خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳
۱۲:۴۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۲۵ خرداد
۱۳۸۸
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
فرارو
کد خبر:
155494

سرباز کانادایی امام جمعه شد

یک سرباز جوان کانادایی در شهر قندهار افغانستان امامت نماز جماعت روز جمعه را به عهده گرفت و آن را یکی از بهترین تجربیات زندگی خود نامید.

آآ

به گزارش خبرگزاری سی.بی.سی، صبح روز جمعه گروهی از مردم در حال حمل صلیب بزرگی به پشت کلیسای کوچک پایگاه نظامی شهر قندهار بودند. اما آنها مسیحی نبودند. آنها مسلمانانی بودند که داشتند خود را برای برگزاری مراسم نماز جمعه آماده می‏کردند. اما نکته جالب این بود که قرار بود امامت این نماز را یک سرباز جوان آمریکایی به عهده بگیرد که قرار است به زودی بعد از این کار به خانه خود در شهر اونتاریو در کانادا برگردد.

کاپیتان «امیر الماسری» 29 ساله از گردان سوم هنگ "رویال کانیدین" در این باره گفت: هرگز فکر نمی‏کردم در حالی که در حال انجام ماموریت در این شهر جنگ زده بودم امامت یک مراسم مذهبی را با جمعیت حدود 40 نفر به عهده بگیرم.

مسلمانان مرکز ائتلافات این پایگاه که عمداتا کارگران غیر نظامی خارجی بودند به دنبال کسی می‏گشتند که هم به انگلیسی و هم به عربی مسلط باشد و بتواند امامت مراسم آن‏ها را به عهده بگیرد.

الماسری که خود در کویت بزرگ شده است و اصالتا مصری است دارای این شرایط بود.

او در این باره می‏گوید: من فاصله زیادی تا یک روحانی متخصص در زمینه اسلام و امور مسلمانان داشتم. من تنها به طور خیلی ابتدایی در مورد اصول اولیه اسلام مطالعه کرده بودم. بنابر‏این برای این که خودم را برای این مراسم آماده کنم به سراغ اینترنت رفتم و علاوه بر آن چند کتاب را بررسی کردم تا خودم را برای برگزاری این مراسم که در روز جمعه انجام می‏شد آماده کنم.

در روز جمعه او امامت نماز جمعه را به عهده گرفت و خطبه بسیار ساده‏ای را برای نمازگزاران ارائه داد.

او اعتقاد دارد که موضوع‏های ساده و روشنی که در این مراسم بیان می‏شود می‏تواند مسلمانان را در انجام وظایف دینی خود کمک کند و نیروی لازم را به آنها تا مراسم نماز جمعه هفته بعد تزریق کند. اسلام انتظار ندارد در این مراسم سخنان بسیار پیچیده دینی برای نمازگزاران بیان شود.

او در ادامه گفت: نماز جمعه برای نمازگزاران و مسلمانان بسیار اهمیت دارد.

پایگاه نظامی قندهار دارای 2 کلیسا برای عبادت افراد از مذاهب گوناگون است که هر کدام برای خود یک یک رهبر دینی هم دارند و افراد هر مذهب با انجام تغییرات اندکی در ظاهر ساختمان این کلیسا‏ها خود را برای انجام مراسم دینی خود آماده می‏کنند.

برای انجام مراسم روز جمعه مسلمانان علامت صلیب را از روی دیوار یرداشتند و جلوی سکوی جلوی محل پرده‏ای کشیدند تا آن سکو و شیشه‏های لک آلود بالای آن از دید‏ها پنهان شود.

بعد از آن مسلمانان به ترتیب در جلوی محل برگزاری مراسم روی زمین نشستند. آنها از یک روزنامه نگار زن که به مراسم آمده بود و روسری هم به سرداشت خواستند که به عقب جمعیت برود زیرا لباس آستین کوتاه پوشیده بود و بازوهایش را نپوشانده بود.

المساری می‏گوید: من از این که مراسم در کلیسا برگزار می‏شد ناراحت نبودم زیرا این خانه متعلق به خالق یکتاست و این که چه کسانی و با چه مذهبی در آن به عبادت می‏پردازند اهمیت ندارد.

در ابتدا فقط 20 نفر در مراسم بودند اما به تدریج به تعداد آن‏ها اضافه شد. در انتهای مراسم جمعیت به حدود بیش از 50 نفر رسیده بود.

در بین جمعیت افراد گوناگونی با چهره‏ها و رنگ پوست‏های مختلفی بودند که این نشان از گستردگی اسلام در بین نژاد‏های مختلف دارد.در بین آنها افرادی از کشور‏های بوسنی و اندونزی هم بودند.بعضی از آنها لباس‏ها و شلوار‏های سنتی پوشیده بودند و بعضس دیگر لباس‏های ورزشی پوشیده بودند و کلاه‏های نقاب‏دار به سر داشتند که لبه آن را به پشت سر برگردانده بودند.

المساری در این مراسم به مسلمان گفت اهمیت قرآن فقط مختص به خواندن قرآن محدود نمی‏شود بلکه باید آن را فهمید.

او در ادامه به نماز گزاران گفت: همان طور که یک ماشین در زمستان نیاز دارد که گرم و روشن شود دلهای انسان‏ها هم نیاز دارند با فهمیدن آیات قرآن گرم و روشن شوند.

او در همین حال سوره‏هایی از قرآن را به 2 زبان انگلیسی و عربی برای نمازگزاران خواند.

در انتهای مراسم بعضی از نمازگزاران برای خداحافظی نزد او آمدند و با او دست دادند.

بسیاری از نمازگزاران هندی یا پاکستانی ویا ترکی الاصل بودند و از این که من تا این حد در زبان عربی روان و مسلط بودم تحت تاثیر قرار گرفته بودند.

من می‏توانستم شور و شوق را از چشمان آن‏ها بخوانم. آنها به سمت من می‏آمدند با من دست می‏دادند و از دیدن من اظهار شادمانی می‏کردند. گویا این پاداش من بود. اگر بخواهم صادقانه بگویم برنامه من کاملا پر بود و من برای این که خودم را برای این مراسم آماده کنم اصلا وقت زیادی نداشتم. اما گویا با ابراز محبت آنها پاداش خود را گرفته بودم. این تجربه برای من بسیار لذت‏بخش بود.

با این کار در جدیدی در زندگی من گشوده شده است. من تصمیم گرفتم در ارتش کانادا یک روحانی دینی برای مسلمانان شوم و با چند تن از روحانیون هم در این باره صحبت کردم و از آنها یاری خواستم.

انتهای پیام/130 و