به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ ابنا ـ "آيتالله العظمی عبدالله جوادي آملي" در درس اخلاق خود كه با حضور جمعي از بسيجيان، دانشگاهيان و حوزويان برگزار شد، اظهار داشتند: انسان يك موجود حقيقي است و در نظام تكوين موجود است و اين موجود حقيقي تكويني در مسير تكامل و پويايي است.
ایشان تأكيد كردند: يك موجود حقيقي تكويني متكامل را بايد با امور تكويني تكامل داد، انسان با قوانين اعتباري زندگي ميكند و مالكيت، حرمت و رياست جزو عناوين اعتباري محسوب ميشوند.
آيتالله جوادي آملي در ادامه با طرح سؤالي اظهار داشتند: آنهايي كه به وحي و شريعت الهي معتقد و متكي هستند، به اين سؤال يك پاسخ مثبتي ميدهند و ميگويند كه ملاكهاي حقيقي وجود دارد كه اين احكام مسبوق به آنهاست و همين عناوين به صورت حقايق در بهشت و جهنم در ميآيد و انسان را تامين ميكند.
اين مرجع تقليد بيان داشتند: كساني كه به شريعت معتقد نيستند، دستشان خالي است بنابراين تمام عناوين اعتباري به يك سلسله حقايقي متكي است، منتها اگر خواستند به زبان حقيقت با ما سخن بگويند، ميگويند اين سم است و اگر خواستند به لسان قانون با ما سخن بگويند، ميگويند رشوه و زيرميزي حرام است.
آيتالله جوادي آملي با اشاره به روايتي از حضرت اميرالمومنين عليه السلام تأكيد كردند: اگر خواستند با زبان ولايت و حقيقت با ما سخن بگويند، ميگويند رشوه، روميزي و زيرميزي سم است و اگر خواستند با زبان رساله عمليه با ما سخن بگويند، ميگويند كه اين كارها حرام است.
اين مفسر قرآن كريم با بيان اينكه قرآن به ريشه اصلي كارهاي حرام پرداخته است، تصريح كردند: همه ما شنيديم و معتقديم كه جهنمي وجود دارد و در اين جهنم، هيزم و آتش است و يك عده را ميسوزانند، اما اين هيزم جهنم را از جنگل نميآورند، بلكه برابر آيه «و أمّا القاسطون فكانوا لجهنّم حطباً»، هيزم جهنم خود افراد ظالم هستند.
ایشان با ذكر آيه شريفه «لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِيع» اظهار داشتند: وقتي بخواهند با زبان اخلاق با ما سخن بگويند، ميگويند باطن رفتارهايي همچون زباندرازي كردن و آبروي كسي را بردن در دنيا همان بوته پرتيغ است و در قيامت كه انسان غذا ميخواهد، اين تيغ خشك را به او ميخورانند.
استاد برجسته حوزه علميه با اشاره به حرام بودن نگاه به نامحرم از نظر فقهي تأكيد كردند: وقتي خواستند با زبان اخلاق با ما صحبت كنند، ميگويند نگاه به نامحرم چرك است، چون در قرآن كريم آمده است «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»، يعني انسان، قلبي دارد كه مانند آينه است و نگاه به نامحرم يا مال حرام خوردن نوعي چرك است كه روي اين آينه را ميگيرد.
آيتالله جوادي آملي افزودند: وقتي چرك بر روي آينه وجود داشته باشد، اين همه اسراري كه در اين عالم وجود دارد در اين آينه نميتابد، براي اينكه آينه غبارآلود جايي را نشان نميدهد.
ایشان اظهار داشتند: در دنيا اگر خانه كسي را آتش زدند، صاحبخانه ميتواند از خطر حريق نجات يابد، يا اگر لباس او را آتش زدند، ميتواند اين لباس را از بدنش جدا كند و نجات يابد اما اگر اين آتش از درون برخاست، اين شخص جايي براي فرار كردن ندارد.
استاد برجسته حوزه علميه خاطرنشان كردند: آتشهاي دنيا ابتدا از بيرون شروع ميشود و بعد ممكن است به درون برسد، اما «نَارُ اللَّه» از درون شروع ميشود.
مفسر بزرگ قرآن كريم با بيان اينكه اخلاق واقعيتي است كه با موعظه حل نميشود، تصريح كردند: ما همانطوري كه فقه، اصول، فلسفه و كلام داريم، فن شريف اخلاق هم داريم، اخلاق از دقيقترين و قويترين علوم اسلامي است كه باطن كار را به ما نشان ميدهد.
آيتالله جوادي آملي تأكيد كردند: ما با اخلاق زندگي ميكنيم و اخلاق آب زندگاني و آب حيات جامعه است و اگر اخلاق را از جامعهاي برداريم، آن جامعه ارباً اربا ميشود.
وي در بخش ديگري از فرمايشات خودشان به تفسير نامه 25 اميرالمومنين عليه السلام از كتاب شريف نهجالبلاغه پرداختند و تصريح كردند: اين نامه دستوري است كه وجود مقدس اميرالمومنين عليه السلام به واليان خود درباره چگونگي دريافت زكات و وجوه شرعي مرقوم فرمودند.
آيتالله جوادي آملي اظهار داشتند: اميرالمومنين عليهالسلام در اين نامه درباره مشخص بودن كيفيت دريافت زكات و توجه به حرف صاحب مال، مطالب مهمي را بيان فرمودند و به افرادي كه براي دريافت زكات مأموريت داشتند، فرمودند «اگر صاحب مال گفت بدهكار نيستم، شما اصرار نكنيد و حرف او را بپذيريد و اگر گفت من بدهكارم، در كيفيت گرفتن زكات، اختيار را به دست خود او بدهيد.
ایشان ادامه دادند: حضرت اميرالمومنين عليهالسلام هفتهاي يك بار درِ بيتالمال را باز ميكردند و اموال را بين نيازمندان توزيع ميكردند و به شكرانه رساندن بيتالمال به صاحبان اصلياش دو ركعت نماز ميخواندند و ميفرمودند «خدا را شكر كه اموال فراواني وارد اين بيت شده و همه آنها را به صاحبان اصلياش برگردانديم و خودمان آلوده نشديم».
................
پایان پیام/161