به گزارش خبرگزاری اهلبیت (ع) ـ ابنا ـ به راستی آیا با خود اندیشیدهایم که چقدر شیعهی مولا امیرالمومنین هستیم؟
به قلم: ع. حسینی عارف ـ سردبیر ابنا
پیرمرد بود، اما خانهنشینی را انتخاب نکرد. میتوانست گوشهای بنشیند و خود را به سجادهای بچسباند و زندگیاش را با رکوع و سجود به پایان برساند.
اما او مردی نبود که مرگ بستر را انتخاب کند. رکوع و سجودِ بیولایت، برای او مرگ تدریجی بود.
..........
پیرمرد بود، از قبیله بنیاسد. یک سال پیش از بعثت نبوی به دنیا آمده بود و سالهای پرحادثهای را از سر گذرانده بود. چه جنگها که در رکاب امیرالمؤمنین نکرده بود و چه زخمها که از تیغها و زبانهای مخالفان نخورده بود.
..........
پیرمرد بود، و از یاران قدیمیاش جدا افتاده. احساس میکرد که از بعضی از رفقایش عقب مانده است. از رفقایی مانند «میثم تمار». همان که از عشق علی (ع)، سر به دار شد و سر و دست و زبان خود را در این نرد عشق، فدای یار کرد.
..........
پیرمرد بود، ولی در عشقورزی گوی سبقت از جوانان ربوده بود. تا شنید مولایش حسین (ع) به کوفه نزدیک شده است، مرکبش را زین کرد و به راه افتاد. شبها حرکت میکرد و روزها استراحت مینمود تا در بند ماموران «ابن زیاد» اسیر نشود. سرانجام روز هفتم ماه محرم، در کربلا، خود را به کاروان عشق رساند.
..........
سخن از حبیب است؛ «حبیب بن مظاهر». قهرمان کهنسال کربلای حسین (ع). بزرگ طایفهی بنیاسد، که بزرگ قبیلهی فداکاران شد و اسوه جاودانهی پیرغلامان اهل بیت (ع).
..........
کودکی و نوجوانی حبیب در عصر پیامبر گذشت، و جوانیاش با علی.
رسول خدا که رحلت کرد، حبیب با مولایش علی بیعت نمود و تا آخر عمر در خط ولایت او استقامت کرد. از پیامبر شنیده بود که : «انا مدینة العلم و علی بابها» پس محضر او را مغتنم میشمرد و به شاگردیاش افتخار میکرد. حاصل این شاگردی، دانشهای گرانبهایی بود که آموخت.
حبیب در فقه و تفسیر و قرائت و حدیث و ادبیات و جدل و مناظره تبحر داشت. دانش دیگر او «علم بلایا و منایا» بود. یعنی: پیشگویی حوادث و خبر داشتن از وقایع گذشته و آینده.
..........
درباره صفات «حبیب بن مظاهر» بسیار گفتهاند.
او شجاع و باصلابت و با قدرت بود. مردی عابد و پرهیزگار بود. با تقوی و حلال و حرام الهی را رعایت میکرد. حافظ کل قرآن بود و در دل شب به نیایش و عبادت خدا میپرداخت. زهد را، سرمشق زندگی خود قرار داده بود و زندگی پاک و ساده ای داشت. حبیب حتی آخرین شب عمر خود ـ شب عاشورا ـ را هم، به نیایش با پروردگارش سپری کرد.
حبیب، در یک کلام، یک شیعه واقعی بود.
..........
پیرمرد بود. 75 سال از عمرش میگذشت. اما در روز نبرد، با صلابت یک جوانمرد قویپنجه، در مقابل لشگر عمر سعد ایستاد.
شجاعتش مانع از آن نشد که اول مردم را ارشاد نکند. پس شروع به نصیحت و اندرز کرد؛ بلکه آن خفتگان و اسیران هوای نفس را بیدار کند.
آنگاه به میدان کارزار تاخت، تا پس از عمری جهاد اکبر، دِین خود را به جهاد اصغر نیز ادا کند.
..........
از حبیب چه می توان آموخت. و چه درس ها در مکتب این آموزگار پیر میتوان فرا گرفت؟
اول: امام شناسی
گفتهاند: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة». زندگی حبیب بن مظاهر، مصداق کامل است از یک امام شناس. حبیب، عصر هفت معصوم را درک کرده بود و در محضر سه امام علم آموخته بود، و برای هر سهی آنها، حبیبی کامل بود.
دوم: ولایتمداری
معرفت صحیح اگر نباشد، شیطان پیلههای زیادی دارد که به دور انسان بتند. مثلاً میتواند کاری کند که انسان با خود بگوید: «من همسن پدر او هستم، چرا اطاعتش کند؟»
اما معرفت صحیح که باشد، انسان میداند که خداوند ممکن است کسی را در گهواره، رهبر تمامی بشریت قرار دهد.
ولایتمداری حبیب، از معرفت صحیح او می جوشید.
سوم: دوری از عافیتطلبی
میگویند: «چون که شصت آید، نشست آید». پیر که شدی به جهان و جهانیان چه کار داری؟ برو گوشهای بنشین و آخر عمر را به عافیت سپری کن. تو را به جنگ و شمشیر و فتنه چه کار؟
اما این زمزمهها برای کسی چون حبیب نیست.
معرفت حبیب، به امام شناسی او انجامید، و امام شناسی او به ولایتمداری او، و ولایتمداری او به دوری کردنش از عافیت طلبی. و شهادت در رکاب حسین، پاداش اینهمه حقجویی و حقطلبی.
چهارم: شیعهبودن در عمل
بسیاری از ما خود را شیعهی خالص میدانیم. اما پای عمل که وسط بیاید، کمیتمان لنگ میزند و معلوم میشود که آنهمه ادعا، لقلقلهی زبانی بیش نبود.
حبیب اما ، عاشق واقعی خدا بود و شیعهی حقیقی اهل بیت(علیهم السلام). ارادت او تنها زبانی نبود، بلکه در عقیده و افکار و اخلاق و بینش و بصیرت و زندگی فردی و اجتماعی خویش آنگونه رفتار میکرد که خدا و رسول و امامانش به او آموخته بودند.
باید بنشینیم و بیاندیشیم. باید خود را برانداز کنیم. بابد خود را با این میزان بسنجیم.
بسنجیم که چقدر شیعهایم؟ و چقدر حبیب محمد و آل محمد؟
.....................
پایان پیام / 101