به گزاش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ "یوسفعلی میرشکاک" نگارنده کتاب "قیام مختار" در کتابش پایان تلخ مختار را اینگونه بیان میکند:
... مختار به یارانش گفت: «با من همراه شوید تا به استقبال مرگی شرافتمندانه برویم». اطاعت نکردند. مختار سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! به اندازة وسع خود آلمحمد(ص) را یاری کردم، مرا با آنان محشور کن». آنگاه فرمان داد در کوشک را باز کنند و همراه با نوزده جنگاور شیعی به سپاه مصعب حملهور شد. تمام روز را تشنه و گرسنه میجنگید و در حالیکه یاران وی یکی پس از دیگری به خاک میافتادند، کوچه به کوچه دشمن را به گریز وا میداشت، در حالیکه بیوفایان کوفی همراه با زنان و کودکان از پشت بامها به سویش سنگ پرتاب میکردند. مختار به یاد آورد که با مسلمبنعقیل(ع) نیز چنین کردهاند. تا پاسی از شب میجنگید، اباعمره و غلامش «خیر» آخرین کسانی بودند که در کنار او، همچون مولایشان حسینبنعلی(ع) تشنه به شهادت رسیدند.
تشنگی و خستگی مختار را به ستوه آورده بود. زره خود را از تن درآورد و کلاهخود را پرتاب کرد و به انبوه دشمنان هجوم برد. صدها تیر و نیزه و شمشیر او را در حالیکه میگفت: «یا محمد یا علی» شهید کردند. مصعب به دارالاماره وارد شد، و ننگ ابدی را به جان خرید. زن مختار و کودک او را کشت و ثابت کرد دشمنانِ شیعیان، فرومایهترین پیروان شیطانند.
.................
انتهای پیام/162
ویژه نامه | پرونده ای برای مختارنامه
چهارشنبه
۲۹ تیر
۱۳۹۰
۱۹:۳۰:۰۰
- منبع:
- ابنا
- کد خبر:
- 254785
پایان کار "مختار" به قلم "یوسفعلی میرشکاک"
- کد خبر :
- 254785
چهارشنبه
۲۹ تیر
۱۳۹۰
۱۹:۳۰:۰۰
- منبع:
- ابنا
تشنگی و خستگی مختار را به ستوه آورده بود. زره خود را از تن درآورد و کلاهخود را پرتاب کرد و به انبوه دشمنان هجوم برد. صدها تیر و نیزه و شمشیر او را در حالیکه میگفت: «یا محمد یا علی» شهید کردند.
آآ
آآ