خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳
۳:۱۰
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۱۴ شهریور
۱۳۹۰
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
ایکنا
کد خبر:
263904

جعفر نكونام:

علامه طباطبايی در زمينه آيات غيبی قرآن قائل به تمثيل شده است

علامه طباطبايی در زمينه آيات غيبی قرآن قائل به تمثيل شده‌ و اين ديدگاه او در واقع مبتنی بر عرفی بودن زبان قرآن است؛ در زبان عرفی برای القای مفهوم جديدی به مخاطب، الفاظ و معانی معهود به همراه قرينه صارفه استفاده می‌‌شود و خداوند نيز همين‌گونه عمل كرده است.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ جعفر نكونام، عضو هيئت علمی دانشگاه قم در تبيين ديدگاه علامه طباطبايی درباره آيات غيبی قرآن گفت: علامه در زمينه آيات غيبی قرآن قائل به تمثيل شده و اين ديدگاه ايشان در واقع مبتنی بر عرفی‌بودن زبان قرآن است؛ زيرا در زبان عرفی هرگاه بخواهيم مفهوم جديدی را به مخاطب القا كنيم، آن الفاظ و معانی معهود را به همراه قرينه صارفه استفاده می‌كنيم و خداوند هم همين‌گونه عمل كرده است.

عضو هيئت علمی دانشگاه قم در تبيين اين ديدگاه علامه طباطبايی اظهار كرد: به عنوان مثال ايشان درباره سقوط شهاب‌ها برای راندن اجنه از آسمان ذيل آيه 10 سوره مباركه صافات می‌نويسد: مفسران برای به تصوير كشيدن استراق سمع شياطين و تيراندازی آنها با شهاب‌ها انواعی از توجيه را آورده‌اند و اين سخنان و توجيهات مبتنی بر معنايی است كه از ظاهر آيات و اخبار به ذهن متبادر می‌شود.

وی در تشريح اين عقيده مفسران به نقل از علامه طباطبايی ادامه داد: اين سخن بدان معناست كه در آنجا فلك‌هايی محيط بر زمين وجود دارد كه گروه‌‌هايی از فرشتگان در آنها سكنی دارند. آن افلاك درهايی دارند كه مانع ورود افراد و اشيائی غير از آنها می‌شود. همچنين در آسمان اول گروهی از فرشتگان سكنی دارند كه با شهاب‌هايی در دست، مترصد استراق سمع‌كنندگان از شياطين‌اند تا اين‌كه شهاب را به آن‌ها بيفكنند.

نويسنده كتاب «درآمدی بر تاريخ‌گذاری قرآن كريم» بيان كرد: علامه طباطبايی بيان می‌كند: امروزه به‌وضوح بطلان اين آراء و نيز بطلان وجوه بسياری كه در تفسير شهاب‌ها آورده‌اند ـ و در تفاسير مطول الكبير فخررازی و روح‌المعانی آلوسی و جز آن‌ها به چشم می‌خورد ـ روشن شده و احتمال دارد ـ البته خدا می‌داند ـ كه اين بيانات در كلام خداوند از قبيل امثالی است كه در آيه شريفه «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ»(عنكبوت/43) ذكر شده و با استفاده از آن‌ها حقايق فراحسی به صورت محسوس و برای تقريب به ذهن تبيين شده است، از اين امثال در كلام خداوند بسيار است كه عرش و كرسی و لوح و كتاب از آن جمله است.

نكونام خاطرنشان كرد: علامه طباطبايی بر اساس اين ديدگاه بر آن است كه مراد از «سماء» كه در آن فرشتگان سكنی دارند، عالمی ملكوتی با افقی برتر است كه نسبت آن به اين عالم مشهود، نسبت آسمان محسوس با اجرام آن به زمين است و مراد از نزديك شدن شياطين به آسمان، استراق سمع آنان و منظور از شهاب افكندن به آنان نزديك شدن آن‌ها به عالم فرشتگان برای اطلاع از اسرار خلقت و حوادث آينده و تير انداختن به آنها با نور ملكوت است كه طاقت آن را ندارند.

وی افزود: اين معنا همچنين می‌تواند تعبيری از نزديك شدن آن‌ها به حق، برای ملبس شدن به حق باشد و تيراندازی فرشتگان به آن‌ها با حقی است كه اباطيل آن‌ها را باطل می‌كند. اين‌كه خداوند داستان استراق سمع شياطين و شهاب افكندن به آنها را در پی سوگند ياد كردن به فرشتگان وحی و حفظ كردن آنها از مداخله شياطين آورده است، خالی از تأييد مطلب مذكور نيست؛ البته خدا بهتر می داند(الميزان/ذيل آيه 10 سوره مباركه صافات).

نكونام در تبيين ديدگاه علامه طباطبايی بيان كرد: استفاده از تمثيل و مجاز در زبان عرفی رايج است؛ بنابراين چنين نيست كه اگر در زبانی تمثيل يا مجاز به كار گرفته شود، آن زبان عرفی نباشد. قرينه صارفه در چنين آياتی سخن گفتن از حقايق غيبی و نامحسوس است. فرشتگان و شياطين و استراق سمع شياطين برای بشر محسوس نيست تا بتوان آيات مربوط را بر معانی حسی حمل كرد. خداوند هم برای فهماندن به مخاطبان به تمثيل روی آورده و آنان هم مراد خداوند را فهميده‌اند و ترديدی نيست كه خداوند هرگز قصد نداشته تا مخاطبان را به سرگردانی بيافكند.

وی اظهار كرد: با تحليل اين ادعا كه در قرآن آياتی آمده است كه مردم، مراد الهی را از آن درك نكردند، هرگز به پاسخ معقولی برای چرايی آن دست نمی‌يابيم و سؤالات چندی مطرح می‌شود: چرا مخاطبان قرآن مراد الهی را درك نكردند؟ مشكل از كجا بوده است؟ آيا خداوند نتوانسته است تا مرادش را به وضوح بيان كند؟ بديهی است كه اين سخن نمی‌تواند صحيح باشد، چراكه خداوند قادر مطلق است و عجز درباره او بی‌وجه است.

عضو هيئت علمی دانشگاه قم اضافه كرد: با پذيرش وجه تمثيلی آيات غيبی سؤالات چندی پيش روی مخاطب قرار می‌گيرد: آيا خداوند با وجود توان، عمداً مرادش را به وضوح بيان نكرده است؟ اين نيز برای خداوند بی‌وجه است، زيرا قصد خداوند از نزول قرآن هدايت است و از همين رو مقاصدش را به روشنی بيان می‌كند. به هر حال، آيا مراد خدا برای هيچ كس قابل درك نيست يا كسانی نظير پيامبر(ص) و ائمه(ع) قادر به درك آن هستند؟ اگر آنان قادر به درك مراد الهی هستند، به چه جهت است؟ آيا مطلب به قدری سنگين بوده است كه تنها آنها قادر به درك مراد الهی هستند؟ يا مطلب آسان است و خداوند به گونه‌ای رازآلود سخن گفته است كه فقط آنان درك كنند؟ اگر آنان فهميدند، آيا برای ما مراد الهی را باز گفته‌اند يا نه؟ اگر باز نگفته‌اند كه از كجا گفته می‌شود، آنها مراد الهی را درك كرده‌اند؟ اگر بازگفته‌اند، آيا ما قادر به درك تفسير پيامبر(ص) و ائمه(ع) هستيم يا نه؟ اگر هستيم، چرا خداوند خودش مثل ايشان روشن بيان نكرد كه ما بی‌واسطه بفهميم؟

نكونام در پايان سخنان خود خاطرنشان كرد: به نظر می‌رسد، خداوند هرچه را كه می‌خواسته بيان كند، به روشنی بيان كرده و مخاطبان نيز مراد الهی را به درستی درك كرده‌اند، اما آنچه در قرآن نيست و خدا در مقام بيان آن نبوده، طبيعی است كه نبايد انتظار داشت از قرآن فهميده شود.

...................

پایان پیام/146