به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ حجتالاسلام والمسلمين محمدشريف زاهدي در بين طلاب حوزه علميه اصفهان اظهار داشت: شنيدن روضه قتلگاه امام حسين(ع) روضه جانسوزي بود كه اشكهاي من ملاي سني كه تا آن لحظه، حتي يك قطره اشك هم براي مظلوميت امام حسين(ع) نريخته بودم، سرازير شد.
وي با بيان اينكه استان سيستان و بلوچستان با دو كشور پاكستان و افغانستان هم مرز است، افزود: اغلب مردم اين دو كشور پيرو مذهب حنفي هستند و به اين دليل در حنفي بودن مردم استان سيستان و بلوچستان تاثير بسزايي داشته است.
اين طلبه كه چند سالي است مذهب شيعه را براي خود انتخاب كرده، با اشاره به اينكه در دوران كودكي درس خواندن در مدارس دولتي تحت حمايت شيعيان با فتواي سلفيهاي متحجر پاكستان حرام اعلام شد، بيان داشت: اين فتوا توسط مولويها به ايران آورده شد و آن فتوا اين بود كه درس خواندن در مدارسي كه تحت حاكميت شيعه است، حرام و بدعت محسوب ميشود و اهل سنت حق ندارند در اين مدارس درس بخوانند.
وي ادامه داد: چون خانواده من خانوادهاي مذهبي بود و عموي بنده از ملاهاي سرشناس به شمار ميرفت، ديگر به من اجازه ندادند به مدرسه بروم و علاوه بر بنده، بسياري از فرزندان اهل سنت و بلوچ، از نعمت تحصيل و پيشرفت محروم شدند و بيسواد يا كمسواد باقي ماندند.
اين طلبه شيعه موانع گسترش شيعه در قبل از انقلاب در منطقه سيستان و بلوچستان را مخالفت سران حكومتي با مذهب شيعه دانست و بيان داشت: آزار و اذيت روحانيون شيعه، نبود امنيت و اينكه اجازه گسترش حوزه علميه شيعيان داده نميشد از دلايل عدم گسترش مذهب شيعه در قبل از انقلاب بود.
وي با بيان اينكه 70 درصد ساكنان سيستان شيعه بودند، اظهار داشت: نرفتن مبلغان شيعه به اين استان و مهاجرت مبلغان سني از پاكستان و هندوستان به استان سيستان و بلوچستان موجب شد كه قبل از انقلاب فضاي اين استان به مذهب حنفي گرايش پيدا كند.
حجتالاسلام زاهدي به جرقه اصلي گرايش خود به مذهب شيعه اشاره كرد و بيان داشت: شب عاشوراي سال 1375 بود و من به جاي استادم به مسجد رفتم و نماز عشا را خواندم؛ در حال بازگشت به مدرسه صداي سخنراني از حسينيه شيعيان مهاجر چابهار كه در فاصله 50 متري مسجد بود، توجهم را جلب كرد.
وي در ادامه افزود: كنجكاو شدم تا بدانم سخنران چه ميگويد؛ نزديك حسينيه شدم، ميخواستم وارد حسينيه شوم ولي با توجه به اينكه لباس مولويها را بر تن داشتم از كنار پنجره به صحبتهاي روحاني شيعه، گوش دادم.
شريف زاهدي گفت: سخنراني آن روحاني درباره شخصيت امام حسين (ع) و روايت «ان الحسن و الحسين سيدي شباب اهل الجنه» از پيامبر (ص) در منزلت اين دو امام از كتابهاي مسند احمد حنبل و سنن ترمذي بود.
وي اظهار داشت: روحاني شيعه مصائب و مظلوميت امام حسين (ع) در روز عاشورا را از كتاب حيات الصحابه به همراه آدرس بيان كرد؛ من تعجب كردم كه كتاب حيات الصحابه، از اهل سنت است ولي تا به حال، اين كتاب را مطالعه نكرده بودم.
اين طلبه شيعه با اشاره به اينكه مولويها ما را از مطالعه كتب شيعه منع ميكردند، اظهار داشت: من تا به حال هيچ مطالعهاي از آن كتاب نداشتم و متعجب بودم كه اين روحاني شيعه چگونه كتابهاي اهل سنت را مطالعه كرده است.
شريف زاهدي ادامه داد: سخنراني روحاني شيعه تمام شد و روضه خواندن را شروع كرد؛ روضه قتلگاه امام حسين (ع) را خواند؛ روضه جانسوزي بود كه اشكهاي من ملاي سني كه تا آن لحظه، حتي يك قطره اشك هم براي مظلوميت امام حسين (ع) نريخته بودم، سرازير شد و بسيار گريه كردم.
وي با بيان اينكه با مراجعه به كتابخانه حوزه به دنبال سند و آدرس روايت گشتم، اظهار داشت: پس از آن كتاب حيات الصحابه، را برداشتم و با كمال تعجب ديدم كه آنچه روحاني شيعه نقل كرده، صحيح است.
اين طلبه گفت: نميتوانستم قبول كنم كه شيعيان مشرك هستند و به همين منظور با يكي از مولويهاي سني به مناظره پرداختم ولي او نتوانست مرا قانع كند.
شريف زاهدي بيان داشت: پس از اين كه به سؤالاتم جواب قانع كنندهاي ندادند، تصميم گرفتم كتابي از شيعه را مطالعه كنم تا بدانم چه دلائلي براي اثبات مذهب خود دارند اما كتابي با اين موضوع در كتابخانه حوزه چابهار نبود؛ پس از آن كتاب شبهاي پيشاور نوشته مرحوم سلطان الواعظين شيرازي را در مورد اثبات مذهب شيعه توسط يكي از دوستانم به دست آوردم و به تحقيق در اين زمينه پرداختم.
وي با بيان اينكه در يك ماه اول، از مطالب اين كتاب ناراحت بودم چون تخلفات خلفا را نوشته بود، اظهار داشت: تنها عاملي كه سبب ميشد به خواندنش ادامه دهم، مدارك و منابعي بود كه از كتابهاي اهل سنت ذكر كرده بود.
اين طلبه شيعه ادامه داد: تمام اين كتاب را مطالعه كردم و حتي براي يافتن كتب ديگر شيعه نيز به زاهدان رفتم ولي متاسفانه كتاب ديگري در اين زمينه پيدا نكردم.
حجتالاسلام شريف زاهدي با بيان اينكه پس از شيعه شدن به بندرعباس مهاجرت كرده است، اظهار داشت: در آنجا نزد امام جمعه شيعيان آيتالله نعيمآبادي رفتم و داستان شيعه شدنم را برايش تعريف كردم كه وي با آغوش باز از بنده استقبال كرد.
......................
پایان پیام/133