به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ ابنا ـ چندي است كه در برخي از شبكههاي عربزبان فيلم «الحسن و الحسين» در حال پخش است، گذشته از اينكه در اين فيلم با تصوير اهل بيت پيامبر (ع)، دست به قبح شكني زده است، تاريخ را تحريف و جلوه بسيار بد و مشمئز كننده از صحابي درجه اول اميرالمؤمنين (ع) همچون مالك اشتر و محمد بن ابوبكر نشان داده است.
در اين فيلم علاوه بر تحقير دو صحابي برجسته اميرالمؤمنين، عبدالله بن سبا؛ شخصيت افسانهاي و خيالي كه ساخته و پرداخته مخالفان و معاندان اهل بيت پيامبر عليهم السلام بوده است، محور شكلگيري قتل عثمان، جنگ جمل و جنگ صفين معرفي نموده است و خطاها و ناعدالتيهاي برخي صحابه رسولالله را به بهانه فتنه انگيزي اين شخصيت افسانهاي يا توجيه و يا از بن آنها را انكار كرده است.
اما! از ديدگاه بزرگان تشيع و نيز مورخان زبردست اهل سنت، اصل وجود شخصيتي با نام «عبدالله بن سباء» مورد تشكيك قرار گرفته و تكذيب شده است.
گفتني است كه بعضي شكلگيري تشيع را به اين شخصيت انتساب دادهاند و بواسطه اين شخصيت مجهول الهويه، معاندان، شيعيان را نه پيرو اميرالمؤمنين (ع)، بلكه دنبالروان شخصيت عبدالله بن سبا معرفي كردهاند.
* بررسي جايگاه تاريخي عبدالله بن سباء
سخن گفتن از چگونگى پيدايش تشيع، مجالى بيش از اين را مىطلبد؛ لكن اشاره اى گذرا به آن، خالى از فايده نخواهد بود و زمينه مطالعات گسترده تر را فراهم خواهد نمود. حقيقت اين است كه انديشه شيعه در سخنان رسول اكرم(ص) ريشه دارد و تأكيد اين مكتب بر پيروى از اهل بيت(ع) از سرچشمه وحى سيراب مىگردد. نيازى نيست كه در اين جا احاديث معروف و متواترى چون ثقلين و سفينه را بازخوانى كنيم؛ چرا كه نقل آن ها، نُقل مجالس و زينت بخش كتابهاى روايى شيعه و سنى است و هيچ محقِّق منصفى را ياراى انكارشان نيست.
نكته درخور توجه اين است كه نه تنها فكر و انديشه شيعى، بلكه واژه «شيعه» نيز پيشينهاى ديرينه دارد و به نقل نوبختى ـ مورخ و متكلم قرن سوم هـ ق ـ در زمان پيامبر گرامى اسلام(ص)، چهار نفر از اصحاب برجسته ايشان همچون مقداد، سلمان، ابوذر و عمار شيعه على(ع) خوانده مىشدند ؛ هم چنين سيوطى (849 ـ 911 هـ. ق) انديشمند بزرگ اهل سنّت، در تفسير آيه هفتم سوره ى بيّنه (أُوْلَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ) به نقل از جابربن عبداللّه چنين مىنگارد:
ما نزد پيامبر بوديم كه على(ع)وارد گرديد. پيامبر جايشان را مورد اشاره قرار داده، فرمود: قسم به آن كس كه جانم به دست اوست، اين شخص و شيعيانش رستگارانِ روز قيامت اند .
ابن حجر مكّى نيز در تفسير اين آيه، از پيامبر اكرم(ص) چنين نقل مى كند:« بهترين مردمان كه در آيه شريفه مورد اشاره قرار گرفته تو و شيعيانت هستيد، در حالى قدم به صحنه قيامت مىگذاريد كه از خدا خشنوديد و او نيز از شما خشنود است.
ناگفته پيداست كه در زمان رسول خدا(ص) وحدت ظاهرىِ امت اسلامى از هم نگسسته بود و همگان خود را شيعه و پيرو پيامبر مىخواندند و احاديث مورد اشاره نيز با اين حقيقت سازگار است؛ زيرا چه بسا پيروانى كه ميزان وفادارى آنان حتى بعد از مرگ رهبر، از ابتدا روشن است.
با اين همه، در سالهاى اخير، برخى نويسندگان ناآگاه، يا غرض ورز، منشأ تشيّع را در جاى ديگرى جست و جو كرده و يهودىِ تازه مسلمانى به نام عبداللّه بن سبا را بنيان گذار آن دانستهاند. به گفته ى ايشان، عبدالله بن سبا شهادت على(عليه السلام)را نپذيرفت، و با ترويج افكار انحرافى خويش، مكتب تشيّع را پايه ريزى نمود كه در فيلم موهن مذكور اين تحريف تاريخ مشهود است.
همان كه در فوق گفته آمد! خوشبختانه، علاوه بر انديشمندان شيعى كه اين داستان را از زواياى گوناگون مورد نقد قرار داده، آن را افسانهاى بيش ندانستهاند، برخى از خاورشناسان و محققّان سنّى مذهب نيز بر بى پايگىِ آن تأكيد ورزيده اند.
* آنچه در مورد عبدالله بن سبا آورده شده است
1. مؤسس و بنیانگذار اصول تشیع،عبد الله بن سبا بوده است
2.او اولین کسی است که گفت:رسول الله(ص)علی(ع)را وصی و امام قرار داده است.
3.اولین کسی است که معتقد برجعت علی و محمد(ص)شد
4.گفت که علی کشته نشده؛و همیشه زنده است،و در ابرها سکونت دارد،و رعد صدای او و برق تازیانه اوست،و یک جزء الهی در او است؛و روزگاری برگردد و زمین را پر از عدل و داد کند.
5.او مطالبی را که در حق علی میگفت قبل از آنکه اسلام آورد؛در زمانیکه یهودی بود؛درباره موسی و«یوشع بن نون»نیز همانها را میگفت...
6.«عبد الله بن سبا»مانع صلح بین«علی»و«عایشه»شد و در نتیجه جنگ«جمل»پیش آمد...
* روايتگر افسانه عبداللّه بن سبا
روايتگر اين داستان، شخصى است به نام «سيف بن عمر» كه به تصريح تذكره نويسان اهل سنت، فردى دروغ گو و غير قابل اعتماد بوده است.
نه تنها اين افسانه، بلكه ديگر احاديثى كه از اين راوى گزارش گرديده نيز، سست پايه و بىمايهاند و چهرهاى ناپسند از اسلام و مسلمين به تصوير مىكشند. اكثر مورخين و نويسندگان، اين داستان را مستقيم يا غير مستقيم از تاريخ طبرى و آن نيز از «سيف بن عمرتميمى كوفى» روايت مى كنند. سيف بن عمر از قبيله ى اسد و از معروف ترين دروغ گويان و دروغ سازان بوده كه به دليل تعصب قبيله اى، رابطه با حاكمان و زورمندان آن روزگار و كفرى كه در دل داشته، دروغ هاى بسيارى را در كتاب هاى تاريخى و روايى اهل سنت وارد كرده است. عجيب اين كه علماى اهل سنت، با اين كه او را فردى كذّاب وغير قابل اعتماد و زنديق ميدانند، ولى روايات او را در كتابهايشان ذكر مىكنند.
البته همان طور كه گفته شد، اين افسانه تنها دروغى نيست كه از سيف بن عمر در كتاب ها نقل شده است؛ بلكه او براى مخدوش جلوه دادن چهره اسلام، داستانهاى زيادى در رابطه با جنگهاى اسلامى ساخته كه بسيارى از اين جنگها و قهرمانهاى آنها، هيچ اثر و نشانى در تاريخ اسلام و روايات فريقين، جز از طريق «سيف بن عمر»، ندارند. او در اين داستانها از اسلام چهرهاى جلاّد، وحشى، زورگو و با قساوت ترسيم مىكند.
در تحقيقاتى كه علاّمه عسگرى در كتابهاى افسانه عبد اللّه بن سبا و يكصد و پنجاه صحابه ساختگى انجام داده، ثابت كرده كه علاوه بر عبداللّه بن سبا، يكصد و پنجاه نفر ديگر از قهرمانها و هم چنين بسيارى از جنگها و روزهاى مهم در روايات سيف بن عمر، كاملاً خيالى بوده و هيچ اثرى از آن ها در تاريخ نيست.
*سيف بن عمر و عبداللّه بن سبا از منظر علماى اهل سنّت
برخى از علما و رجاليون اهل سنت در باره سيف بن عمر چنين اظهار نظر نموده اند:
1. يحيى بن معين (متوفاى 233هـ . ق): حديث او ضعيف و سست است.
2. نسايى، صاحب صحيح، (متوفاى 303هـ . ق): حديثش را ترك كرده اند؛ نه مورد اعتماد است ونه امين....
3. ابوداود (متوفاى 275 هـ . ق): او فردى دروغگوست و حديثش بى ارزش است.
4. ابن ابى حاتم (متوفاى 327 هـ . ق): حديثش را ترك كرده اند.
5. ابن السكن (متوفاى 353 هـ . ق): او ضعيف است.
6. ابن حبّان (متوفاى 354 هـ . ق): حديث هايى را خود جعل مى كرده و از زبان شخص موثقى نقل مى كرده است. او متهم به زندقه است.
7. دار قطنى (متوفاى 385 هـ . ق): او ضعيف است. حديثش را ترك كردهاند.