به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ ساخت مجموعه شهید بابایی پروسهای طولانی بود که در این بین نویسندگان اثر بیش از دیگر افراد با تغییر در شرایط ناچار به اعمال تغییراتی در متن شدند. چنانچه چند متن دیگر متفاوت از آنچه اکنون جمعه شبها روی آنتن میبینید، وجود داشته و با حضور افراد گوناگون در جایگاه کارگردانی، نگارش متن نیز با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده است.
حسین ترابنژاد و مهدی محمدنژادیان دو نویسندهای هستند که به سرپرستی فرهاد توحیدی "شوق پرواز" را نوشتهاند. در گفتگو با این دو از فراز و نشیبهای روند نگارش سریال مطلع شدیم.
"شوق پرواز" از سوی گروه تلویزیونی شاهد بنیاد شهید و امور ایثارگران به شما سفارش داده شد. در جریان نگارش فیلمنامه سطح توقعات و انتظارات سفارش دهندگان به چه شکلی بود و چطور موفق شدید با این انتظارات هماهنگ شوید؟
مهدی محمدنژادیان، نویسنده: طبیعتاً سفارشی بودن سریال کار ما را سخت میکرد. ما با یک سفارش دهنده هم رو به رو نبودیم و جدا از بنیاد شهید که سفارش دهنده رسمی این کار بود، باید توقعات خانواده شهید را برآورده میکردیم یا انتظارات ارتش را که در این اثر مشارکت داشت، مدنظر قرار میدادیم و حواسمان به گروه حماسه و دفاع تلویزیون نیز بود. بنابراین از چند سو مورد هجوم افکاری بودیم که باید اعمال میشد. البته این فضا اصلاً منفی نیست، بلکه برخی مواقع باعث ایجاد سرگردانی میشد.
حسین ترابنژاد، نویسنده: خوشبختانه متولیان این امر از بنیاد شهید تا خانواده شهید بابایی و تلویزیون با ما همراه بودند و از طرفی شناخت کافی درباره ملزومات نوشتن درام زندگینامهای را کسب کرده بودند و اینطور نبود که دست و پای ما برای نگارش فیلمنامه بسته باشد و چندان درگیر محدودیتها نبودیم.
مراحل تحقیقاتی کار با چه منابعی انجام شد و در جریان نگارش از چه عواملی استفاده کردید؟
ترابنژاد: در گروه تحقیقات علاوه بر ما دو نفر، نوید توحیدی نیز حضور داشت. از طرفی این سریال سابقه چندین ساله دارد و ساخت آن اول بار در سال 72 شروع شده بود. بنابراین ما دو نسخه قبلی که مورد تایید قرار نگرفته بود را به عنوان منبع تحقیقاتی استفاده میکردیم. کتاب "پرواز تا بی نهایت" نیز درباره زندگی عباس بابایی از سوی بنیاد شهید به چاپ رسیده بود و تعدادی از ویژه نامههایی که به مناسبت شهادت بابایی در مطبوعات کار شده بود نیز مورد استفاده قرار گرفت.
خود ما نیز برای مصاحبه با همرزمان و اطرافیان شهید جلسات بسیاری گذاشتیم، برخی به دفتر کار ما آمدند، چند بار ما به قزوین رفتیم و تغییر کارگردان هم باعث برخی بازنویسیها شد. به این شکل که ابتدا هشت قسمت نوشته شده بود و با حضور آقای صمدی به عنوان کارگردان، تغییر و تحولاتی در فیلمنامه اعمال و جنس کار عوض شد. بعد از آن دوباره فیلمنامه را نوشتیم، مجید مجیدی نیز با حضور خود نظراتی داد که به ایجاد تغییراتی در فیلمنامه منجر شد و این پروسه حدودا پاییز 86 تا خرداد 88 طول کشید.
محمدنژادیان: در مرحله تحقیقات مطالعاتی پیرامون کتابهای مختصر و برخی نشریات داخلی سازمانها داشتیم تا ردی از زندگی شهید بابایی پیدا کنیم. همینطور تحقیقات میدانی نیز با سفر به محل زندگی بابایی و گفتگوهای مفصل با خانواده و همرزمان دوران آموزش خلبانی او محقق شد.
چرا داستان از زمان حال شروع میشود و بعد به واسطه فلاش بک نقبی به گذشته زدید؟ در واقع چرا این نوع روایت را انتخاب کردید؟
محمدنژادیان: قطعاً تمام بخشهای یک زندگی جذابیت دراماتیک ندارد و بسیاری از لحظات آن به روزمرگی و گذشت طبیعی زمان میگذرد. بنابراین اگر میخواستیم به همین ترتیب قصه را روایت کنیم، جریان کندی به وجود آمد. بنابراین ما بر آن شدیم قسمتهایی که بار دراماتیک و جذابیت بیشتری دارد را جدا کنیم و به این بهانه با آن به حال پل بزنیم. در همین راستا شخصیتی شکل گرفت که به عنوان نماینده نسل امروز درباره زندگی شهید بابایی تحقیق میکند، به همه جا سر میکشد، فیلم میگیرد و به بهانه زندگی او است که شخصیت شهید بابایی را روایت میکنیم.
تراب نژاد: ما فکر میکردیم اگر قصه با زمان حال شروع شود، طیف وسیعتری از مخاطب را به خود جذب میکند. تنها ممکن بود جابجایی سکانسها ریتم کار را بیندازد که این امر در تدوین شکل میگرفت. البته آن قسمت بندی که ما در متن داشتیم با آنچه تدوین شده متفاوت است و محدودیتهای تلویزیون باعث شد کار در باکسهای خاصی بسته شود. ما برای شروع قصه تمهید خوبی اندیشیدیم و کاری متفاوت در روایت زندگی نامه انجام دادیم. بی شک پرداخت به زندگی شهید بابایی از زاویه دید فردی امروزی با بیان تاثیراتی که روی او گذاشته، همذات پنداری بیشتری از مخاطب را به دست میآورد.
بازنویسی سریال از سوی کارگردان چطور اعمال شد و متن اصلی چه تغییراتی کرد؟
ترابنژاد: فیلمنامه دستخوش تغییرات زیادی نشده و فصل آمریکا است که نگارش آن را یدالله صمدی بر عهده گرفت. آن هم به این دلیل که ابتدا و در زمان نگارش فیلمنامه قرار نبود گروه سفری به امریکا داشته باشد.
محمدنژادیان: در واقع این بخش به دلیل مشکلات تولیدی عقب افتاد و در یک قسمت خلاصه شد. بازنویسی کارگردان هم بسیار اندک و یک جور روتوش و اعمال سلیقه بود.
"شوق پرواز" یک سرپرست نویسندگان دارد و دو نفر نویسنده. این کار گروهی به چه شکل صورت گرفت؟ آیا در این همکاری مشترک دچار اختلاف نظر نشدید؟
تراب نژاد: یک نفر سینابسها را طراحی میکرد، دیگری دیالوگ مینوشت و بعد در جلسهای با حضور فرهاد توحیدی کار منسجم میشد و او بر روی قسمت بندی نیز نظارت داشت. از طرفی ما هر سه پیش از این با یکدیگر همکاری کرده بودیم و ذهنیتهای مشترکی داشتیم.
محمدنژادیان: برخلاف آشپزی، اتفاقا فیلمنامه نویسی در کار گروهی بهتر جواب میدهد! کار ما نیز به این شکل بود که بر روی طرح کلی که توحیدی ارائه کرده بود کار کرده و ساختمان داستان را با قصه سازی، سکانس بندی و نوشتن دیالوگها مشخص میکردیم.
این نوشته تا چه حد دراماتیک است؟ یعنی فراتر از تاریخ و واقعیاتی که درباره زندگی شهید بابایی وجود دارد، کدام بخشهای متن حاصل تخیل نویسندگان است؟
ترابنژاد: 80، 75 درصد آنچه میبینید عین واقعیت است. با این حال ما تلاش کردیم واقعیت را به شکلی دراماتیک تعریف کنیم! به این معنا که با استفاده از روایتی جذاب، در تلاش بودیم مخاطب حس نکند صرفا زندگینامهای تخت میبیند. در همین راستا شخصیتهای بسیاری خلق شد که به این واسطه جنبههایی از زندگی شهید بابایی را در قالب درام در تعامل با اطرافیان نشان دادیم.
محمدنژادیان: از طرفی ما کار زندگینامهای انجام میدادیم که وفاداری تاریخی آن اهمیت داشت، تنها تا حدودی دست و پای ما در ارائه خلاقیت بسته بود. اما در این قصه زمان حالی ایجاد کردهایم که در این بخش تخیلمان را جا دادهایم. اما باز هم در بخش زندگی شهید نیز با استفاده از خلق شخصیتهای فرعی از خود خلاقیت نشان دادیم. اما اگر به تاریخ پایبندی نداشتیم، میشد با روایت زندگی یک قهرمان جنگی در قالب قصه و خیال پردازیهای بسیار بر جذابیت کار بیفزاییم.
پیش از این ساخت سریالهایی درباره شهدا به دلایل بسیاری از جمله مخالفت خانوادههایشان به سرانجام نرسید، گروه سازنده "شوق پرواز" چطور موفق شدند این ارتباط موثر و نتیجه بخش را با خانواده شهید بابایی برقرار کنند؟
محمدنژادیان: این خانواده شهید بابایی بودند که با ما همکاری خوبی داشتند. ما چندین نشست با حضور خانم حکمت همسر شهید برگزار و با او مصاحبه کردیم. همسر شهید در این سالها آنقدر مصاحبه کردهاند که به نوعی تمرین خاطره گویی برایشان شده و خیلی راحت صحبت میکنند. ما سعی کردیم فضا طوری باشد که حال و هوای جدیدی به وجود بیاید. حتی این تعامل منجر به بازی فرزندان شهید در این سریال شد و من امیدوارم خانواده شهدای دیگر نیز با سازندگان آثار همکاری خوبی داشته باشند.
ترابنژاد: بخشی از موفقیت این ماجرا به طرز نگاه افراد و دغدغههای فرهنگیشان برمیگردد. خانواده شهید بابایی بسیار علاقمند بودند این سریال ساخته شود و پیگیریهای بسیاری کردند.
نکتهای