به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ از آموزه موعود در جهان اسلام تفسیرهای متعددی شده است، گروهی از جمله انجمن حجتیه، گاهی مهدویت را به گونهای مطرح میكنند كه با نفی امر به معروف و نهی از منكر و دعوت به سكوت و ظلمپذیری همراه میشود، عدهای دیگر به قدری در آموزه مهدویت اغراق میكنند كه منجر به ادعای ارتباط با امام زمان، ظهور صغری و تعلیم و تعلم از ایشان را مطرح میكنند.
از وظایف اصلی كه بر دوش روحانیت شیعه وجود دارد، این است كه اولا مروج و تبیین كننده جامعه آرمانی مهدوی باشد و ثانیاً با رصد صحیح جامعه، انحرافهای جامعه موعودگرا را شناسایی و در صدد تصحیح این انحرافها باشند.
پس از سخنان اخیر رهبری درباره مسئله مهدویت، با حجتالاسلام والمسلین عبدالحسین خسروپناه، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره انتظار و عدالت در جامعه مهدوی گفتوگو كردیم كه تقدیم خوانندگان میشود.
* مفهوم انتظار در سنت شیعی، معنایی خاص دارد كه البته مفهومی بومی است با كاركردهای كلامی. پرسش این است كه این مفهوم چگونه میتواند به زندگی راه یابد و عینی شود؟
ـ پیش از ورود به پاسخ، مطلبی را به عنوان مقدمه مطرح میكنم: همه پیامبران الهی دو هدف را دنبال میكردند: هدف نخست، برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق است. در آیه چهل و پنج و چهل و ششم سوره مباركه احزاب به این مطلب اشاره شده است: «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» عدم تبیین درست این مسئله، باعث بروز یكی از مهمترین انحرافهای دینی در ادیان مختلف شده و ادیان تحریف شدهای را به وجود آورده و باعث به حاشیه راندن ادیان الهی و آسمانی شده است.
هدف دوم، برقراری روابط حسنه میان افراد و پاسخ به این پرسش است كه نوع روابط خوب و بد میان انسانها چگونه است. در آیه بیست و پنج سوره حدید به این مطلب اظاره شده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ».
شیعیان معتقدند كه امامت، ادامه راه پیامبران است. امامان شیعه و ولی عصر - ارواحنا فدا - نیز این دو هدف را دنبال میكردند و میكنند. این نكته، در واقع، اشارهای است به رابطه بین بعثت و ظهور.
اما در پاسخ پرسش شما باید بگویم یكی از مهمترین عوامل انحطاط مسلمانان بدفهمی آنها از مفاهیم دینی است. شهید مطهری در آثارش، به ویژه در كتاب «انسان و سرنوشت» مفصلا توضیح داده است كه بدفهمی برخی مفاهیم دینی، مانند صبر و انتظار، باعث ظهور نوعی انحراف در بین مسلمانان شده است.
مسئله «انتظار» از مسائلی كه هم میتواند باعث انحطاط جامعه اسلامی و هم باعث رشد فرهنگی آن شود. تفاوت انتظار سازنده با انتظار ویرانگر در این است كه در انتظار سازنده، همان دو هدف بعثت انبیاء و امامت امامان معصوم (ع)، در اندیشه و رفتار، خود را نشان میدهد؛ یعنی شخصیت منتظر هم در بینش و هم در منش جلوه میكند.
منتظر واقعی باید بداند قوام انتظار به حفظ این دو هدف است؛ یعنی باید بداند كه در زندگی فردی و اجتماعی چگونه باید با خدا و با سایر انسانها رابطه برقرار كند. انتظار سازنده در زندگی نقش مثبت دارد اما انتظار ویرانگر باعث، ركود، سكون و عدم تحرك و بیرشدی در زندگی است.
* به رشد انسانی اشاره كردید. در این جا پرسش مطرح میشود كه دوران پس از ظهور چه نسبتی با اوضاع و احوال فعلی جهان خواهد داشت؟ یك نگرش این است كه پیشرفتهای فعلی جهان، در عرصه تكنولوژی و فرهنگ، در بستری سكولار و ضد دینی فراهم شده است؟ در دوران ظهور چه اتفاقی خواهد افتاد تا وضعیتی ورای حالت كنونی را پدید آورد؟
ـ سؤال خوبی است. پرسش این است كه آیا فعالیت سیاسی و اجتماعی به گونهای است كه با رویكرد سكولار همراه باشد. «سكولاریسم» به معنایی جدایی دین از نیازهای بشری است كه البته به دو بخش خشن و ملایم تقسیم میشود. سكولاریسم خشن به جدایی مطلق میان دین و نیازهای فردی، اجتماعی، مادی و معنوی معتقد است.
سكولاریسم ملایم معتقد است كه دین به نیازهای فردی پاسخ میدهد، اما نیازهای اجتماعی را باید از طریق علم یا تجربههای دیگر بشری برطرف كرد. ممكن است بعضی افراد، سكولاریسم را نپذیرند. اما در برنامهریزیهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به گونهای عمل میكنند كه سكولاریسم محقق شود. عصر ظهور، هیچ یك از این دو حال را نخواهد پذیرفت. توسعه سیاسی، حكومتی و اجتماعی و فرهنگی در عصر ظهور، توسعه دینی است.
در روایتی آمده است: «انه یبلغ سلطانه المشرق... و لا یبقی فی الارض خراب الایعمره»؛ یعنی حكومت دوران ظهور یك حكومت اجتماعی تمام ارضی است. در این دوران در سرتاسر جهان، ویرانی باقی نخواهد ماند و همه جا آباد خواهد شد. این ویرانی فقط ویرانی فیزیكی نیست، بلكه، در یك نگرش وسیعتر، ویرانیهای فرهنگی و اجتماعی نیز هست.
توسعه و رفاه اقتصادی نیز، كه در برخی از روایات مربوط به ظهور به آن اشاره شده است، همراه با عدالتی است كه در نصوص دینی اسلام بر آن تأكید شده است، كه خود زمینه ساز توسعه سیاسی و اجتماعی است. این توسعه اقتصادی به گونهای نیست كه از دین فاصله بگیرد.
از بعضی روایات استفاده میشود كه خود دین مبنای توسعه سیاسی اجتماعی و اقتصادی است؛یعنی معارفی از دین اسلام شناخته میشود كه قبلا شناخته نمیشد؛ مثلا در ذیل آیه «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» روایاتی هست كه در تفسیر آن گفتهاند: «یظهر علی جمیع الادیان عند قیام...»؛ یعنی دینی كه حاكم میشود، دین اسلام، به معنای تسلیم در برابر حكومت الهی، است. پس در دوران پس از ظهور، غلبه با اسلام است و ادیان دیگر، كه در آن دوره نیز وجود دارند، حاكم نیستند.
*در واقع این احادیث به زندگی مسالمت آمیز ادیان در آن دوره اشاره دارد.
ـ این روایات به دو دسته تقسیم میشود: دستهای از روایات، ظهور در این مطلب دارند كه ادیات دیگر هم هستند، اما اسلام، غالب است و میان آنان زندگی مسالمت آمیز برقرار است. از دسته دیگری از روایات، مانند روایتی از امام صادق (ع)، این مطلب به دست میاید كه در عصر پس از ظهور، اختلاف ادیان برداشته میشود: «و یكون دینه كله واحدا»