به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ ابنا ـ حجت الاسلام و المسلمين علي اكبر رشاد رئيس پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي پيرامون پيامـدهاي سفر رهبـر فرهمند انقلاب اسلامي،حضرت آيت الله العظمي خامنهاي ـ دام ظله العالي به قم، بيانيـهي صادر كرد.متن كامل اين بيانيه به اين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
سفـر آفتـابي «خورشـيد انقلاب» به مشرق نهضت، مطلعي ديگر شد، مطلعي براي طلوع يومي ديگر از ايام الله ظلماتشكن؛ قـمِ قلم و قيام، ديگربار منبر انذار و تبشير علمدار قلمداران شد، كه خلف صالح سلف صائن، اتمام و اكمال «راه ناتمام» انقلاب را فرياد كند و فرمان دهد، چرا كه «تمام انقلاب» در گرو اتمام و اكمال انقلاب است، كه انقلاب ناتمام و ناقص نهضت نارسي است هماره در معرض تهديد ارتجاع زودرس؛ كاروان اكمال انقلاب نيز از گذرگاه تحول و تكامل معرفت ميگذرد و اين جز از حوزه و حوزويان برنميآيد، و طلايهداران طلعت يار بايد اين راه ناتمام را خود به فرجام برند، و اين بود اسّ و عصارهي پيام اين سفر ثمين.
آفرين بر مردم هميشه قائم قم، سلام بر طلاب، فضلا و مدرسين بيوقفه حاضر حوزه، درود بر مراجع هماره حامي و هادي دين و دينداران، و بيامان نگاهبان ميراث امام(ره) و بيدرنگ پشتيبان زعامت امت، كه خوش رسم و رسالت ميزباني بجاي آوردند، و جز اين نيز از آنان توقع نميرفت، فسلام الله عليهم بماصبروا و بما صنعوا فنعم عقبي الدار.
بر ما اصحاب حوزه است كه اين سفر بركتآثار را كه نقطهي عطف عظيمي در تاريخ نوراني حوزه است، قدر بدانيم و ارج بنهيم و دستآوردهاي قويم و غنيم آن را پاس بداريم؛ رهبري خردمند انقلاب اسلامي(دام ظله الوارف) در خلال رهنمودهاي خويش، منشوروارهي جامع و كامل تحول و تكامل حوزه را پيچيدند، هم ازينرو برترين پياورد اين اتفاق ارزشمند ميتواند تمهيد تحول حوزه باشد، و ايشان بار ديگر تاكيد ورزيدند كه: «تحول حوزه اجتنابناپذير است بايد آن را مديريت كرد» اين بيان بلند ميبايد از سوي مخاطبانش تلقي و درست تلقي شود.
حوزه بايد متحول گردد، نه متبدل ـ كه ميان تحول با تبدل فرقهاست ـ تحول حوزه بايد بر پيرنگها و پيشينهي تاريخي پرافتخار آن بنا شود، تحول حوزه فقط با بازشناسي و روزآمدسازي و كاربست صحيح سنتهاي اصيل و آزمودهي علمي، آموزشي، تحقيقي و تربيتي هزارسالهي آن ممكن ميشود؛ حوزهي تحولگرا حوزهي تبارپيوند و پيشينهپي، و نه بريده از هويت تاريخي كهن و كهول خويش و دلدادهي نظام آموزشي فراآمده از وراي مرزهاست؛ دانشگاهشدگي متجددانه و سنتزدگي متصلبانه، دو خطرِ توأمان و همزماناند كه در كمين آرمان مقدس تحول حوزه نشستهاند. حوزهي تحولگرا حوزهاي است پايشور، شرائطشناس، موقيتسنج، تدبيرگر، برنامهور، اولويتگرا، نظاممند، نظمپذير، متحرك، فعال، مؤثر، فرجامبين، و....
حوزهي تحولگرا، حوزهي برخوردار از «خودآگاهي تاريخي» است؛ حوزهي «زمانآگاه» است، البته نه «زمانهزده» و نيز نه ناآگاه از همهچيز و همهجا. حوزهي تحولگرا، حوزهي «آيندهنگر» و «آيندهگر» است، و البته نه «خيالآيين» و ناواقعگرا؛ حوزهي تحولگرا حوزهي «ازنوانديش» و «نوانديش» است، «تجـديدگر» ميراث معرفتي سلف صالح، و «مولد علم» و «ميراثگذار» نسلهاي پسين است؛ حوزهي تحولگرا حوزهي «نوانديش» است نه «نوگرا»، كه ميان نوانديشي با نوگرايي، «تجديدگري» و «اصالهًْ التجدد» فرقهاست، «اِنّ في ذالكَ لَذكري لأولي الأَلباب»!.
حوزهي متحول حوزهي «جامعنگر» است، نه «تكساحتي»؛ و حوزهي جامعنگر، اجتهاد را ـ كه تشكيلدهندهي هويت معرفتي حوزههاي علميه شيعه (صانها الله عن الحدثان) است ـ در استنباط و استحصال انواع «علوم نافع» و مورد حاجت امت، به كار ميگيرد؛ حوزهي متحولِ جامعبين همانسان كه اجتهادورزي را بحق در گسترهي شريعت، گسترده ميخواهد، در وادي اخلاق و معنويت نيز آن را به كمال ميطلبد، و همانگونه كه اين منطق مقدس را در حوزهي فقه و اخلاق به كار ميگيرد در قلمرو عقايد و علوم عقلي نيز به كار ميبندد، و همانطور كه در زمينههاي احكام و اخلاق و اعتقادات از شيوهي استنباطي بهره ميگيرد، اجتهاد را در حيطهي توليد «علم ديني» خاصه علوم انساني نيز وسيع و گسترده استخدام ميكند. حوزهي متحول، حوزهي «جامعهگرا» و «جامعهگر» است، و نه «جامعهزدهي منفعل» و يا جامعهگريز منزوي. حوزهي متحول حوزهي «جهانينگر» و «جهانيگر» است. «حكومتپرداز» و «دنياگر» است و نه حكومتيِ دنياگرا، و نه «حكومتگريزِ سكولار»، «مستقل» از دولتهاست اما «محامي» نظام و انقلاب.
و بالأخره: حوزهي متحول، حوزهاياست معنويتمنش، قدسيمرام، اخلاقي، هدايتگر، نيازشناس، استعدادپرور، تخصصمند، پژوهشورز، نظريهپرداز، نقاد، پيشتاز، داراي ابتكار عمل، خطرپذير، وظيفهشناس، مسؤول، پاسخگو، و...
وَفقنـا الّلهم لما تُحبّ و تَرضى ولاتجعَلنا مِن الذين يَحسبون انّهم يُحسِنون صُنعاً وَاهدنا اِلى الرَشـاد، فإنكُ خيرُ موفِقٍ و هاد.
اقل خدمة رواد العـلم
علياكبـر رشـاد
سرویس خبرنگاران/ پزوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
.........................
پایان پیام/ 118