعامی برپاست. سن و سال هم نمی‌شناسد؛ پیر، جوان، زن، مرد، کودک، همه برای عرض ارادت به امام مهربانی‌ها آمده‌اند. از دور و نزدیک. تهِ دلشان گرم است که آقا در این شبِ باشکوه شفاعت‌شان می‌کند.امشب قرار است به یمن قدوم مبارک مولای جوانمردی، حضرت علی(ع) و نگاه پر مهر امام مهربانی، حضرت رضا(ع)، تعدادی از زندانیان جرایم مالی غیرعمد، با یاری خیرین و خدام آستان قدس رضوی، به آغوش گرم خانواده‌یشان برگردند. من نیز راهی می‌شوم تا اگر روزی‌ام شود، این لحظات باشکوه را به نظاره بنشینم.

مژده وصل و آزادی به پدران

در رواق دارالهدایه، خانواده زندانیان نشسته و آمدن آن‌ها را منتظرند. برخی با دلی شکسته، زیارت‌نامه می‌خوانند، برخی هم در حالی که به دیوارهای رواق تکیه داده، آرام و بی‌صدا اشک می‌ریزند و برای آزادی پدر، برادر یا فرزندشان از بند، دعا می‌کنند. به آن‌ها گفته‌اند: قرار است زندانی‌ها برای امشب، به مرخصی و زیارت امام رضا(ع) بیایند. هنوز از آزادی آن‌ها بی‌خبرند. خود زندانیان هم چیزی از این موضوع نمی‌دانند.

لحظاتی بعد 33 نفر زندانی، با همراهی خدام حضرت و مددکاران ندامتگاه وارد رواق می‌شوند. پس از تلاوت آیاتی از کلام خدا و مولودی خوانی و مداحی، مجری برنامه، کودکان را به روی سن دعوت می‌کند و می‌گوید: امشب قرار است به لطف امام هشتم(ع)، پدران این کودکان معصوم از بند رها شوند. با شنیدن این مژده، عطر خوش صلوات و فریاد یا ضامن آهو در فضای رواق می‌پیچد. کودکان با خوشحالی از بین جمعیت خود را به آغوش پدرانشان می‌رسانند. زندانیان از شادی اشک می‌ریزند، خانواده‌هایشان هم. در این میان، آن‌ها که مادرند، بی‌قرارترند؛ خانم «م» با صدای بلند، امام رضا(ع) را صدا می‌زند و اشک می‌ریزد. می‌گوید: پسرم 37 سال دارد و به خاطر 380 میلیون چک برگشتی، از 5 ماه قبل در زندان است. این مدت مرتب به حرم می‌آمدم و از آقا، آزادی فرزندم را می‌خواستم. می‌دانستم مرا نا امید برنمی‎گرداند.

معجزه امام رئوف

خواهر یکی از زندانیان با خوشحالی نبات‌های بسته‌بندی شده و متبرک خدام حرم را در بین خانواده‌ها پخش می‌کند. می‎‌گوید: اصلا تصورش را نمی‌کردم که امشب این معجزه اتفاق بیفتد. برادرم 30 سال دارد و به خاطر پرداخت نکردن 70 ملیون نفقه همسرش، از دو ماه قبل در زندان است. ما این شادی را اول از همه مدیون نظر مولا علی(ع) و امام رئوف و سپس کمک خیرین هستیم. امیدواریم خداوند گره از کار همه گرفتاران بگشاید.

کمی آن‌سوتر خانم میانسالی ایستاده و به بقیه تبریک می‎گوید. همسرش به خاطر 57 ملیون بدهی از یک ماه قبل در زندان است. می‎گوید: من 4 فرزند دارم. دست ما تنگ است و برای تامین هزینه‌های روزمره زندگی‌مان مشکل داریم. از وقتی همسرم به خاطر بدهی به زندان افتاد، اوضاع مالی ما بدتر شد. البته از همان ابتدا دلم روشن بود که امام هشتم(ع) دستمان را می‌گیرد. من ارادت خاصی به حضرت رضا(ع) دارم. سال‌هاست هر هفته به پابوس آقا می‌آیم، هر چهارشنبه پیش ایشان هستم. واقعا تا حالا هر چه خواسته‌ام، به من داده است. از امام می‌خواهم تا آخر عمرم مرا مقیم این درگاه، نگاه دارد.

خانم «س» نیز همراه با دو فرزندش به حرم آمده؛ همسرش به خاطر 200 میلیون بدهی مهریه همسر سابقش، از 6 ماه قبل در زندان است. می‌گوید: به ما گفتند: امشب برای زیارت و غذای متبرک حضرت، به حرم بیاییم.  نمی‌دانستم قرار است همسرم آزاد شود. این مدت به همه ائمه اطهار(ع) مخصوصا امام رضا(ع) متوسل شده بودم. خدا و امامان را شاکرم که عیدی ما را در این شب بزرگ دادند و دل فرزندانم را شاد کردند. 6 ماه بود پدرشان را ندیده بودند.

ابالفضل، 8 سال دارد، ساکت و معصومانه کنار مادرش ایستاده و در حالی که به صحبت‌های ما گوش می‌دهد، خنده از لبانش دور نمی‌شود. چند لحظه بعد با خوشحالی به سوی پدرش می‌دود. یک لحظه در دلم به حال خدام وخیرینی که در آستانه روز پدر، شادی را میهمان قلب‌های این کودکان کردند، غبطه می‌خورم. باید دلی بزرگ و خدایی داشته باشی که بتوانی دل‌های دیگران را روشن و آسمانی کنی.

امام رضای همه ایران

پس از این لحظات ناب وصل و سرور، زندانیان و پشت سر آنها خانواده‌هایشان، با همراهی خدام، برای عرض ارادت به محضر امام رئوف و ادامه مراسم، راهی صحن آزادی می‌شوند. به صحن انقلاب که می‌رسند دل‌هایشان را به پنجره فولاد، دخیل می‌بندند و خاضعانه اشک می‌ریزند.

آقای «ج»  36 سال دارد و نقاش ساختمان است؛ اشک‌ پهنه صورتش را پوشانده و هق هق گریه‌اش در صحن پیچیده است. می‌گوید: 100 روز است، به دلیل پرداخت نکردن 3 عدد سکه مهریه همسر سابقم، در زندان هستم. برای بندِ باز، درخواست داده بودم ولی مدارکم کافی نبود. برای ستاد دیه نیز اقدام کرده و در نوبت بودم. خدا را شکر به لطف آقا، امشب آزاد شدم. از مددکاری زندان تشکر می‌کنم. واقعا زحمت کشیدند و هر کاری از دستشان برمی‌آمد خالصانه انجام دادند. از خادمان حرم و خیرینی که بدهی ما را پرداخت کردند نیز از صمیم قلب سپاسگزارم. امیدوارم از خداوند و امام هشتم(ع) مزد این کار خیر را بگیرند.

از احساسش که می‌پرسم می‌گوید: مگر می‌شود بچه مشهد باشی،حرم تو را بطلبد و حس و حالت خوب نباشد. امام رضای ما ایرانی ها هیچ وقت تنهایمان نمی‌گذارد. همیشه دست مهربانی‌اش روی سرمان است. می‌گویم: چه صحبتی با امام رضا(ع) دارید؟ با صدایی لرزان می‌گوید: یک دنیا ممنون و شاکرم و گریه امانش نمی‌دهد.

چشمم به کبوترانی می‌افتد که روی طاق بالای پنجره فولاد، آرام گرفته‌اند؛ بی‌خیال از رفت و آمد و ضجه گاه و بی‌گاه زائران، گویی آن‌ها هم به کرم امام رئوف پی‌برده‌اند.

هر دل که شکسته‌تر بود...

وقت رفتن رسیده است. خدام حرم به زندانیان و خانواده‌یشان شاخه گل‌هایی را تقدیم و با آرزوی عاقبت به خیری آن‌ها را بدرقه می‌کنند. حس می‌کنم باید این لحظه‌های ناب را با خود به تبرک ببرم. برای آخرین بار به حضرت سلام می‌دهم و از او می‌خواهم کرامت و مهربانی بی‌نظیر خود را نصیب همه گرفتاران و درماندگان بنماید. بی اختیار اشک‌هایم جاری می‌شود و این ابیات بر لبانم:

محبوب رضاست هرکه دل ریش‌تر است/ از کعبه صفــای این حـرم بیشتر است

اینجاست طبیبــی کــه نــدارد نوبـت/ هر دل که شکسته تر بود پیش‌تـر است

................................

پایان پیام |۳۴۸