خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳
۱۴:۲۰
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۲ آبان
۱۳۸۹
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
اختصاصی ابنا
کد خبر:
210549

دیدار آفتاب؛ اخبار سفر رهبر به قم (125) ؛

سخنی از رهبری که اشک طلاب خارجی را جاری ساخت...

صبح امروز در هفتمین روز سفر حضرت آیت الله العظمی خامنه‌‏ای به شهر قم، هزاران نفر از طلاب و فضلای غیرایرانی به دیدار ایشان رفتند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت (ع) ـ ابنا ـ آنچه در پی می‏‌آید نوشته‏‌ی کوتاهی است که «آقای جعفر الجعفری» از طلاب عراقی جامعة المصطفی(ص) العالمیة در توصیف دیدار رهبر معظم انقلاب با طلاب خارجی جامعه المصطفی ‏است: امروز روز دیدار ما با رهبر مسلمین جهان بود. دیدار طلاب غيرايراني که در "جامعة ‌المصطفی(ص)" در قم تحصیل می‏کنند با ولی امر مسلمین. اول صبح از خانه که بیرون آمدم باورم نمی‏شد چنین صحنه‏‌هایی را ببینم...

وقتی به نزدیکی میدان آستانه و حرم حضرت معصومه (س) ـ محل دیدار با رهبر ـ رسیدم، اولین چیزی که دیدم، ازدحام طلاب خواهر بود. تا چشم کار می‏کرد چادرهای سیاه خانم‏‌هایی بود که در صف‏‌های طولانی ایستاده بودند تا وارد شبستان شوند. نمی‌‏توانستم در صف خانم‏‌ها بایستم، پس پرسان‏پرسان دنبال صف آقایان گشتم...

بالاخره بعد از 20 دقیقه پیاده‏‌روی، از کوچه‏‌ی روبروی کوچه ارک، خودم را به خیابان شهید محمد منتظری (ساحلی) و پشت شبستان رساندم و صفی از روحانیون را دیدم و خوشحال شدم که بالاخره به "ته صف" رسیده‌‏ام. اما تا ایستادم یکی گفت: «آقا برو آخر صف!» ... معمولا وقتی به کسی می‏‌گویند برو آخر صف، پشت سرش را نگاه می‏‌کند؛ اما این صف آنقدر طولانی و پیچ در پیچ بود که نمی‏‌دانستم کجا را نگاه کنم!

بدون اغراق حدود 10 دقیقه دنبال آخر صف گشتم؛ باورنکردنی نبود اما طولانی‏ترین صفی بود که در عمرم دیده بودم. البته این صف با بقیه صف‏‌های دنیا یک فرق دیگر هم داشت، چون در آن آدم‌‏هایی از 100 ملیت و کشور مختلف حضور داشتند؛ با تیپ‏‌ها و رنگ‎ها و چهره‌‏های مختلف؛ سیاه و سفید و زرد و بلوند؛ عرب و عجم و چشم‌‏آبی و چشم‌‏بادامی و پشتو...

بالاخره پس از یک ساعت و نیم در صف بودن، ساعت 9 وارد حرم شدم؛ در حالی که بیش از نود درصد فضای شبستان پر شده بود. برنامه‌ها به طور غيررسمي آغاز شده بود و «سيد اصغر رضوي» از كشور هندوستان، شعری را با شور و حرارت و به زبان اردو در وصف اهل بیت(ع) می‏‌خواند. شیعیان هندی‏‌ها و پاکستانی‏‌ها رسمی دارند که هرگاه از شعر کسی خوششان بیاید و به وجد آیند به قول خودشان "نعره‏ی حیدری" می‏‌کشند؛ یعنی یکی بلند می‏‌گوید: «نعره‏ی حیدری» و بقیه هم ندا می‏‌دهند: «یا علی». در اینجا هم تقریباً تمام اردوزبانان یک صدا علی علی می گفتند و جو زیبایی آفریده بودند.

بعد گروه تواشیح جامعة المصطفی(ص) آمدند و برنامه خود را با اين جمله آغاز كردند كه: «ما سفيران اسلاميم و با خداي خويش عهد مي‌بنديم كه راه او را ادامه داده و تا پاي جان سرباز ولايت و امام زمان باشيم». آنها این جمله را به پنج زبان عربی، فارسي، انگليسي و اردو گفتند و سپس سرودی را در مورد آقا امام زمان(عج) خواندند. در حين خواندن سرود توسط اين گروه، حال و هواي معنوي خاصي در بين جمعيت حاكم بود و بيشتر گونه‌ها نيز اشك‌آلود و بسياري نيز زمزمه‌هايي بر لب داشتند.

برخی طلاب غيرايراني لباس‌هاي محلي كشور خودشان را به تن كرده بودند؛ چون در فرهنگ آنها این‌گونه است که بهترين لباس خود را در مراسم و مهماني‌هاي مهم مي‌پوشند.

تقريباً ساعت 10 و 10 دقیقه بود كه رهبر معظم انقلاب وارد شبستان امام خميني شد. شور و موج طلبه‏‌ها وصف‏‌ناپذیر بود. این صحنه‏‌ها را در تمام عمرم ندیده بودم و فکر نمی‏‌کنم دیگر هم ببینم...

آغاز مراسم، تلاوت قرآن به وسیله‏‌ی یک گروه 114 نفره بود. آنها که با عبای مشکی و کلاه سفید در سمت راست جايگاه مستقر بودند آيه‌هایي از سوره‌ي مبارکه‏‌ی نور و هم‌چنين سوره‌ي كوثر را همخوانی کردند. رهبر گروه هم که مانند آنها لباس پوشیده بود میکروفنی در دست داشت و با حرکات دست، صوت آنان را رهبری می‏‌کرد. اعضای اين گروه از بيش از 50 مليت هستند و از بين تعداد 300 نفر از حافظان و قاريان انتخاب شده بودند.

برنامه‌‏ی بعد سخنان آقای اعرافی رییس جامعة المصطفی(ص) بود که در سخنانی نسبتاً طولانی جمع حاضر را معرفی کرد و هجرت و تحصيل طلابی از 100 كشور دنيا در ایران را به بركت انقلاب، امام و شهدا دانست.

بالاخره انتظار سر رسید و بیانات حضرت آقا آغاز شد. ایشان بعد از سلام به ساحت مقدس حضرت معصومه(س) سخنرانی خود را با این جمله شروع کردند که: «خیلی خوشوقتم از اینکه امروز این توفیق را پیدا کردم که در کنار شما باشم و این دقایق باارزش را داشته باشم»...

آقا سپس جمله‏‌ای بر زبان آوردند که اشک را از چشمان حاضران جاری کرد؛ فرمودند: «شما اینجا غریبه نیستید، شما حتی مهمان هم نیستید، شما صاحب‌خانه‌‏اید، شما فرزندان عزیز من هستید...» با این جمله‏‌ی رهبر، تقریباً همه شروع کردند به گریستن...

بعد هم ادامه دادند: «ما مقدم این پروانه‏‌های عاشق را که به شوق معارف اسلام ناب به این دیار سفر کرده‏‌اند گرامی می‏‌داریم» و باقی سخنانی که کلمه‏‌کلمه‌‏اش ره‏‌توشه‏ی راه سخت طلاب غیرایرانی است در آینده‏‌ی پرفراز و نشیبشان...

..................

پایان پیام/ 101