به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ «حضرت آيتالله العظمی حسین وحيد خراساني» از مراجع تقلید، هر سال در آستانه ماه محرم سخنان مهمی خطاب به روحانیون و مبلغان ایراد میکنند.
آنچه در پی میآید بخشهایی از این بیانات در چند سال اخیر است:
بیانات سال 1388 :
ــ در اين ايام، سه مهم پيش رو داريم: اول، نسبت به خودمان، دوم نسبت به مردم و سوم، نسبت به صاحب اين ايام. هرسه، بحثش مفصل است، اما اجمال مطلب اين است كه فرصتي براي شما پيش آمده و اين فرصت برقآسا ميگذرد و حسرت كبرايش براي فرد فرد ما ميماند. در حاليكه هريك از شما ميتوانيد امر هدايت نفوس را متصدي بشويد.
ــ اول، نسبت به خودمان: این حديث را خوب بفهميد که: «اشراف امتي حمله القرآن و اصحاب الليل ـ بهترین امت من، حاملان قرآن و شبزندهداران هستند». اولاً امت او چه امتي است؟ «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ.» اين ارزش امت اوست. شهدا بر عموم بشر امت اويند. حال بايد ديد اشراف اين امت كياناند؟ آن هم اشرافي كه حضرت خاتم(ص) سكه شرف به سينه آنها نصب كند. «اشراف امتي حملةالقرآن و اصحابالليل».
ــ از امروز شروع كنيد بدون استثنا، هيچ شب و روزي بر شما نگذرد، مگر با اين عمل. اما روز، حملةالقران؛ «فاقروا ماتيسر من القرآن.» آن اندازه كه ميسر است قرآن بخوانيد، ولي راه بايد طوري رفت كه سريع به مقصد رسيد. تمام دقائق كمال در روايات متشتت است. بايد اينها را جمع كرد. اين جا اين جمله را فرموده و جاي ديگر باز فرموده چطور حامل قرآن شو. «قرآن بخوانيد، اما آن قرآن را هديه كنيد به صاحب عصر ولي زمان (عج)». عمل را از خود منقطع و به او متصل كنيد. چه ميكند اين فرموده؟ بحث فني عظيمي دارد. خود انقطاع عمل از نفس و ربط عمل به مبدأ فيض وجود. حكم اكسيري پيدا ميكند كه فلز را منقلب ميكند.
ــ اما كلمه دوم، به اصحاب الليل مربوط است. به هر وضعي كه هست، آخر شب بيدار شويد و روي اين مطالب فكر كنيد. بالاترين مقام چه مقامي است؟ مقامي كه خدا براي شخص اول عالم معين كرده است. ديگر از نظر عقل و نقل غير از اين غيرمعقول است. چنين مقامي را خدا به همچو كسي وعده داد، اما به يك خصوصيت فرمود: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً» از اين جا بايد فهميد چطور عمر ما گذشت و راه را طي نكرديم. به اين شرف نرسيديم.
ــ اشراف امتي حملةالقرآن و اصحاب الليل. اگر اين طور شديم، نفس ما به مبدأ نور وصل ميشود. از آن جا مدد ميشود. آن وقت است كه بشر خواهد فهميد اثر تربيت اين دين چيست؟ اين كاري است كه بايد با خودمان كنيم.
ــ دوم، نسبت به مردم: اما كاري كه با مردم است اینكه اين فرصتها از دست نرود. سعي كنيد در اين دهه كه بهار حيات دلهاست به هر قيمتي كه هست اين دو كار را انجام دهيد؛ چرا كه بالاتر از اين دو پيش خدا هيچ عملي نيست: يك گمراه از خدا را به خدا برگردانيد؛ عبد آبق از اين مولا را برگردانيد به عبوديت او ؛ و يك كسي كه امام زمانش را گم كرده با ولي عصر (عج) آشنايش كنيد.
ــ مجالستان را منحصراً در اين دو كلمه صرف كنيد. ارزش اين دو مقوله به حدي است كه نبايد وقت را ببازيد و از دست بدهيد. اول، آن قرآن و شبزندهداري را عملي كنيد. بعد متصدي هدايت مردم شويد. آن وقت، اثرش اين است اگر يك گنهكار را از گناه توبه دهيد و بيگانه از امام زمان (عج) را با او آشنا كنيد. اجرش، ثواب صد سال است كه همه روزها را روزه بگيريد و شبها تا به صبح عبادت كنيد. «اغتنموا الفرص ـ فرصتها را از دست ندهيد».
ــ سوم، نسبت به صاحب اين ايام: بايد وظيفهمان را نسبت به صاحب اين ايام بدانيم و بفهميم كه چه خوني ريخته شده است؟ هيچ دانستيم كه چه كسي كشته شد؟ «شيخ طوسي»، «شيخ صدوق» و «ابن قولويه» اين روايت را نقل كردهاند. مختصري از اين روايت بس است. اين نص حديث صحيحي است كه مثل «شيخ انصاري» در موارد احتياط در نفوس طبق سند اين حديث فتوا ميدهد. در اين حديث مسأله اين است: «اشهد انّ دمك سكن فيالخلد ـ شهادت ميدهم خون تو در خلد مسكن كرده است». كيست كه بفهمد حسين بن علي كيست؟ خلد كجاست؟ در آن ملأ اعلي كه مركز قديسين عالم است، خون او زينت آن عالم است. كسي كه جسمش آنجاست، روحش كجاست؟ كيست كه بفهمد چه كسي كشته شد؟ چطور كشته شد؟ براي چه كشته شد؟
ــ ما در آن حد نيستيم كه خود او را بشناسيم. بايد نگاه كنيم ببينيم آن آخرين مرحلهاي كه شعاع وجود او تابيده به كجا رسيده، بعد كشف كنيم كه آن آفتاب چيست وكجاست؟ وقتي شعاعش به زائر قبرش ميخورد، اثرش معلوم ميشود. فرمود: «پياده اگر بروي به هر قدمي يك حسنه برايت مينويسند و يك سيئه محو ميكنند. سواره بروي به هرجا كه سُم اسبت برسد به هر قدمي يك حسنه ثبت و يك سيئه محو ميشود». يعني از آنجا تصفيهات ميكنند تا لياقت پيدا كني. فرمود: «وقتي رسيدي به در حرم، خدا تو را از رستگاران قرار ميدهد». خود من هنوز متحيرم چه خبر است. وقتي رسيدي به در حرمش ميشوي از رستگاران و مفلحين. يعني چه از مفلحين؟ به قرآن رجوع كنيد و ببينيد به فلاح رسيدن چه شرايطي دارد؟ بعد بفهميد اين دستگاه چه دستگاهي است.
ــ در سوره مؤمنون ميخوانيم: «قد افلح المومنون الذين هم في صلاتهم خاشعون.» تا برسد به اينجا كه «والذين هم عن اللغو معرضون.» وقتي به اين جا رسيد، ميشود «المفلحون.» اين مقام به قدري عظيم است كه «ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون والذين يومنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و بالاخرة هم يوقنون اولئك علي هدي من ربهم و اولئك هم المفلحون.» اين چه اكسيري است كه اين طور منقلب ميكند؟ آهني را به طلاي احمر مبدل ميكند كه در راه قبر او قدم زده است.
ــ فرمود: «وقتي از مناسكت فارغ شدي خدا تو را از فائزين مينويسد». اينجا حج خود خداست. حج قصد است و مقصد در آنجا عبارت است از كعبه، اما مقصد در اين زيارت، خود خداست؛ چون به نص صحيح: «من زار الحسين بكربلا كان كمن زارالله في عرشه». پس از حج خدا كه فارغ شدي، فرمود: «وقتي فرغت من مناسكك، خدا مينويسد تو را از فائزين». ديگر از مقام مفلحين از در قبر او، متقلب ميشود به مقام فائزين به بالا سر او. متن كلام خدا را بايد ديد تا حديث را فهميد: «الذين آمنوا وهاجروا و جاهدوا في سبيلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله والئك هم الفائزون». مقام فائزون اين مقام است: «يبشرهم ربهم برحمة منه و رضوان و جنات لهم فيها نعيم مقيم خالدين فيها ابدا ان الله عنده اجر عظيم.»
ــ اين مرحله كه مرحله كمال سعادت بشري است، در گرو بالاسر قبر حسين بن علي (ع) است. كسي كه اين طور زيارت قبرش او را منقلب ميكند، آيا روز قيامت وقتي مادرش با آن پهلوي شكسته با آن بازوي ورم كرده، آن پيراهني كه به همچو خوني آغشته بر سر بيندازد، چه خواهد شد و چه خواهد كرد؟
ــ اين است كه مملكت بايد يكپارچه «يا حسين» بشود. بايد سراسر اين مملكت شيون و صيحه در عزاي يك همچو كسي باشد ... واقعه، واقعهاي است كه نص صحيح اين است: «جميعالخلائق بكت السموات السبع.» هفت آسمان بر او گريه كرد. «بكتالسموات السبع والارضون السبع و ما فيهن و ما بينهن و ما يري و ما لايري.» مردم بايد بيدار شوند. ابن حجر هيثمي كتابي در رد شيعه نوشته و در اين كتاب تصريح كرده كه تمام رجال عامه ـ آنها كه اهل حديث و نظرند ـ ضبط كردند كه وقتي سر او بالاي نيزه رفت، در تمام زمين هرجا سنگ از كره زمین برداشتند، خون جوشيد. وظيفه مردم در ايام عاشورا چيست؟ ... اگر دستتان از دامن او كوتاه شد، خسرالدنيا و الاخرهايد.
ــ اين دين، اين توحيد و اين قرآن فقط زنده به خون اوست. اوست كه با اين قدم و با اين عمل، كاري كرد كه تا روز قيامت اين دين آسيب نبيند. او پرده از چهره قرآن برداشت و ايمان و دين خدا را او زنده كرد. چرا يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر مثل پروانه دور قبرش ميگردند؛ چون اگر عاشوراي او نبود، آنچه انبياء و مرسلين آورده بودند به باد فنا رفته بود.
بیانات سال 1390 :
ــ عاشورا را نه کسی شناخته و نه خواهد شناخت. "مرحوم آخوند" وقتی از دنیا رفت، با آن قدرت فکری و دقت نظر، که حاشیه رسایلش آیتی است و در حاشیه مکاسبش در هر سطری اهل فقه میدانند چقدر هنر کرده، ، وقتی او را مشاهده کردند گفت: «ما تا در دنیا بودیم نفهمیدیم سید الشهداء کیست، وقتی آمدیم به اینجا فهمیدیم او کیست». هنوز باز زود است. آخوند در حیات برزخی دیده او را. آن وقتی شناخته می شود كه در حيات اخروي بشر قدم بگذارد، بعد بفهمد او كيست و او چه كرد. كاري كه او كرد كاري است كه امام حسن بن علي(ع) متن كلامش اين است: «لا يوم كيومك ؛ روزي مثل روز تو نيست». روز جميع انبيا، روز جميع اوصيا، روز جميع اوليا، همه را ديد، بعد فرمود: «لا يوم كيومك».
ــ او چه كرد؟ او به بشریت فهماند: اغلی و اعلي از گوهر حيات انسان گوهري نيست و اين گوهر به هر ثمني سودا بشود، خسران است و حسرت؛ فقط آن كس از حسرت رسته كه اين اغلي الجواهر را معامله نكند الا به يك ثمن و آن ثمن خداست. «بذل مهجته فيك ؛ خون قلبش را در راه تو داد و بذل کرد»... فروخت خودش را به خدا.
ــ ماه ماه خداست. ايام ايام خداست... ايام عاشورا بهاري است كه دلها زنده ميشود... كساني كه فهميدهاند، به فقه دين رسيدهاند، از اين ايام حد اكثر استفاده را بكنند. اين عمر را صرف خدا كنند؛ خداوند فرمود: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّه؟» . دعوت كنيد مردم را به خدا. به مردم بفهمانيد: چه بودند، چه شدند، چه خواهند شد. اول خودتان بنگريد بعد به مردم تذكر بدهيد؛ «فليَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ، خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ ، يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ؛ پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است، از آب جهندهاى خلق شده، [كه] از صُلْبِ مرد و ميان استخوانهاى سينه زن بيرون مىآيد» ... كيست كه « أَنْشَأَكُمْ ... "وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُم ؛ و شما را صورتگرى كرد پس صورتهاى شما را نيكو نمود» تا جايي كه فرمود: «ثمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِين ؛ آن گاه آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است». داد آنچه را داد اما ما جز خسارت هيچ نبرديم، چون اين زندگي صرف شد در غير او. حالا از خواب بيدار شو، راه بسيار دشوار است، برگشتني نيست. دار عمل تمام شد روزگار جزا رسيد.
ــ هم خودتان، هم به مردم توصيه كنيد: شروع كنيد از اول قرآن، حد اقل هر روز يك جزء قرآن بخوانيد. با كلام الله روح را منور كنيد... اين خانهي دل تاريك را به اين چراغ روشن كنيد، ولي از آن حديث صحيح غفلت نكنيد: «آن قرآن را به امام زمان هديه كنيد» تا اين هديه موجب لطف او بشود و عنايت او. مگر به كيمياي نظر او مس وجود من و تو منقلب بشود و الا اگر آن اكسير به اين آهن نخورد قلوبهم كالحجارة بل هي اشد قسوة. اين راه اول است.
ــ در مجالس و محافل احياء كنيد امر آل محمد را. امام ششم(ع) به "فضيل بن يسار" از اعيان اصحاب فرمود: «يا فضيل! تجلسون وتحدثون؟ جلسات داريد؟ ... آن جلسات را به احاديث ما... مزين ميكنيد؟» قال: نعم! جعلت فداك. امام گفت: «إن تلك المجالس أحبها ؛ آن مجالس را دوست دارم». خوشا به حال آنها كه مجالسشان شد محبوب او ... «إن تلك المجالس أحبها فأحيوا أمرنا ؛ چنین مجالسی (که در آن اخبار و احادیث ما گفته شود) را دوست میدارم پس امر ما را (در آن) احیا کنید» .زنده كنندهي امر ما باشيد، حمال زيد و عمرو نشويد. بدبختي ما اين است: زندگي را به كسي كه بايد سودا كنيم، گم كرديم او را. سزاي ما هم اين است «ويُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ ؛ و ستمگران را بىراه مىگذارد، و خدا هر چه بخواهد انجام مىدهد». مجالس بايد مشحون باشد به احياء امر اهل بيت... «يا فضيل ! فرحم الله من أحيى أمرنا ؛ ای فضیل! رحمت خدا باد بر آن کسانی که امر ما را زنده نگه میدارند». كسي كه نفس او عالم امكان را به هم ميزند نفرمود يرحم الله بلكه فرمود: رحم الله من أحيى أمرنا. چه گفت؟ رحمتي كه او خواست چه رحمتي است؟ قرآن بخوان تا بفهمي گفتهي او چه بود: "وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ".
ــ «حديث كنيد، امر ما را احياء كنيد، فرحم الله من أحيى أمرنا، يا فضيل! من ذكرنا أو ذكرنا عنده فخرج من عينه ، چه اندازه؟ به اندازهي بال مگسي، همين اندازه اگر چشمش بر مصائب ما تر بشود، غفر الله ذنوبه ولو كانت أكثر من زبد البحر ؛ ای فضیل! اگر کسی از ما یاد کند یا نزد او از ما یاد شود و در چشمانش به اندازه بال مگسی اشک حلقه زند خدا گناهانش را بیامرزد اگر چه بیش از کف های دریا باشد». آيا چه شده كه اين كلمه را فرموده؟ آيا چه اتفاق افتاده؟
ــ بشناسيد صاحب اين ايام را و به مردم بشناسانيد. چه كسي است كه تأثر براي او به قدر بال مگسي اگر چشم تر بشود، تمام گناهان همه آمرزيده ميشود؟ ... "محمد بن ابي جرير القمي" گفت: سمعت أبا الحسن الرضا يقول لأبي: من زار الحسين بن علي عارفا بحقه كان من محدثي الله فوق عرشه.
ــ كه بود؟ چه كرد كه زائر قبر او ميشود طرف سخن با خدا فوق عرش خدا؟ ثم قرأ: «انَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر ؛ در حقيقت، مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها ، در جایگاه راستين[بهشت جاودان] نزد پادشاهى توانایند ». رفتن به زيارت او آن قدم را به مقام عنديت مليك مقتدر ميرساند... «قال: قلت لأبي عبد الله: ما لمن زار الحسين؟ قال: كان كمن زار الله في عرشه. قال: قلت: ما لمن زار احداً منكم؟ قال: كمن زار رسول الله ؛ به امام صادق ـ علیه السلام ـ گفتم: برای کسی که به زیارت امام حسین برود چیست؟ فرمود: او مانند کسی است که به زیارت خدا به عرش خدا میرود. گفتم: کسی به زیارت یکی دیگر از شما اهل بیت برود برایش چیست؟ فرمود: او مانند کسی است که به زیارت رسول خدا می رود». ديگر كميت بيان لنگ است. كسي كه يكي از شما را زيارت كند، مقام او چيست؟ فرمود: كمن زار رسول الله، اما كسي كه حسين را زيارت كند كمن زار الله في عرشه... كربلاي او شد عرش خدا، زيارت او شد زيارت خدا. افسوس كه ما نفهميديم كه بود و چه كرد و آن روز چه شد.
ــ یا صاحب الزمان! یا صاحب الزمان! تویی صاحب عزا. «وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا ؛ و هر كس مظلوم (و ناروا) كشته شود، به ولی (وارث) وى تسلط دادهايم». ای ولی آن خون که گرفت روی دست گفت: بسم الله وبالله وفی سبیل الله وعلی ملة رسول الله، بیا! بیا! بفهمان که بود، بگو چه شد، آن پیراهن غرقه به خون را بر سر دست بلند کن.
ــ امسال از عاشورا تا اربعین دعای فرج را بخوانید، مردم در مجالس بخوانند. صاحب عزا اوست، او باید بیاید امر او را احیاء کند.
......................
پایان پیام / 101