به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ این عضو جدا شده از فرقه رجوی با بیان خاطرات دوران حضور در سازمان تروریستی منافقین میگوید: من برای کار به دوبی رفته بودم که با هواداران سازمان آشنا شدم، آنها قول زندگی در آلمان را به من دادند و برای انجام امور مقدماتی و آموزش زبان آلمانی مرا به عراق بردند.
وی افزود: پس از ورود من به این کشور، من را فرستادند تا آموزش نظامی ببینم و هر چقدر اعتراض کردم که قرار ما این نبود، گوش ندادند و فقط میگفتند اگر نمیخواهی در اینجا بمانی پس از دو سال تو را به دولت بعثی عراق میدهیم و آنها با تو هر چه بخواهند انجام میدهند و تو را به زندانهای خودشان میبرند.
وی با بیان اینکه در عین پشیمانی، مجبور شدم همانجا بمانم، ابراز داشت: بالاخره مدت شش ماه بطور مداوم افراد مختلف با من صحبت کردند و از راههای گوناگون سعی کردند تا نظر من را عوض کنند، اما زیر بار نرفتم و جواب دادم یا آزادم کنید و یا مرا بکشید، اما اذیت و آزارها و شکنجههای آنان و اینکه میخواستند من را به زندان ابوغریب بفرستند باعث شد که قبول کنم در ارتش ساختگی منافقین بمانم.
وی ادامه داد: در حین جنگ با آمریکا نیز به ما اعتماد نداشتند و برای هر کدام از ما که قبلاً خواستار بازگشت به ایران شده بودیم دو نفر از ردههای بالا را همراه میکردند که مبادا ما به عملیاتی علیه سازمان دست زده و یا به فکر فرار بیفتیم.
این عضو جدا شده از فرقه منافقین ادامه داد: یک روز منافقین مطلبی را گفتند و پس از آن برای اثبات و تأیید آن اعلام کردند که این جمله متن آیات قرآن است و ما به قرآن کریم عمل میکنیم، اما من و یکی دیگر از اعضای پادگان به سراغ کتاب قرآن رفته و هر چه زیر و رو کردیم نشانی آیاتی را که سران منافقین داده بودند پیدا نکردیم، لذا با در دست داشتن قرآن به سراغ مسوولان رفته و خواستار نشان دادن آیات مربوطه در قرآن شدیم، اما از آنجایی که حرفهای آنان جز دروغ محض نبود، قرآن را از ما گرفته و گفتند که بعداً به شما خواهیم گفت.
وی افزود: از فردای آن روز هم تمام قرآنها را از آسایشگاهها و سایر اماکن جمع کردند تا مبادا بچهها سراغ قرآنها بروند.
.......................
پایان پیام/ 144