حق و حقيقت چنان درخشش و تابشي دارد كه حتي قرن ها بعد و فرسنگها دورتر ، چشمان منتظر آن را در مي يابند، و چنين است كه علي ـ عليه السلام ـ به عنوان يكي از بزرگترين چهرههاي تاريخ و تجربه حيات بشري همچنان دلهاي مشتاق را ميربايد و جانهاي شيفته را ـ از هر دین و آیینی ـ مجذوب ميكند.
به گفته پيام آور بزرگ خدا حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ علي با حق است و حق با علي است؛ هر جا حقي باشد علي هست و هر جا علي باشد حق همان جاست؛ و این حق چنان جاذبهاي دارد كه اهل خود را به سوي خود مي كشد. اين است كه در قرنهاي متمادي پس از حيات و تجربه امير مؤمنان ، هر كه با دلي پاكخواه و جاني راستجو از او شنيده شيفته و فريفته او شده است تا آنجا كه گاه برخي نیز از روی جهل به كفر و غلوّ و افراط افتادهاند.
اما شيفتگي و ارادت انديشمندان و ادباي مسيحي عرب به امير مؤمنان چيزي است كه نمي توان به سادگي آن را ناديده گرفت. در طول قرن ها مسيحيان شرقي كه در خاستگاه اوليه اين دين همسايه و هم زيست مسلمانان بوده اند با انديشه ها و افكار و سخنان و سيره اميرمؤمنان آشنا شدند و اين ارادت را در گفتار و نوشتار خود بازتاب دادند. قطعا شنيدن اوصاف اهلبيت عصمت و طهارت(ع) از زبان نويسندگان مسيحي لطف ديگري دارد چرا كه رابطه امام و مأمومي كه بين ما و اهلبيت(ع) وجود دارد بين آنان و ائمه اطهار برقرار نيست و آنان تنها به عنوان افرادي كه اوصاف بزرگ آن بزرگان شنيدهاند، به آنان عشق مي ورزند.
شايد در كشور ما از ميان دهها نويسنده و شاعر زبردست و عاشق اهلبيت(ع) در لبنان كه آيين مسيحي دارند، بيشتر نامهایی چون «جبران خليل جبران» و «جورج جرداق» شنيده شده و از اوصاف سايرين و مطالب زيباي آنان غفلت شده است، افرادی نظیر «عبدالمسيح انطاكي» كه نزديك به شش هزار بيت در تاريخ و مدح آن امام همام سروده است.
در اين مجال به مناسبت فرارسيدن ايام شهادت امير المومنين(ع) مروري بر برخي از نمونه هاي برجسته آثار نويسندگان مسيحي در وصف مولاي متقيان (ع) خواهيم داشت.
1. جبران خليل جبران (نويسنده معروف و هنرمند نامآور، صاحب كتابهايي چون پيامبر، عروسان دشت و سرگشته) :
«علي بن ابيطالب به خاطر عظمتش شهيد شد. عربها حقيقت مقام و عظمت او را درك نكردند تا آنكه همسايگان فارس آنها به فرق ميان سنگريزه و گوهر پي بردند. علی پيش از آنكه رسالت خود را به انجام رساند از دنيا رفت ، همچون همه پيامآوران خداوند كه در زمان و مكاني غير از زمان و مكان خود و در ميان مردمي كه سزاوارشان نيستند فرود آمدند».
2. ميخائيل نعيمه (اديب مشهور و همكار و همراه جبران خليل جبران در آمريكا) :
«من عقيده دارم که علي بن ابيطالب بزرگترين شخصيت عربي پس از پيامبر اسلام است. هيچيك از شخصیتهای عرب چون علی صفاي بصيرت و بهره از حقيقت نداشتند، و چه در ايمان و چه در ادب و چه در علم و چه در عمل همپاي او نبودند. من به ياد دارم كه هميشه جُبران از امام علي تجليل ميكرد و او را در مرتبه پيامبر ميدانست. علي از بزرگان انديشه و روح و سخن در همه زمانها و مكانهاست».
3. فؤاد جرداق (نويسنده و اديب بزرگ و برادربزرگتر جورج جُرداق كه او را با نهج البلاغه آشنا كرد) :
«هرگاه گرفتار درد و مصيبتي ميشوم و روزگار به ستوهم مي آورد به سوي علي مي روم و شكوه و شكايتهايم را با او نجوا ميكنم. نداي خود را بر نشانه هاي حق بر ميآورم و علي نشانه برجسته حق است. اوست كه در برابر ظالم چون رعد ميخروشد و به مظلوم پناه ميدهد».'
4. جورج جُرداق (شاعر، نويسنده و صاحب كتاب مشهور امام علي، صداي عدالت انساني) :
«در ميان بزرگان تاريخ بسيار اندك هستند كساني كه چون علي در عقل تو "بذر ايمان به كرامت انسان" را بكارند و در جان تو "ريشه حق مقدس حيات" را بدوانند و با حكمت هايي چنين جانت را سرشار كنند كه: "هر كه دو روزش يكسان بود زيانكار است" و "كودكانتان را به اخلاق خود مجبور نكنيد چرا كه آنان فرزند روزگار خويشند" و ... . بسيار اندكند كساني كه همه اين حقايق را در عمل پياده كنند و برايش نظام و قانون بسازند».
5. بولس سلامه (حقوقدان، شاعر، نويسنده صاحبنام و صاحب ملحمة الغدير و مقتل امام حسين) :
«حق چنان در من مسيحي رعشه افكنده كه از شدت عشق او علوي به شمار ميآيم. اگرچه علي پيامبر نبود ، اما اخلاق نبوت داشت. اي آسمان شاهد باش و اي زمين اقرار كن كه من علي را دوست دارم. مگوييد كه تنها شيعيان هستند كه هواداران علي هستند؛ زيرا در درون هر انسان با انصافي يك روح شيعي وجود دارد».
6. سليمان كتّاني ( نويسنده دلداده اي كه 9 جلد كتاب ارزشمند در باره معصومين عليهم السلام از پيامبر اكرم و حضرت فاطمه زهرا تا امام موسي كاظم تأليف كرد، اما مرگ اجازه نداد كارش را كامل كند) :
«دوست دارم با مناجات به سوي محراب علي بن ابيطالب قدم بگذارم. اي سرور من ، آيا اين درست است كه به جاي گرد آمدن پيرامون تو، درباره تو به اختلاف افتادند؟ چهارده ستون از ستونهاي قرون با ساعتها و روزها و سالهايشان آب شدند و رفتند، چنانكه سنگ نمك در موج اقيانوس ذوب ميشود؛ اما حرف ها و كلماتي كه از لبان مقدس تو تراويد همچنان هست و كاستي نميپذيرد».
7. سعيد عقل (شاعر، اديب برجسته معاصر عرب و مشهورترين شاعر معاصر لبناني) :
«سخن گفتن از خداي سخن دشوار است. هراسناكم ! ليكن من شمشيرم كه در كارزار فرو نميماند. علي را از وقتي دوست دارم كه خود را دوست داشتهام. او كه با دو زبان سخن ميگويد ، گفتار جوشان و دلنشين و تيغ تيز و بُرنده . چگونه تيغ ابن ملجم توانست اين يار شمشير را از پاي درآورد؟ اي عشق ! گريه كن و مرا به گريه آور . مردمان را تصور ميكنم كه روز غدير از آسمان بانگ "بلّغ" بر ايشان فرود مي آيد و پيامبر ميگويد: "هركس من مولاي او هستم ، علي مولاي او خواهد بود". و پس از آنان امامتها پي در پي آمده اند تا محل نزول خدا باشند و امروز در هر كوي و برزن خانهاي و مقامي و زيارتگاهي به نام آنان است ، كساني كه نميتوان نامشان را از كتاب واقع زدود . و هر كس كه ديگر اهل بيت را دوست نداشته باشد نمي تواند قدرت شمشير علي و قوّت زبان كوثرگون و با شكوهش را ناديده بگيرد، كلام و كلماتي كه چون در كتاب ها ذكر شود كتاب ها به خود ميلرزند».
8. جورج شكّور (شاعر، استاد برجسته ادبيات و وصيّ ادبي سعيد عقل، صاحب دو كتاب ملحمة الإمام علي و ملحمة الإمام الحسين) :
«در آخرين حج پيامبر ، خلايق از هرسو گرد پيامبر را در "غدير خم" گرفتند و آنگاه جبرئيل آن پيام حساس و سرنوشتساز را بدو رساند: اين وحي خداست ، آن را به مردم برسان ! پيامبر در آن روز پيامي را بر زبان جاري ساخت كه روزگاران پس از او آن را تكرار كرد : خدا مولاي من است و من مولاي شمايم و علي همچون جان من است و من در كنار حوض به او خواهم رسيد و آنجا از شما خواهم پرسيد كه آيا امر امير مرا با آيات قرآن پاس داشته ايد يا نه؟».
9. نصري سلهب (انديشمند و صاحب آثار متعدد از جمله کتب سهگانهی في خطی المسيح، في خطی محمد و في خطی علي) :
«علي از آن انسانهايي است كه تقديرشان بوده بميرند تا به مرگشان ملتها و امتهايي زنده شوند. دشمنان علي از كساني هستند كه زندگي را بر مردن ترجيح دادند و به زنده بودنشان هر عزّت و بزرگواري را به خاك سپردند. ياد او بيش از آن كه ياد قهرمان شهيدي جاودان نزد خداوند باشد، يادآور حيلهگراني است كه با نيرنگ خويش در آتش جهنم جاودانه شدند. و هنگامي كه اين امت به ياد علي گريه ميكند در واقع بر خويش ميگريد زيرا به خاطر ميآورد كه از سوي فرزندان خودش تيرها بر علي و اهلبيتش پرتاب شده و شمشير ها برآمده و به ياد مي آورد كساني كه خود را اميران مؤمنان و جانشينان پيامبر و وارثان رسول خدا مي دانستند آن خون پاك را حلال كردند و برپير و جوان و زن و مرد اهلبيت نارو زدند».
10. خليل فرحات ( شاعر و نويسنده و صاحب آثار متعددي چون دراسات جديدة في الأدب و الفارس و الأبراج) :
«من محبت علي را به دل گرفتم بلكه بالاتر ، صفات نيكويش را پرستيدم ! آري؛ عطرفروش، شيشه عطر خود را ميپرستد. اي امير و پيشواي همگان! در سختيها و ناگواريهايشان به تو پناه آوردند تا از ايشان حمايت كني اما وقتي پاي اداي حق به ميان آمد ناروایی كردند و آنكه وعده داده بود خلاف كرد و آنكه طمع مي ورزيد كناره گرفت ... و كساني كه در "سقيفه" گرد آمدند گمان بردند كه آن شير مرد خواهد غريد و سينهشان را خواهد دريد اما براي پاسداشت حق اسلام و اداي وظيفه اخلاقياش از حكومت كناره گرفت و بيآنكه حق خود را بگيرد خدا را برگزيد و آنان بي خدا ماندند و به بدبختي افتادند».
11. ريمون قسّيس (شاعر، مترجم و استاد دانشگاه) :
«با ذوالفقارت ـ كه اگر تو نبودي او نيز نبود ـ اي قهرمان ميدان، چه رزمآوراني را از پاي انداختي. كجاست "فرزند عبدوُدّ" كه صداي نالهاش در خندق به آسمان رسيد؟ آن شمشير را جز تو چه كسي مي توانست برگيرد؟ يا علي ، اگر دستان تو نبود هيچ تشنهاي به آب حقيقت سيراب نميشد. اين وحي الهي بود كه شمشير از نيام بركشي و باطل را از صفحه روزگار محو سازي. اي پرورده احمد! دو چيز را از هم جدا كردي : حقي آشكار براي اهل آن و باطلي واضح كه ديگر پنهان نيست».
12. جوزف هاشم (وزير سابق، اقتصاددان و اديب برجسته) :
«من كه از دوران تحصيل تاكنون بيش از هزار بار قرآن را تلاوت كرده ام و از كودكي و نوجواني شيفته امام علي بودهام و نهجالبلاغه را بارها بازخواندهام ، هنوز پس از سالها مطالعه و جستجوي مداوم نميتوانم ادعا كنم كه تمام ابعاد اين شخصيت عظيم را دريافتهام. نهج البلاغه اقيانوسي است كه هر بار فكر ميكني به عمقش رسيدهاي اما باز وقتي دوباره به سراغش ميروي چيزهاي تازهاي كشف ميكني. هر كس با شخصيت امام علي آشنا شود مجذوب او ميگردد؛ و هر كس مجذوبش شد از او متأثر ميشود ؛ و هر كس از او متأثر شد در پياش ميرود ؛ و هر كس نهج البلاغه را بخواند شيفته علي ميشود ؛ و هر كس شيفتهاش شد دوستش ميدارد ؛ و هر كس دوستش داشت به او نزديك ميشود ؛ و هر كس به او نزديك شد او را مييابد».
13. جورج زكي الحاج (شاعر، نويسنده و استاد دانشگاه) :
«علي چون رودخانهاي خروشان است كه تشنگان را سيراب مي كند و همچنان در جوشش است و نهج البلاغه اش راهنماي هدايت است كه بدان جانها به اوج ميرسند و به نام خدا پيش مي روند و ذوالفقارش شهابي است سوزنده كه چون آبشار خروشاني بر دشمن فرو ميريزد. از روز صفين تا كنون كمان عدالت شكسته و حاكمان جائر دركارند و كسي با ظلم نميستيزد مگر آزادگاني چون اهل بيت پيامبر كه زندگي خود را براي ياري حق وقف كردهاند».'
14. ويكتور كِك (استاد دانشگاه، نويسنده و پژوهشگر) :
«هر چه روزگار ميگذرد و كهنه ميشود غبار كهنگي بر خاطرات غدير نمينشيند اي امام هدايت! شمشير حق تو نقش جهالت را از ميان برداشت... جبرئيل در كنار غدير به پيامبر خدا گفت : تو فرستاده خدا هستي ، پيام خدا را ابلاغ كن ! جمعيت در آن سرزمين چنان گرد آمد كه انتهايش ديده نمي شد و پيامبر ندا داد : "من بنده خدايم و علي نيز بنده خداست، او نور هدايت و جانشين پيامبر خداست، خدايا هركه علي را دوست داشت دوست بدار و هر كه با او دشمني كرد دشمن بدان". سپس آن دو رفيق با علي دست دادند و جمعيت انبوه پياپي به تبريك علي پيش آمدند».
15. رشاد سلامه (حقوقدان و سياستمدار) :
«هيچ چيز از ارزشهاي انساني و اجتماعي نيست مگر آنكه مورد اهتمام فكر و انديشه امام علي و موضوع تعاليم او بوده است و بر اين اساس بر آشكار كردن ارزش حق و عدالت و آزادي و وفاداري و راستي و دانش اصرار مي ورزيده است . اينها ارزشهاي گرانبهايي هستند كه همچنان مورد سؤال و نياز جوامع بشري و راهنماي اصلاحگرانند و شايد بتوان در اين زمينه به يكي از بزرگترين مشكلات بشر كه همچنان ذهن و زبان انديشمندان را به خود مشغول داشته اشاره كرد و آن عدالت اجتماعي و توزيع درآمدها و ثروت است و برخي از ديدگاه هايي كه در اين زمينه مطرح شده باعث به وجود آمدن نظام هاي حزبي و حكومتي و جريانهاي اعتقادي گرديده است. امام علي در اين زمينه قاعده اي را مطرح مي كند كه اگر اجرا شود بسياري از مشكلات نيازمندان و فقرا برطرف مي شود و حقوق الهي آنان از درآمد زياده خواران بدانان مي رسد . امام علي مي گويد : خداوند روزي فقيران را در دارايي ثروتمندان قرار داده و هيچ فقيري گرسنه نميماند مگر به آن چه شخصي بينياز از آن بهرهمند شده است و خداوند روزي از آنان دربارهاش خواهد پرسيد».
......................
پایان پیام / 101