به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) - ابنا - نشریه پگاه حوزه قم در مقاله ای به قلم عصام الحسني روحاني شيعه مغربي به باز خوانی تشیع در مغرب و نیز گرایش گروهی از مردم این کشور به مکتب اهل بیت (ع) پرداخته است .
عصام الحسنی در مقدمه این مقاله چنین اورده است :"پس از اعلام قطع روابط سياسي با ايران از سوي مغرب و در سايه اوضاع متشنج، به ويژه با بزرگ نمايي تبليغاتي و رسانه اي و سياسي شدنِ سخن گفتن از تشيع در اين كشور، به نظر مي رسد كه براي قطع ريشه فتنه و باز گرداندن اوضاع به حالت عادي، ضروري است تا مسئله تشيع را در مغرب بازكاوي كنيم. كه من در اين مقال ميكوشم تا به سه پرسش اساسي در اين زمينه پاسخ گويم:
1. قضيه تشيع در مغرب چيست؟
2. شيعيان مغرب چه رابطه اي با ايران دارند؟
3. آينده تشيع در مغرب چگونه خواهد بود؟
نظر به ارزشمند بودن این مقاله و نیز اطلاعات مفیدی که در باره حضور و نفوذ مکتب اهل بیت (ع) در کشور مغرب در اختیار خوانندگان قرار می دهد / ابنا متن این مقاله را منتشر می کند .
حقيقت تشيع در مغرب
تشيع در مغرب، گرايش ولايي نسبت به ميراث اهل بيت است. اين گرايش برآمده از موضعي فكري است، كه صاحبان آن پس از بحث و جست و جوي ژرف در اصول استدلال ديني از قرآن و سنت، و سيره و تاريخ و علم كلام بدان دست يافته اند.
بنابراين پديده انتقال از يك مكتب و مذهب فكري به مكتب و مذهب ديگر، پديده نو پيدايي نبوده و داراي پيشينه اي دراز و رفتاري انساني و طبيعي است، كه ممكن است در فرايند مناقشات و بحثها و جست و جوها اتفاق افتد.
اگر پاي حرف كساني بنشينيم كه به مذهب اهل بيت روي آورده اند، خواهيم ديد كه همه آنان پيش از اعلام تغيير مذهبشان به لحاظ فكري و رواني، وضعيت بغرنجي داشته اند،به ويژه آن كه اين اقدام نوعي رويارويي با فرهنگ سنتي و محيط اجتماعي اشان به شمار مي آيد و در فضاي آميخته با جهل و سركوب، از سوي برخي، با تكفير استقبال ميشود و از سوي پاره اي ديگر با انگ خيانت موصوف ميگردد.
البته آشنايي مردم مغرب با مذهب اهل بيت خارج از كانالهاي ايراني نبوده است؛ زيرا در سايه حكومت سركوبگر صدام حسين، انديشه شيعي در عراق فرصتي براي ظهور و تحرك نداشت و شيعيان خليج هم بنا به اسباب داخلي، جرات ظهور نداشتند.بنابراين نخستين عامل شيعه شدن برخي از مردم مغرب، كانال راديو (عربي) تهران و يا كتابهاي چاپ ايران است، كه برخي شهروندان مغربي در ايام تعطيلات تابستاني با خود از اروپا به وطن برده اند.
هر چند به مرور زمان، انتقال كتابهاي شيعي به مغرب، در دهه نود قرن بيستم، شكل رسمي و قانوني به خود گرفت، اما اين بار غالب اين كتابها، كتابهاي منتشر شده از سوي ناشران لبناني بوده است. البته چيزي نگذشت كه ابرازهاي ارتباطي ديگر؛ مانند اينترنت و ماهواره هم از راه رسيد؛ به گونه اي كه استقبال مغربيها از كتاب، كاهش قابل ملاحظه اي يافت و شايد همين عامل در بسته شدن و ورشكستگي بسياري از كتابفروشيها، از جمله كتابفروشيهايي كه تنها كتابهاي شيعي را عرضه ميكردند، مؤثر بوده است؛ كتابفروشي اي در طنجه و ديگري در مكناس از اين دست كتابفروشيها هستند.
البته اين بدان معنا نيست كه كتابهاي شيعي جايگاه و جذابيت خود را نزد مغربيان از دست داده باشند، بلكه وسايل ارتباطي، مانند اينترنت و ماهواره تا حد زيادي جاي كتاب را گرفته و به مهمترين كانال ارتباطي مردم مغرب با مكتب اهل بيت تبديل شده اند.
بنابراين با ظهور شبكه هاي ماهواره اي و اينترنتي، كه به تضعيف نقش كتاب انجاميده است ،طبعآ نقش شيعيان مغربي ساكن اروپا در انتقال كتاب و لوح فشرده حاوي آموزه هاي شيعي به داخل كشور، نيز كم رنگ شد و شيعيان داخل مغرب به خود كفايي و استقلال از هم وطنان اروپانشين خود روي آورده اند.
نتيجه طبيعي پذيرش تشيع از سوي گروههايي از مردم مغرب، احساس نياز به تفقه و تفكر بيشتر در اين مذهب بود تا بتوانند نياز علمي دروني خود را برآورده كنند. از اين رو ايده توجه به حوزه هاي علميه در جوانان اين كشور پديد آمد و با ورود عده اي از جوانان تازه شيعه شده به حوزه هاي علميه، منبع محلي و داخلي آشنايي با اين بخش از ميراث اسلامي فراهم آمد.
ورود انديشه اهل بيت به مغرب به تصميم و حمايت هيچ كس نبوده است، بلكه اقدامي فردي بوده كه ابرازهايي؛مانند :كتاب، نوار، اينترنت، ماهواره ها و حوزه علميه آن را زمينه سازي كردند. با اين حال قطع و يقين دارم، كه تشيع در مغرب حركتي فردي و غير سياسي است و تنها، دغدغه هاي علمي و معنوي در آن دخالت داشته است. اما ناداني و جهالت برخي و حيله گري برخي ديگر سبب شد تا اين مسئله آفتابي شده و افرادي وارد تحليل و تفسير اين قضيه شوند، كه هيچ گونه اطلاعي از تشيع ندارند و ذهنشان لبريز از حرفهاي وهابيان است و ميكوشند تا ميان ايران و شيعيان تمام جهان ربط برقرار كنند.
رابطه شيعيان مغرب با ايران
شكي نيست كه مذهب رسمي جمهوري اسلامي ايران، مذهب جعفري است و در قانون اساسي هم بر اين امر تاكيد شده است، اما جمهوري اسلامي مسئول شيعه شدن كساني نيست، كه از آغاز دهه هشتاد ميلادي با هزار ضرب و زور پيچ راديوشان را به اين طرف و آن طرف چرخانده اند تا راديو تهران را بگيرند و دعاي كميل و احاديث اهل بيت پيامبر را گوش كنند... چنان كه مسئوليت دفاع شهروندان ايراني ساكن در اروپا مذهب خود و تبليغ و ترويج آن را ندارند، كه وقتي مورد پرسش و يا اتهام از سوي سنيهاي مغربي واقع شدند، مذهب خود را معرفي كردند.
جمهوري اسلامي ايران، مسئوليت انتشار كتابهايي را كه در لبنان و عراق چاپ ميشود، ندارد و حق ندارد مراجع ديني قم، نجف و لبنان را از تبليغ و معرفي تشيع منع كند.
تشيع در مغرب، حالتي صرفآ مذهبي است و اسباب و انگيزه ها و كانالهاي متعددي دارد، اما ربط دادن اين مسئله به ايران و سياسي كردن آن، مسئله اي فكري براي رسيدن به اهدافي معين است؛ زيرا در مرحله صدور انقلاب اسلامي نيز، در مغرب، الجزاير و تونس ثابت شد كه جنبشهاي اسلامي سني، در برقراري روابط با ايران پيشقدم شده بودند تا بتوانند با فشار سياسي و امنيتي اي كه بر آنها وارد ميشد مقابله كنند و هيچ گاه ثابت نشد كه نو شيعيان اين كشور وارد فاز سياسي شده باشند؛ زيرا غرض آنان خوشه چيني از معارف مدرسه اهل بيت بوده است.
اما در مرحله بازسازي روابط ايران با جهان عرب و بهبود مناسبات ديپلماتيك، برخي مراكز و نهادهاي فرهنگي و ديني اي كه هيچ ارتباطي با ايران ندارند، توانستند از طريق نمايشگاه هاي بين المللي كتاب، اينترنت و در مراحل بعد از طريق ماهواره، ميراث اهل بيت را به مغرب برسانند. بنابراين اگر كسي پايگاههاي اينترنتي و كانال ماهواره اي شيعي را مطالعه كند. متوجه خواهد شد كه براي مثال شبكه «المنار» (حزب الله لبنان) صبغه اي سياسي دارد و نه مذهبي؛ در حالي كه شبكههاي ديگر شيعي، كه هيچ ارتباطي با ايران ندارند، بيشتر بر بعد مذهبي و تبليغي تمركز دارند.
بيشترين بينندگان شبكه المنار در مغرب از اهل سنت هستند، در حالي كه شيعيان مغرب، بيشتر به شبكه «الانوار» و «اهل البيت» گرايش دارند؛ زيرا نياز آنان به آگاهي مذهبي را برآورده ميكند. افزون بر اين، بيشتر مغربيها و كساني كه از ايران ديدن كرده اند،