خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳
۳:۵۲
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
پنجشنبه
۲۷ اسفند
۱۳۸۸
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
174376

از پیر عاشق کربلا چه‌‏ها باید آموخت؟

او شجاع و باصلابت و با قدرت بود. مردی عابد و پرهیزگار بود. با تقوی و حلال و حرام الهی را رعایت می‌‏کرد. حافظ کل قرآن بود و در دل شب به نیایش و عبادت خدا می‏‌پرداخت. زهد را، سرمشق زندگی خود قرار داده بود و زندگی پاک و ساده ای داشت. حبیب حتی آخرین شب عمر خود ـ شب عاشورا ـ را هم، به نیایش با پروردگارش سپری کرد. حبیب، در یک کلام، یک شیعه واقعی بود.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت (ع) ـ ابنا ـ به راستی آیا با خود اندیشیده‌ایم که چقدر شیعه‌ی مولا امیرالمومنین هستیم؟

به قلم: ع. حسینی عارف ـ سردبیر ابنا

پیرمرد بود، اما خانه‏‌نشینی را انتخاب نکرد. می‏‌توانست گوشه‏‌ای بنشیند و خود را به سجاده‏‌ای بچسباند و زندگی‏اش را با رکوع و سجود به پایان برساند.

اما او مردی نبود که مرگ بستر را انتخاب کند. رکوع و سجودِ بی‏ولایت، برای او مرگ تدریجی بود.

..........

پیرمرد بود، از قبیله بنی‏‌اسد. یک سال پیش از بعثت نبوی به دنیا آمده بود و سال‏‌های پرحادثه‏‌ای را از سر گذرانده بود. چه جنگ‏‌ها که در رکاب امیرالمؤمنین نکرده بود و چه زخم‏‌ها که از تیغ‏‌ها و زبان‏‌های مخالفان نخورده بود.

..........

پیرمرد بود، و از یاران قدیمی‌‏اش جدا افتاده.  احساس می‏‌کرد که از بعضی از رفقایش عقب مانده است. از رفقایی مانند «میثم تمار». همان که از عشق علی (ع)، سر به دار شد و سر و دست و زبان خود را در این نرد عشق، فدای یار کرد.

..........

پیرمرد بود، ولی در عشق‏‌ورزی گوی سبقت از جوانان ربوده بود. تا شنید مولایش حسین (ع) به کوفه نزدیک شده است، مرکبش را زین کرد و به راه افتاد. شب‏‌ها حرکت می‏کرد و روزها استراحت می‌‏نمود تا در بند ماموران «ابن زیاد» اسیر نشود. سرانجام روز هفتم ماه محرم، در کربلا، خود را به کاروان عشق رساند.

..........

سخن از حبیب است؛ «حبیب بن مظاهر». قهرمان کهنسال کربلای حسین (ع). بزرگ طایفه‏‌ی بنی‏‌اسد، که بزرگ قبیله‏‌ی فداکاران شد و اسوه جاودانه‏‌ی پیرغلامان اهل بیت (ع).

..........

کودکی و نوجوانی حبیب در عصر پیامبر گذشت، و جوانی‏اش با علی.

رسول خدا که رحلت کرد، حبیب با مولایش علی بیعت نمود و تا آخر عمر در خط ولایت او استقامت کرد.  از پیامبر شنیده بود که : «انا مدینة العلم و علی بابها» پس محضر او را مغتنم می‏‌شمرد و به شاگردی‏اش افتخار می‏‌کرد. حاصل این شاگردی، دانش‌‏های گران‌بهایی بود که آموخت.

حبیب در فقه و تفسیر و  قرائت و حدیث و ادبیات و جدل و مناظره تبحر داشت. دانش دیگر او «علم بلایا و منایا» بود. یعنی: پیشگویی حوادث و خبر داشتن از وقایع گذشته و آینده.

..........

درباره صفات «حبیب بن مظاهر» بسیار گفته‌‏اند.

او شجاع و باصلابت و با قدرت بود. مردی عابد و پرهیزگار بود. با تقوی و حلال و حرام الهی را رعایت می‌‏کرد. حافظ کل قرآن بود و در دل شب به نیایش و عبادت خدا می‏‌پرداخت. زهد را، سرمشق زندگی خود قرار داده بود و زندگی پاک و ساده ای داشت. حبیب حتی آخرین شب عمر خود ـ شب عاشورا ـ را هم، به نیایش با پروردگارش سپری کرد.

حبیب، در یک کلام، یک شیعه واقعی بود.

..........

پیرمرد بود. 75 سال از عمرش می‏‌گذشت. اما در روز نبرد، با صلابت یک جوانمرد قوی‏‌پنجه، در مقابل لشگر عمر سعد ایستاد.

شجاعتش مانع از آن نشد که اول مردم را ارشاد نکند. پس شروع به نصیحت و اندرز کرد؛ بلکه آن خفتگان و اسیران هوای نفس را بیدار کند.

آنگاه به میدان کارزار تاخت، تا پس از عمری جهاد اکبر، دِین خود را به جهاد اصغر نیز ادا کند.

..........

از حبیب چه می توان آموخت. و چه درس ها در مکتب این آموزگار پیر می‏‌توان فرا گرفت؟

اول: امام شناسی

گفته‏‌اند: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة». زندگی حبیب بن مظاهر، مصداق کامل است از یک امام شناس. حبیب، عصر هفت معصوم را درک کرده بود و در محضر سه امام علم آموخته بود، و برای هر سه‌‏ی آن‌ها، حبیبی کامل بود.

دوم: ولایت‏مداری

معرفت صحیح اگر نباشد، شیطان پیله‏‌های زیادی دارد که به دور انسان بتند. مثلاً می‏‌تواند کاری کند که انسان با خود بگوید: «من هم‏سن پدر او هستم، چرا اطاعتش کند؟»

اما معرفت صحیح که باشد، انسان می‏‌داند که خداوند ممکن است کسی را در گهواره، رهبر تمامی بشریت قرار دهد.

ولایت‏مداری حبیب، از معرفت صحیح او می جوشید.

سوم: دوری از عافیت‏‌طلبی

می‏‌گویند: «چون که شصت آید، نشست آید». پیر که شدی به جهان و جهانیان چه کار داری؟ برو گوشه‌‏ای بنشین و آخر عمر را به عافیت سپری کن. تو را به جنگ و شمشیر و فتنه چه کار؟

اما این زمزمه‌‏ها برای کسی چون حبیب نیست.

معرفت حبیب، به امام شناسی او انجامید، و امام شناسی او به ولایت‌مداری او، و ولایت‌مداری او به دوری کردنش از عافیت طلبی. و شهادت در رکاب حسین، پاداش اینهمه حق‏‌جویی و حق‏طلبی.

چهارم: شیعه‏‌بودن در عمل

بسیاری از ما خود را شیعه‌‏ی خالص می‏‌دانیم. اما پای عمل که وسط بیاید، کمیتمان لنگ می‏‌زند و معلوم می‏‌شود که آن‌همه ادعا، لقلقله‏‌ی زبانی بیش نبود.

حبیب اما ، عاشق واقعی خدا بود و شیعه‌‏ی حقیقی اهل بیت(علیهم السلام). ارادت او تنها زبانی نبود، بلکه در عقیده و افکار و اخلاق و بینش و بصیرت و زندگی فردی و اجتماعی خویش آنگونه رفتار می‏کرد که خدا و رسول و امامانش به او آموخته بودند.

باید بنشینیم و بیاندیشیم. باید خود را برانداز کنیم. بابد خود را با این میزان بسنجیم.

بسنجیم که چقدر شیعه‌‏ایم؟ و چقدر حبیب محمد و آل محمد؟

.....................

پایان پیام / 101