به گزارش خبرنگار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ابنا همزمان با ایام الله دهه فجر، نشست تخصصی «حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی» پنجشنبه، 21/11/1389 با حضور اساتید و صاحبنظران حوزوی و دانشگاهی، در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم ـ علیه السلام ـ اولین سخنران این نشست بود. دکتر «نجف لکزایی» پس از ذکر مقدمهای انسانشناسانه از امام خمینی، گفت: انقلاب همانند انسان دارای سه لایه وجودی یعنی لایه عقلی، لایه قلبی و لایه حسی است.
این استاد حوزه و دانشگاه بر همین مبنا دانش سیاسی را هم در سه لایه فلسفه سیاسی، اخلاق سیاسی و فقه سیاسی طبقهبندی کرد که تبیین لایه عقلی انقلاب را فلسفه بر عهده دارد و لذا نباید در تبیین این لایههای سه گانه دچار خطا شویم.
رییس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی تصریح کرد: حکمت متعالیه پشتوانه انقلاب اسلامی است و حکمت سیاسی متعالیه پشتوانه فلسفی جمهوری اسلامی است.
وی در چند محور که در ادامه آمده سخنانش را پی گرفت.
محور اول: امام خمینی در پاسخ خبرنگاری که در پاریس از ایشان پرسیده بود: چه کسانی غیر از پیامبر(ص) و امام علی(ع) بر شما تأثیر گذاشتهاند؟ میگویند در فلسفه ملاصدرا، در حدیث کافی و در فقه جواهر و این عبارت نشان میدهد که امام خمینی از ملاصدرا متأثر بودهاند.
محور دوم: نامه امام به گورباچف نشان میدهد امام خمینی حکمت متعالیه را به عنوان راه برون رفت از بحرانهای دنیای جدید میداند. از این رو میتوان گفت راه حل ما و همه جهان رجوع به آثار ملاصدرا است.
محور سوم: حکمت متعالیه که از سوی متفکرانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری به عنوان سپر دفاعی تفکر اسلامی در برابر تهاجمات جهان غرب استفاده شده، با سربلندی در برابر این تهاجمات بیرون آمده است.
محور چهارم: حکمت متعالیه وظایف سیاسی را برای انسان کامل، موحد و فقیه از طریق سفر چهارم اثبات میکند. آیت الله جوادی آملی هم در کتاب بنیان مرصوص در فصلی با عنوان «امام خمینی قهرمان اسفار اربعه» به این بحث اشاراتی دارد. مهم این است که امام خمینی عامل به این بحث بوده است.
محور پنجم: حکمت متعالیه با تکیه بر «اصالت وجود» و «تشکیک وجود»، ظرفیتها و امکانات زیادی برای بهرهگیری از تجربیات بشری فراهم میکند. زیرا این دو مبنای فلسفی، زمینه را برای بهرهگیری از مشترکات فراهم میکنند؛ در حالی که اصالت ماهیتیها عمدتاً تباینها و تفاوتها را برجسته میکنند. مثلاً امام تجارب بشری را با همین نگاه میپذیرد و میان تجارب مفید بشر با آموزههای اسلامی تباینی نمیبیند و برای استفاده از آنها ـ همچون آیت الله نائینی ـ دست به دامن آیه و روایت نمیشود، و لذا صراحتاً میگوید ما با مظاهر تمدن غرب _ مثل پارلمان، رادیو، سینا _ مخالف نیستیم بلکه با فساد مخالف هستیم.
محور ششم: حکمت متعالیه از آنجا که صفات فعل و صفات ذات حق تعالی را مبدأ اعتبار صفات و افعال سیاسی قرار میدهد به معنوی کردن سیاست مدد میرساند.
آنچه در اینجا مورد بحث است مبدأ اعتبار است. بر اساس حکمت متعالیه و سیاست متعالیه مبدأ اعتبار باید فرد بالذات باشد که خداوند متعال است. از این رو تشبه به خداوند در اینجا لحاظ میشود. رسیدن به خداوند در اینجا میتواند مورد بحث قرار گیرد و اصلی اساسی تلقی شود. اگر مبدأ قدرت در اینجا دیده شد میتوان به طور قاطع بحث کرد. امام خمینی از این زاویه از هیچ کس نمیهراسد. در قرآن هم آیاتی داریم که در این زمینه مورد توجه میتواند باشد از قبیل: «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی».
محور هفتم: رهبری جامعه قلب حکمت متعالیه، میباشد و «حرکت جوهری» و «تشکیک وجود»، ابزار و فلسفه تعلیم و تربیت آن است.
محور هشتم: حکمت متعالیه یک تفکر راهبردی است؛ زیرا جریان راه میاندازد.
وی افزود: تعبیر مقام رهبری هم این است که امام خمینی زبده و چکیده ملاصدرا است، از این رو با توجه به این سخن بسیار مهم مقام معظم رهبری و نکات مطرح شده میتوانیم حکمت متعالیه را به عنوان فلسفه انقلاب اسلامی ایران طرح کنیم.
...................
پایان پیام/107