خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۳
۱۶:۱۴
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۳ مهر
۱۳۹۰
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
فارس
کد خبر:
267871

"حاتمی کیا" در پارک ملت چه گفت؟

ابراهیم حاتمی‌کیا با حضور در برنامه زنده «پارک ملت» از دغدغه‌هایش در عرصه فیلم‌سازی دفاع مقدس گفت و گفت که: «اگر جنگ نبود فکر نمی‌کنم به حوزه سینما می‌آمدم. رسالت و زحمتی بر دوشم بود و می خواستم باری از آن جریان را کم کنم.»

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت‏(ع) ـ ابنا ـ ابراهیم حاتمی کیا یک روز پس از تولد و در آستانه ۵۰ سالگی خود شب گذشته -۳ مهرماه- با حضور در برنامه زنده «پارک ملت» به سوالات «محمدرضا شهیدی‌‌فر» مجری برنامه پاسخ گفت.

حاتمی کیا در ابتدای برنامه و آغاز گپ و گفت با مجری عنوان داشت که نام پدرش یعقوب بوده و با توجه به اینکه نام خودش ابراهیم (نام فرزند حضرت یعقوب) گذاشته شده، این روند را ادامه داده و نام فرزندان خود را اسماعیل و یوسف گذاشته است. او درباره فامیلی خود نیز توضیح داد که پیش از این نام خانودگی‌شان نمدفروشان بوده که پدرش آن را به حاتمی‌کیا تغییر داده است.

مشروح گفت و گوی ابراهیم حاتمی‌کیا با مجری برنامه پارک ملت را در ادامه بخوانید:

ابراهیم حاتمی کیا چرا فیلم می‌سازد؟

-نمی دانم. واقعیت این است که رفتم بجنگم ولی احساس کردم با دوربین علقه بیشتری دارم و اول هم جنگ را با دوربین سوپر هشت شروع کردم. فیلمبرداری و عکاسی را دوست داشتم. البته دلایل دیگری هم دارد. مانند تنهایی خودم، شرایط زندگی، نداشتن سینما و تلویزیون و محدودیت های این چنینی. ولی مساله جنگ به سرعت مسیر را برای من مشخص کرد. اوایل جنگ نیز مستند کار می‌کردم ولی دیدم اقناع نمی‌شوم و به همین دلیل وارد حوزه داستانی شدم.

برای چه فیلم می‌سازی؟

-این سوال را از هر هنرمندی بپرسید همین جواب را می‌دهد که یک یک شیدایی و احساسی در آدم به‌وجود می‌آورد که دوست داری آن را با دیگران تقسیم کنی. شاید فیلم‌های اولیه و آماتورم بازی بودند ولی کم کم دیدم که جنگ مسئله من است. من به تکنیک علاقه مندم و فکر می‌کردم که فیلمبردار می‌شوم ولی دیدم که اشباع نمی‌شوم و مرا تحریک نمی‌کند. آمدم به مرز نوشتن و در نهایت این مسیر اتفاق افتاد.

این فیلم ها برای چه ساخته می شوند و تکرار می کنم که برای چه فیلم می‌سازی؟

- اولین بار قرار بود اسلحه دستم باشد.

یعنی الان با یک چریک فیلمساز روبرو هستیم؟

-اولین بار که جبهه رفتم فکر کردم که اسلحه دستم است و طبعم با اسلحه نمی‌خواند. مثل بچه‌هایی که به جبهه می‌رفتند و کارهای جهادی انجام می‌دادند، نگاهم نقد منفی نبود ولی علقه‌ام نبود. من هم دوربین دست گرفتم که اوجش «روایت فتح» بود و آنجا احساس کردم که دوشادوش آنها هستم. من می‌خواستم به پدرم تفهیم کنم که کار مقدس و ارزشمندی است ولی سخت بود و نمی پذیرفت. شاید برایش جنگیدن من بهتر بود. به خصوص که من به سمت سینمای دینی کشیده شدم. سوال سختی است.

اگر من جنگ نبود فیلم می‌ساختم یا نه؟ فکر نمی‌کنم به حوزه سینما می‌آمدم. اگر من مستغنی از فضای جنگ نبودم، بعید می‌دانم که وارد این حوزه شوم. رسالت و زحمتی بر دوشم بود و می خواستم باری از آن جریان را کم کنم.

آیا این حس و حال و رویه هنوز ادامه دارد؟

-بله و هنر برای هنر اقناعم نمی کند و یا سینما برای سینما مرا به مشقت بیاندازد، خیلی به آن علاقه ندارم مگر اینکه احساس کنم حرف مهمی است که باید پایش بایستم. مخصوصا ورود به حوزه‌هایی که تا به حال وارد نشده ایم. مثلا یکبار آقای قرائتی به من گفت که بیا درباره نماز فیلم بساز و من به گفتم که من جهادی هستم. تلقی این است که می‌شود ولی من نمی‌توانم این ارتباط را قطع کنم. چه پروسه‌ای باید طی شود، نمی‌دانم. مثل هر هنری است و شیدایی ایجاد می‌شود که می‌خواهی بگویی. مثل بچه که مداد رنگی دستش می‌گیرد و پس از بازی با آنها تازه رنگ‌ها را درک می‌کند و به علاقه‌مندی‌هایش پی می‌برد.

ابراهیم حاتمی‌کیا بیشتر به امیال شخصی خود در فیلمسازی علاقه دارد یا امیال مردم؟

-یکی از مواردی که باعث شد از گردنه خطرناک عبور کنم، این بود که سفارش از بیرون را نمی فهمم. مثل زنبور عسل باید فعل و انفعالاتی در من صورت بگیرد تا به شهد عسل برسم. اصلا نمی توانم بگویند جنگ جنگ تا پیروزی و من بر همین مبنا بروم و دو دو تا چهارتا کنم و حساب کنم و فیلم بسازم. باید مسئله برایم بطنی شود که در این صورت نیز با نفس در ارتباط است و هنر تجلی نفسانی است. در این میان خداوند کمک کند تا عاقبت به خیر شویم.

یعنی شما بر اساس نفستان فیلم می‌سازید؟

- نفس همه در فیلمسازی وجود دارد. معتقدم که باید نهادینه شود و با تمام سلول‌های بدن هم‌سان شود تا چیزی که بروز می‌دهی، عملا باور تماشاگر را جذب کند.

یعنی نفس‌تان را در طول کار رها می‌کنید؟

-اگر رها کنم چکار می‌کنید؟ (با خنده)

یعنی مراقبتی از آن نمی کنید؟

-قطعا مراقبت می کنیم. اینکه بگویم من تاثیری ندارم و در این میان فقط واسط خیرم، نیست. از من رد می شود و تاثیر می گیرد. به خصوص سینما که منیت بسیاری دارد و باتلاق وسیعی برای فرورفتن دارد و کاری نمی توان کرد. کسانی که از باتلاق عبور می کنند، سربازان خوبی هستند. ما از بغل برخی مومنین رد می شویم و می گویند پیف پیف این‌ها بوی لجن می دهند. خوب ما در بازار زرگرها نبوده ایم و بیشتر دباغی کرده‌ایم.

ما (فیلمسازان جنگی) تعداد کمی هستیم که در هفته جنگ گل سرسبد می شویم و دعوت‌مان می‌کنند.

دیده بان بر اساس زندگی شهید عارفی ساخته شد؟

-فیلم دیده بان بر اساس بخش هایی از زندگی شهید عارفی ساخته شد که فقط آن را شنیده بودم. شهید یکه تاز نیز پدرش راننده فرودگاه و منبعی برای الهام بود.

رفقای جنگی خود را می بینید؟

-من که رزمی نبوده‌ام. البته درر خیلی از عملیات ها بوده‌ام که ثبت نشده است.

از کارت هایی که در آنها عنوان می شود چه مدت در جبهه بوده اید، دارید؟

-خیر. سالهای ۶۷ یا ۶۸ بود که می خواستم با سهمیه رزمندگان وارد دانشگاه شوم. در آن مقطع به دنبالش بودم، در خیلی از عملیات ها هم حضور داشتم ولی چون ما مامور به خدمت می شدیم و از جایی برای حضور در جبهه اعزام نمی شدیم، حضورمان جایی ثبت نشده بود. البته آن دوران حتی عکس هم نمی گرفتیم که چه؟ فردا برویم پزش را بدهیم؟ اصلا مگر می دانستیم که می مانیم یا خیر؟ آن عکس ها که الان باید دنبالشان بگردیم، برایم خاطره‌های تثبیت شده‌ای است که دوست دارم بخش‌هایی از آنها را داشته باشم.

برخی بچه‌های جنگ گاهی دور هم جمع می‌شوند، آیا شما هم چنین مناسباتی دارید؟

-خیر. به این مفهوم نه ولی بچه های دوران جنگ را که فیلمساز بودند گاهی می بینیم. ما در ایران پاتوق به آن معنا نداریم و اگر جایی دعوت شویم، یکدیگر را آنجا می بینیم.

رفقای‌تان چه کسانی هستند؟

-رفقای من بچه های فیلمساز هستند.

پس از جنگ چقدر به جنوب کشور رفته‌اید؟

-اوایل احساس خوبی نداشتم که بروم ولی الان می‌روم. دوسه بار با خانواده و یا مستقل رفته‌ام. بیشتر نیز به جنوب رفته‌ام و زیاد در غرب نبوده‌ام.

چرا رفتید؟

-حال‌مان طوری بود که دوست داشتیم برویم. الان چون فیلم می سازم، ارتباطم با