به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ ماهنامه «پاسدار اسلام» در شماره بهمن ماه خود ، مصاحبه مفصلی دارد با «آیت الله محمدرضا ناصری» که از یاران و همراهان دیرین امام خمینی است و از زبان وی، خاطرات ناگفته جالب و جذابی آورده است. هر کدام از این سخنان، دنیایی آموزه و درس با خود دارد و شناخت خوبی از امام و شرایط آنروزهای ایران و کشورهای عربستان و عراق به دست میدهد.
برای من اما یک نکته، بسیار تکاندهنده و راستش به نوعی باور نکردنی بود، هر چند شاید این نکته در کنار آن حوادث مهم و بزرگ ، کوچک و حاشیه ای به نظر بیاید؛ و آن عبارتی بود که آیت الله ناصری از امام خمینی نقل می کند در پایان روزی که نیروهای گارد شاه در مدرسه فیضیه، با باتوم و چماق به طلاب و مردم حاضر حمله و آنان را بشدت مضروب و مصدوم و مجروح کردند و جنایتهای فراوانی را مرتکب شدند.
در پایان آن روز ، عده ای از نزدیکان امام و از جمله آیت الله ناصری برای شنیدن نظرات امام درباره آن حادثه به منزل ایشان میروند و میبینند عدهای از زخمیها هم آنجا هستند. امام پس از فراغت از نماز، به بیرونی تشریف آوردند و در سخنانی کوتاه فرمودند: «این تازه اول کار است. اینها مثل گوسفندی هستند که سرشان را بریدهاید و دارند دست و پا میزنند. نترسید و مقاومت کنید». سپس افزوده بودند: «فرض کنید خمینی هم کشته شد ، اما شما نباید دست از کار بکشید».
اما نکته ای که از لحاظ اخلاقی و رفتار انسانی بسیار تکاندهنده است اینکه امام در پایان روزی که مأموران شاه آنهمه جنایات و ددمنشی را مرتکب شدند، وقتی عدهای از طلاب به آنان ناسزا میگویند، امام ناراحت میشود و آنها را از این کار منع میکند و میفرماید: «شما به این مأمورها ناسزا نگویید ؛ من نمیخواهم بگویم اینها بد نیستند ، بلکه میخواهم بگویم که زبان مؤمن ، احترام و ارزش دارد و نباید از آن فحش بیرون بیاید».
برای من از تمام این مصاحبه جالب و خواندنی ، هیچ نکته ای مثل این تذکر اخلاقی و انسانی امام تکاندهنده تر نبود .
البته در جای دیگری از این مصاحبه ، آیت الله ناصری از زبان عده ای از بازاریانی که پس از آزادی موقت امام از زندان شاه به دیدار ایشان رفته بودند آورده است که: «آقا ! شما که نبودید، این بازاریها این طور بودند و شکنجه شدند و در 15 خرداد چنین شد و ...» که امام فوراً میفرمایند: «اگر این کارها را برای من کردهاید که بیخود کردهاید اما اگر برای خدا کردهاید ، باید بایستید و برای خدا ادامه بدهید».
همچنین در جمع سه چهار نفر دیگری هم که تازه از زندان آزاد شده بودند و شاید مثل آن بازاریها حرف زده بودند، فرمودند: «اگر این کارها را برای من کرده اید ، دیگر هیچ وقت نمی خواهم بکنید ؛ اما اگر برای خدا کرده اید که تازه اول کار است و باید بایستید».
راستی آیا ما در کارها و فعالیتهای روزمره خود ، این دو نکته بزرگ اخلاقی و مکتبی را رعایت میکنیم؟ آیا زبانمان در ربط با دشمنان که هیچ ، در ربط با دوستان و مؤمنان و خودیها هم به دشنام و زشتی آلوده نمیشود؟ و آیا در تمام رفتارها و فعالیتهایمان ، رضایت خدا را در نظر می گیریم یا کارها را برای خوشامد این کس و آن فرد - هر چقدر هم که خوب و دوست داشتنی باشد - انجام میدهیم!؟ بیایید کمی در این دو موضوع فکر کنیم ....
.....................
پایان پیام / 101
ویژه نامه | دهه فجر
یکشنبه
۱۷ بهمن
۱۳۸۹
۲۰:۳۰:۰۰
- منبع:
- وبلاگ آب و آتش
- کد خبر:
- 224905
به مناسبت سی و دومین دهه فجر انقلاب ـ 7
اگر برای من کردهاید ، بیخود کردهاید !
- کد خبر :
- 224905
یکشنبه
۱۷ بهمن
۱۳۸۹
۲۰:۳۰:۰۰
- منبع:
- وبلاگ آب و آتش
شما به این مأمورها ناسزا نگویید ؛ من نمیخواهم بگویم اینها بد نیستند ، بلکه میخواهم بگویم که زبان مؤمن ، احترام و ارزش دارد و نباید از آن فحش بیرون بیاید
آآ
آآ