به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ زمانی آل سعود، خاندان حاکم بر عربستان تلاش بسیار میکرد تا به هر طریق ممکن بر جنگ داخلی که در میان شاهزادههای آل سعود جهت رسیدن به قدرت در جریان بود و همچنین فساد حاکم بر این خاندان سرپوش بگذارد، اما این دو خصوصیت اکنون به دو شاخص مهم و غیرقابل انکار این خاندان تبدیل شده که میرود تا موجبات سرنگونی و سقوط آن را رقم بزند، مطلب ذیل تحلیلی دارد، بر این دو شاخص تا خواننده را بیش از پیش با فضای حاکم بر این خاندان و آثار مترتب از آن آشنا کند.
اگرچه پادشاهی عربستان سعودی در سال 1932 پایهگذاری شد، اما خاندان حاکم بر این کشور دارای تاریخ طولانی از فعالیتهای نظامی و سیاسی در شبه جزیره عربستان هستند. در سال 1902، این خانواده به رهبری "عبد العزیز بن عبد الرحمن آل سعود" کنترل ریاض را از رقیب (دشمن) اصلی خود "آل رشید" خارج نمود.
بین سالهای 1902 تا 1932، ملک عبد العزیز (که پس از سال 1916 از مساعدت انگلستان برخوردار شد) کلیه دشمنان خود را شکست داد و نهایتاً استان الحساء در شرق را (در سال 1913) فتح و به منطقه حکومتی خود منضم ساخت، همچنین عسیر را نیز در سال 1922 و حجاز در غرب را هم در سال 1925 فتح کرد.
پس از به قدرت رسیدن عبد العزیز پادشاهی عربستان سعودی مأمن جوامعی متفرق با عقاید مذهبی و سیاسی متعدد و سنن و پیشینه قبیلگی متنوع گردید. ملک عبد العزیز برای شکست دادن رهبران محلی که در چالش با اقتدار وی قرار داشتند، بر قدرت نظامی و وهابیسم متکی بود.
دراواسط قرن هجدهم عبدالوهاب و بنیانگذار سلسله آل سعودد (محمد بن سعود) اتحادی را بوجود آوردند که در پس آن روحانیون، حکومت آل سعود را مشروعیت بخشیدند و محمد بن سعود نیز به نوبه خود هویت اسلامی دولت را تضمین نمود، از آن تاریخ تا کنون آل سعود قبضه قدرت را در عربستان بدست گرفته است.
اقتصاد عربستان، اقتصادی مبتنی بر نفت است. دولت بر فعالیتهای عمدهٔ اقتصادی کنترل دقیق دارد. حدود ۳۵ درصد محصولات عمدهٔ داخلی به بخش خصوصی تعلق دارد. تقریباً ۴میلیون کارگر خارجی در اقتصاد عربستان، بخصوص در بخش نفت و خدمات فعالیت میکنند. کاهش شدید قیمت نفت در سال ۱۹۹۸ ضربهٔ شدیدی بر اقتصاد عربستان زد و سبب شد، دولت این کشور با کمبود بودجه ۳/۱۲ میلیارد دلاری مواجه شود. اما به هرروی درآمد حاصل از فروش نفت نقش بسیار مهمی را در اقتصاد این کشور بازی میکند.
موضوع جانشینی و ولیعهدی در عربستان با دیگر کشورهای سلطنتی دنیا تفاوت دارد، زیرا عبدالعزیز بن سعود (بنیانگذار حکومت فعلی) سنتی را بنیان گذاشت که براساس آن سلطنت از برادر به برادر برسد؛ نه از پدر به پسر. او مقرر کرده بود، در صورت زنده بودن پسرهایش هیچکدام از نوههایش نمیتوانند به حکومت برسند. این سنت تا امروز حفظ شده و پادشاهی عربستان به پسران عبدالعزیز رسیده است. در حال حاضر ولیعهد عربستان و بزرگترین پسر عبدالعزیز- پس از عبدالله - سلطان بن عبدالعزیز است. سلطان که متولد 1928 است، از نظر سلامت وضعیت مطلوبی ندارد و مبتلا به سرطان کلون و تحت درمان است.
پس از سلطان، بزرگترین پسر باقی مانده از عبدالعزیر، "نایف بن عبدالعزیز" است. نایف که از سال 1975تاکنون وزیر کشور عربستان بوده، در حال حاضر معاون دوم ملک عبدالله است، یعنی فرد دومی که از نظر سنتی پس از سلطان بن عبدالعزیز باید پادشاه عربستان شود. غربیها بیشتر ترجیح می دهند، نایف پس از ملک عبدالله به قدرت برسد.
در جنگ قدرت کنونی در خاندان سعود نباید از نقش "بندر بن سلطان" - پسر سلطان بن عبدالعزیز - غافل شد. بندر بن سلطان که سالها سفیر عربستان در امریکا بود، پس از مرگ فهد و به قدرت رسیدن عبدالله به ریاست شورای امنیت ملی عربستان رسید. گفته میشد که او از پست جدیدش راضی نبوده و خواهان سهم بیشتری از قدرت است.
روزنامه فایننشیال تایمز در آگوست سال 2009 در مقالهای نوشت، بندربن سلطان در سال 2008 قصد داشت، تا از طریق کودتا قدرت را در عربستان بدست بگیرد و کل نظام حاکم بر این کشور را تغییر دهد. گفته شده که در پی این کودتا چندین افسر ارشد ارتش عربستان بازداشت و بندربن سلطان از نظر سیاسی منزوی شد. او که مدتی در خارج از کشور بود، دوباره به عربستان بازگشت و مورد استقبال شدید تعدادی از عموها و برادرانش قرار گرفت.
چنین به نظر میرسد که امریکا و غرب، از تلاشهای بندر برای تصاحب قدرت در آینده حمایت خواهند کرد، زیرا او که مدت زیادی در امریکا بوده، دیدگاهی سکولار و غربی دارد و خواهان تغییر بافت سنتی جامعه عربستان است. بندر پس از بازگشت به عربستان تلاش کرده، موجبات به قدرت رسیدن پدرش را فراهم کند. حتی گفته میشود که او پدر را تحریک کرده، در غیاب ملک عبدالله به کشور بازگردد تا مانع از به قدرت رسیدن احتمالی نایف در صورت مرگ ملک عبدالله شود. مسلم است که در صورت به قدرت رسیدن سلطان زمام امور بیشتر در دست فرزند ارشد او بندر خواهد بود.
پس از سلطان بن عبدالعزیز(ولیعهد کنونی) و نایف بن عبدالعزیز(معاون دوم ملک عبدالله)، "سلمان بن عبدالعزیز" (حاکم مکه) از قدرت سنتی بیشتری در میان خاندان سعود برخوردار است و میتواند یکی از گزینههای احتمالی برای پادشاهی باشد. بویژه آنکه او طبعی جاه طلب و قدرت دوست دارد.
ولی واقعیت این است که هم اکنون تعدادی از پسران عبدالعزیز که همگی کهنسال و بیمار هستند، در صف انتظار پادشاهی بسر میبرند. رسیدن پادشاهی به فردی کهنسال که مدت زیادی از زندگی اش گذشته، میتواند برای ثبات سیاسی کشور مخاطره آمیز باشد و منافع غرب را نیز به خطر بیاندازد. از این رو این احتمال که قدرت پس از ملک عبدالله به یکی از نوههای عبدالعزیز برسد، بعید به نظر نمیرسد. بخصوص اینکه نوهها دارای سواد آکادمیک هستند و از دیدگاهی مدرنتر و غرب پسندانهتر نسبت به پدران خود برخوردارند.
در میان نوه های عبدالعزیزهمانطور که اشاره شد، بندر از نفوذ بیشتری برخوردار است و حمایت نسبی غرب را هم دارد. پسر ملک عبدالله، "متعب بن عبدالله" هم که اخیرا به ریاست گارد ملی عربستان رسیده، از چهرههای مدعی به حساب میآید. در میان بقیه نوههای عبدالعزیز، "خالد بن سلطان"، "سعودالفیصل" و "محمد بن نایف" از بقیه قدرتمندتر هستند.
تشدید بیماری ملک عبد الله موجب گردید، درگیریهای خاندان آل سعود یعنی نسل جدید به رهبری بندر بن سلطان و نسل قدیم "حاکمان فعلی"' به رهبری عبدالله بن عبدالعزیز برای بدست گرفتن قدرت شدت یابد، اگرچه خاندان سعودی تلاش میکند، اوضاع داخلی عربستان را آرام نشان دهد، اما در واقع باید گفت، عربستان آستانه انقلابی بزرگ قرار دارد. آمریکا که عامل اصلی این درگیریها بشمار میاید، از نسل جدید برای رسیدن به قدرت حمایت میکند و سران سعودی تا ابد نمی توانند، درگیریهای داخلی خود را مخفی نگه دارد و به زودی نتایج آن آشکار خواهد شد.
نگاهی به ثروت هنگفت حکومت عربستان که حاصل از فروش نفت و در حقیقت ثروت و درآمد ملی مردم این کشور است و نگاهی به شیوه هزینه کردن آن، حقایق بیشتری از خاندان سعودی را نمایان میسازد و دلیل نارضایتی گسترده مردم این کشور از خاندان حاکم را به روشنی بیان میکند.
مبالغ تخصیص یافته به شاهزادگان و خاندان سعودی در سال 1996 دو میلیارد دلار بودجه این کشور را از بین برد، در حالیکه برخی از نزدیکان ملکعبدالله بن عبدالعزیر شاه سعودی سالانه 10 میلیارد دلار از درآمد کشور را خرج خود میکنند.
پیش از این به نقل از یک شاهزاده سعودی در سفارت آمریکا فاش شده بود که درآمد فروش یک میلیون بشکه نفت روزانه از حدود هشت میلیون بشکه نفت عربستان فقط به پنج یا شش شاهزاده سعودی میرسد.
هر یک از اعضای خاندان سعودی از بدو ولادت ماهیانه مبالغی دریافت میکنند که در سال 1996 کل هزینه آن دو میلیارد دلار برآورد شده است، در حالی که کل بودجه عربستان در این سال بیش از 40 میلیارد دلار نبود و بنا بر اسناد منتشر شده، بیشتر مبالغ تخصیص یافته در دو دهه گذشته فقط هزینه خاندان سعودی شده است.
اسنادی که در این خصوص وجود دارد، نشان میدهد که نه تنها هزینه کردن درآمد ملی عربستان برای خاندان سعودی زیان هنگفت اقتصادی داشته، بلکه انسجام اجتماعی را نیز از بین برده است.
علاوه بر حقوقهای ماهیانهای که هر فرد عضو خاندان سعودی آن را دریافت میکند، اسناد نشان میدهد که برخی افراد نیز خارج از بودجه تخصیص یافته برای اعضای خاندان پادشاهی مبالغ هنگفتی دریافت کردهاند،
در این گزارش آمده است که ملک عبدالله از سال 2007 که بر مسند قدرت تکیه زد، تلاش کرده که با ایجاد برخی تغییراتی که هیچگاه انجام نشد، اندکی از موج نارضایتی مردم این کشور را فروبخواباند، ولی ناخرسندی از اختلافهای اقتصادی و فساد همچنان وجود دارد.
بزرگترین و رایجترین شیوه رسمی توزیع ثروت در خاندان سعودی پرداخت حقوق ماهیانه به تک تک اعضای خاندان پادشاهی است. بر اساس آمار دفتر رفاه و خدمات خاندان پادشاهی حقوق این افراد از کمترین فرد که کوچکترین عضو و فرعیترین شاهزاده است از 800 دلار آغاز میشود تا به 200 هزار و 270 هزار دلار در هر ماه به یکی از نوادگان عبدالعزیر بن سعود میرسد. ولی فرزندان نوهها ماهیانه 13 هزار دلار دریافت میکنند و این مبالغ جدای از هزینههای ازدواج و ساخت کاخهاست.
بنابر این گزارش، این میزان پرداخت حقوق بر اساس بودجه سال 1996 که حدود 40 میلیارد دلار بود، حدود 2 میلیارد دلار بوده است، زیرا پرداخت این حقوق از بدو تولد آغاز میشود و این یکی از انگیزههای خانوادههای خاندان سعودی برای زاد و ولد بیشتر است.
درحالی که بسیاری از امرا و شاهزادگان سعودی دارای فعالیتهای تجاری بوده و سالانه بیش از 10 میلیارد دلار خارج از مبالغ تعیین شده برای این خاندان تاراج میکنند، دو طرح کاملا محرمانه وجود دارد که به هیچ وجه تحت نظارت و حسابرسی قرار نمیگیرد، یکی طرح حرمین شریفین (مسجدالحرام) و دیگری طرح ذخیره راهبردی وابسته به وزارت دفاع؛ که به مثابه دو منبع درآمد بزرگ برای ملک عبدالله و تعدادی از برادران اوست.
برخی شاهزادگان سعودی به این شیوه درآمدی خود گرفتهاند که از بانکهای سعودی وامهای کلان بگیرند، اما اقساط آن را پرداخت نکنند، از این حیث مدیر یکی از بانکهای سعودی خاندان پادشاهی عربستان را به چهار دسته تقسیم کرده است:
- دسته نخست شامل بزرگانی که از فرط ثروتمندی تاکنون مبلغی قرض نگرفتهاند.
- دسته دوم شاهزادگانی که به صورت مرتب وام میگیرند.
- دسته سوم شامل هزاران شاهزاده است که بانک به آنان وام نمیدهد.
- دسته چهارم افرادی که درحقیقت عضو خاندان سعودی نیستند و این مدیر آنان را طفیلی میخواند.
طرح شایع دیگری که شاهزادگان برای درآمد خود پیگرفتهاند مصادره زمینهای عمومی مردم است. هدف از این کار فروش این زمینها به دولت سعودی برای طرحهای آینده است. تا نیمههای سال 1990 برنامه دولتی برای دادن زمینهای عمومی از بین رفت و از همین جا اختلافات بر سر زمینهای در اختیار دولت سعودی آغاز شد.
در یکی از اسناد بانکی بانکهای عربستان ذکر شده که یکی از اعضای پرنفوذ خاندان سعودی به مقامات بانکی محلی دستور داده تا سند یک ملک در مکه را به نام خاندان پادشاهی تغییر دهد، درحالیکه این ملک بیش از صدسال بوده در امتلاک یک خانواده بوده است.
مقامات سفارت آمریکا در ریاض نقل میکنند که افراد خاندان سعودی در حیف و میل کردن ثروت (مردم) بامهارتترین افراد هستند و این رویه بیشک مشروعیت خاندان حاکم عربستان را بشدت خدشهدار خواهد کرد.
دیپلماتهای آمریکایی تصریح کردهاند با وجود این حجم حیف و میل ثروت، تنها اندکی از اعضای خاندان سعودی هستند که در طول سالیان، در نهایت دارای ثروتی واقعا هنگفت هستند و بیشتر افراد هنوز در حیف و میل پول خود بامهارتترین افراد هستند تا جایی که اینان دریافت این پولها و حیف و میل را حق طبیعی خود میدانند.
...................
پایان پیام/146