خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳
۲۱:۲۶
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۱۷ بهمن
۱۳۸۹
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
وبلاگ آب و آتش
کد خبر:
224905

به مناسبت سی و دومین دهه فجر انقلاب ـ 7

اگر برای من کرده‌‏اید ، بیخود کرده‏‌اید !

شما به این مأمورها ناسزا نگویید ؛ من نمی‏‌خواهم بگویم اینها بد نیستند ، بلکه می‏‌خواهم بگویم که زبان مؤمن ، احترام و ارزش دارد و نباید از آن فحش بیرون بیاید

آآ

 به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ ماهنامه «پاسدار اسلام» در شماره بهمن ماه خود ، مصاحبه مفصلی دارد با «آیت الله محمدرضا ناصری» که از یاران و همراهان دیرین امام خمینی است و از زبان وی، خاطرات ناگفته جالب و جذابی آورده است. هر کدام از این سخنان، دنیایی آموزه و درس با خود دارد و شناخت خوبی از امام و شرایط آنروزهای ایران و کشورهای عربستان و عراق به دست می‏‌دهد.

برای من اما  یک نکته، بسیار تکان‌‏دهنده و راستش به نوعی باور نکردنی بود، هر چند شاید این نکته در کنار آن حوادث مهم و بزرگ ، کوچک و حاشیه ای به نظر بیاید؛ و آن عبارتی بود که آیت الله ناصری از امام خمینی نقل می کند در پایان روزی که نیروهای گارد شاه در مدرسه فیضیه، با باتوم و چماق به طلاب و مردم حاضر حمله و آنان را بشدت  مضروب و مصدوم و مجروح کردند و جنایت‌‏های فراوانی را مرتکب شدند.

در پایان آن روز ، عده ای از نزدیکان امام و از جمله آیت الله ناصری برای شنیدن نظرات امام درباره آن حادثه به منزل ایشان می‏‌روند و می‏‌بینند عده‏ای از زخمی‏‌ها هم آنجا هستند. امام پس از فراغت از نماز، به بیرونی تشریف آوردند و در سخنانی کوتاه فرمودند: «این تازه اول کار است. اینها مثل گوسفندی هستند که سرشان را بریده‏‌اید و دارند دست و پا می‏‌زنند. نترسید و مقاومت کنید». سپس افزوده بودند: «فرض کنید خمینی هم کشته شد ، اما شما نباید دست از کار بکشید».

اما نکته ای که از لحاظ اخلاقی و رفتار انسانی بسیار تکاندهنده است اینکه امام در پایان روزی که مأموران شاه آنهمه جنایات و ددمنشی را مرتکب شدند، وقتی عده‏ای از طلاب به آنان ناسزا می‏‌گویند، امام ناراحت می‏‌شود و آنها را از این کار منع می‏‌کند و می‏‌فرماید: «شما به این مأمورها ناسزا نگویید ؛ من نمی‏‌خواهم بگویم اینها بد نیستند ، بلکه می‏‌خواهم بگویم که زبان مؤمن ، احترام و ارزش دارد و نباید از آن فحش بیرون بیاید».

برای من از تمام این مصاحبه جالب و خواندنی ، هیچ نکته ای مثل این تذکر اخلاقی و انسانی امام تکاندهنده تر نبود .

البته در جای دیگری از این مصاحبه ، آیت الله ناصری از زبان عده ای از بازاریانی که پس از آزادی موقت امام از زندان شاه به دیدار ایشان رفته بودند آورده است که: «آقا ! شما که نبودید، این بازاری‏‌ها این طور بودند و شکنجه شدند و در 15 خرداد چنین شد و ...» که امام فوراً می‏‌فرمایند: «اگر این کارها را برای من کرده‏اید که بی‏خود کرده‏‌اید اما اگر برای خدا کرده‏اید ، باید بایستید و برای خدا ادامه بدهید».

همچنین در جمع سه چهار نفر دیگری هم که تازه از زندان آزاد شده بودند و شاید مثل آن بازاری‏‌ها حرف زده بودند، فرمودند: «اگر این کارها را برای من کرده اید ، دیگر هیچ وقت نمی خواهم بکنید ؛ اما اگر برای خدا کرده اید که تازه اول کار است و باید بایستید».

راستی آیا ما در کارها و فعالیت‌های روزمره خود ، این دو نکته بزرگ اخلاقی و مکتبی را رعایت می‏‌کنیم؟ آیا زبانمان در ربط با دشمنان که هیچ ، در ربط با دوستان و مؤمنان و خودی‌ها هم به دشنام و زشتی آلوده نمی‏‌شود؟ و آیا در تمام رفتارها و فعالیت‌هایمان ، رضایت خدا را در نظر می گیریم یا کارها را برای خوشامد این کس و آن فرد - هر چقدر هم که خوب و دوست داشتنی باشد - انجام می‏‌دهیم!؟ بیایید کمی در این دو موضوع فکر کنیم ....

.....................

پایان پیام / 101