خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۰:۱۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۲۵ خرداد
۱۳۸۸
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
173565

اصل واقعه غدیر خم

گزارشی از اولین و آخرین حج پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ آن‌چه در پی می‌آید اصل واقعه غدیر خم است:

اولین و آخرین حج پیامبر

    رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در دهمين سال هجرت، زيارت خانه خدا (كعبه) را با اجتماع مسلمين آهنگ فرمود. و در ميان قبايل مختلفه و طوائف اطراف بر حسب امر آن حضرت اعلام شد، و در نتيجه گروه عظيمى به مدينه آمدند تا در انجام اين تكليف الهى (اداى مناسك حج بيت اللّه) از آن حضرت پيروى و تعليمات آن حضرت را فرا گيرند.

اين تنها حجّى بود كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از مهاجرت به مدينه انجام داد، نه پيش از آن و نه بعد از آن ديگر اين عمل از طرف آنحضرت وقوع نيافته و اين حج را به اسامى متعدد در تاريخ ثبت نموده‏‌اند، از قبيل: حجة الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الكمال و حجة التمام.

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله غسل و تدهين فرمود و فقط با دو جامه ساده (احرام) كه يكى را به كمر بست و ديگری را به دوش افكند، روز شنبه بيست چهارم يا بيست پنجم ذيقعدة الحرام به قصد حج پياده از مدينه خارج شد و تمامى زنان و اهل حرم خود را نيز در هودج‏‌ها قرار داد، و با همه اهل البيت خود و به اتفاق تمام مهاجرين و انصار و قبايل عرب و گروه عظيمى از خلق حركت فرمود.

گزارشی از جمعیت و سفرنامه پیامبر

اتفاقاً در اين هنگام بيمارى آبله- يا حصبه - در ميان مردم شيوع يافته بود و همين عارضه موجب گرديد كه بسيارى از مردم از عزيمت و شركت در اين سفر باز ماندند، مع الوصف گروه بيشمارى با آن حضرت حركت نمودند كه تعداد آنها تا صد و چهارده هزار و صد و بيست و صد و بيست و چهار هزار و بيشتر ثبت شده است.

البته از اهالى مكّه و آنها كه به اتفاق أمير المؤمنين على عليه السّلام و أبو موسى از يمن آمدند بر اين تعداد اضافه مي‌‏شوند - بامداد يكشنبه موكب نبوى صلّى اللّه عليه و آله در «يلملم» بود و شبانگاه به «شرف السيّاله» رسيدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را خواندند و صبح آن شب را در «عرق الظبيه» اداى فريضه فرمودند. سپس در «روحاء» فرود آمدند و پس از كوچ از آنجا نماز عصر را در «منصرف» ادا فرمودند و نماز مغرب و عشا را در «متعشى» خواندند و در همانجا صرف غذا كردند و نماز صبح روز بعد را در «اثابه» خواندند و بامداد سه شنبه را در «عرج» درك كردند و در نقطه‌‏اى كه به نام «لحى جمل» معروف است كه در شيب و فرازهاى «جحفه» است آن حضرت حجامت كرد. سپس در «سقياء» فرود آمدند. روز چهار شنبه و پس از حركت از آنجا نماز صبح را در «ابواء» خواندند و از آنجا حركت كردند و روز جمعه به «جحفه» رسيدند و از آنجا به «قديد» رفته و شنبه را در آنجا درك فرمودند و روز يكشنبه در «عسفان» و پس از طى راه از آنجا و رسيدن به «غميم».

پيادگان در مقابل پيغمبر صف بستند و به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از خستگى شكوه نمودند. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به آنها دستور قدم دو دادند و با اجرای اين دستور احساس راحتى نمودند. روز دوشنبه در «مرّ الظهران» بسر بردند و هنگام غروب آفتاب به «سرف» و پيش از اداى نماز مغرب به حوالى مكّه رسيدند و در «ثنيتين» (دو كوه مشرف بمكّه) فرود آمدند و شب را در آنجا بسر برده و روز سه شنبه داخل مكه شدند.

پیامبر در غدیرخم

پس از آنكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مناسك حج را انجام دادند و با جمعيّتى كه به همراه آن حضرت بودند، آهنگ بازگشت به مدينه فرمودند چون به «غدير خم» (كه در نزديك جحفه است) رسيدند- جبرئيل امين فرود آمد و از خداى تعالى اين آيه را آورد:

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...

بايد دانست كه جحفه منزلگاهى است كه راه‏‌هاى متعدد (راه اهل مدينه و مصر و عراق) از آنجا منشعب و جدا مي‏‌شود و ورود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذيحجه تحقق يافت.

امين وحى الهى آيه فوق الذكر را آورد و از طرف خداوند آن حضرت را امر كرد كه على عليه السّلام را به ولايت و امامت معرفي و منصوب فرمايد و آنچه درباره پيروى از او و اطاعت اوامر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده به همگان ابلاغ فرمايد.

در اين هنگام آنها كه از آن مكان گذشته بودند، به امر پيغمبر بازگشتند و آنها هم كه در دنبال قافله بودند رسيدند و در همانجا متوقف شدند. در اين سرزمين درختان كهن و انبوه و سايه گستر وجود داشت كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قدغن فرمود كسى زير درختان پنجگانه كه به هم پيوسته بودند فرود نيايد و خار و خاشاك آنجا را برطرف سازند. وقت ظهر حرارت هوا شدّت يافت به طوري كه مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زير پا افكندند و براى آسايش پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله چادرى تهيه و روى درخت افكندند تا سايه كاملى براى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فراهم گشت. اذان ظهر گفته شد و آن حضرت در زير آن درختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود.

بخشی از خطبه پیامبر

پس از فراغ از نماز در ميان گروه حاضرين بر محل مرتفعى كه از جهاز شتران ترتيب داده بودند قرار گرفت و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت و چنين فرمود:

حمد و ستايش مخصوص ذات خدا است. يارى از او مي‏‌خواهيم و به او ايمان داريم‏ و توكّل ما به او است و از بدي‌هاى خود و اعمال ناروا باو پناه مي‏‌بريم. گمراهان را جز او راهنمائى نيست و آن كس را كه او راهنمائى فرموده گمراه كننده نخواهد بود و گواهى مي‏‌دهم كه معبودى جز او نيست. و اينكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده او است. پس از ستايش خداوند و گواهى به يگانگى او، اى گروه مردم! همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهى داده كه دوران عمرم سپرى گشته و قريباً دعوت خداوند را اجابت و به سراى باقى خواهم شتافت. من. و شماها هر كدام بر حسب آنچه به عهده داريم مسئوليم. اينك انديشه و گفتار شما چيست؟

مردم گفتند: ما گواهى مي‏‌دهيم كه تو ابلاغ فرمودى و از پند ما و كوشش در راه وظيفه دريغ نفرمودى. خدا به تو پاداش نيكو عطا فرمايد: فرمود: آيا نه اين است كه شما به يگانگى خداوند و اينكه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده او است گواهى مي‏‌دهيد؟

و به اينكه بهشت و دوزخ و مرگ و قيامت ترديد ناپذير است و اينكه مردگان را خدا بر مى‏‌انگيزد و اين‌ها همه راست و مورد اعتقاد شما است؟

همگان گفتند آرى، باين حقايق گواهى مي‏‌دهيم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله گفت: خداوندا گواه باش، و با تأكيد و مبالغه در توجّه و شنوائى همگى و اقرار مجدّد آنان به اينكه سخنان آن حضرت را شنيده و توجّه دارند فرمود: همانا من در انتقال بسراى ديگر و رسيدن به كنار حوض بر شما سبقت خواهم گرفت. و شما در كنار حوض بر من وارد مي‏‌شويد. پهناى حوض من بمانند، مسافت بين صنعاء و بصرى است و در آن به شماره ستارگان، قدح‌ها و جامه‌اى سيمين هست. بينديشيد و مواظب باشيد كه پس از در گذشتن من با دو چيز گران‌بها و ارجمند كه در ميان شما مي‏‌گذارم چگونه رفتار نمائيد؟! در اين موقع يكى در ميان مردم بانك بر آورد كه يا رسول اللّه آن دو چيز گرانبها و ارجمند چيست؟ فرمود آنكه بزرگتر است كتاب خدا است كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگر آن در دست شما است، بنابراين آن را محكم بگيريد و از دست ندهيد تا گمراه نشويد. و آن ديگر كه كوچكتر است عترت من مي‏‌باشد و همانا خداى مهربان و دانا مرا آگاه فرمود كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد تا كنار حوض بر من وارد شوند. و من اين امر را (عدم جدائى كتاب و عترت را) از پروردگار خود درخواست نموده‏‌ام. بنابر اين. بر آن دو پيشى نگيريد و از پيروى آن دو باز نايستيد و كوتاهى نكنيد كه هلاك خواهيد شد. سپس دست على عليه السّلام را گرفت و او را بلند نمود تا به حدى كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و مردم او را ديدند و شناختند.

حاضران به غائبان برسانند

و فرمود: اى مردم كيست كه بر اهل ايمان از خود آنها سزاوارتر مي‏‌باشد؟

گفتند: خداى و رسولش داناترند. فرمود همانا خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنين هستم و اولى و سزاوارترم بر آنها از خودشان. پس هر كس كه من مولاى اويم على عليه السّلام مولاى او خواهد بود و اين سخن را سه بار و بنا بگفته احمد بن حنبل پيشواى حنبلى‏‌ها چهار بار تكرار فرمود. سپس دست به دعا گشود و گفت:

بار خدايا! دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد و يارى فرما ياران او را و خوار گردان خوار كنندگان او را، و او را معيار و ميزان و محور حق و راستى قرار ده.

آنگاه فرمود: بايد آنان كه حاضرند اين امر را به غائبين برسانند و ابلاغ نمايند. هنوز جمعيت پراكنده نشده بود كه امين وحى الهى رسيد و اين آيه را آورد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً؛ در اين موقع پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود اللّه اكبر، بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولايت على عليه السّلام بعد از من.

تبریک و تهنیت

سپس آن گروه شروع‏ كردند به تهنيت أمير المؤمنين عليه السّلام و از جمله آنان (پيش از ديگران) شيخين- (ابو بكر و عمر) بودند كه گفتند: به به براى تو اى پسر ابى طالب كه صبح و شام را درك نمودى در حاليكه مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمن گشتى. و ابن عباس گفت: بخدا سوگند كه اين امر (ولايت على عليه السّلام) بر همه واجب گشت. سپس حسان ابن ثابت گفت: يا رسول اللّه اجازه فرما تا درباره على عليه السّلام اشعارى بسرايم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود بگو با ميمنت و بركت الهى. در اين هنگام حسان برخاست و چنين گفت: اى گروه بزرگان قريش. در محضر پيغمبر اسلام درباره ولايت كه مسلّم گشت، گفتار و اشعار خود را بيان مي‏كنم و گفت: 

         يناديهم، يوم الغدير نبيّهم             بخمّ فاسمع بالرّسول مناديا

منبع تحقیق:

ترجمه الغدير فى الكتاب و السنه و الادب، ج‏1، بخش‏اول، ص30- 34، با تلخیص و ویرایش.

..................

پایان پیام/107