صداقت به مثابه ارزشی اخلاقی
یکی از وجوه مشترک دعوت پیامبران الهی، دعوت به صداقت و پرهیز از بی صداقتی و دروغ بوده است. صداقت لازمه شناخت خود، معایب خویش و کوشش برای رهایی از کاستیهای خود و تحقق خود یا خودشکوفایی است. کسی که با خود و دیگران صادق نباشد، نه خود را می شناسد و نه دیگران را و در همان حال هم خود را فریفته است و هم دیگران را؛ چرا که تصویری نادرست به خود و دیگران نموده است و این سدی است در برابر کمال. از این رو، یکی از اصول مشترک همه ادیان تأکید بر صداقت و دوری از خودفریبی یا دیگرفریبی است. در این مسئله تفاوتی میان ادیان ابراهیمی یا ادیان غیر ابراهیمی نیست. همه ادیان به یکسان صداقت را ارج می نهند و دروغ و بی صداقتی را مانع کمال دانسته محکوم میکنند.
تأکید بر صداقت و نفی دروغ در سنت پیامبر(ص)
تأکید بر صداقت در سخنان و رفتار رسول اکرم(ص) چنان بوده است که به نام «امین» ملقّب شده است و به پرهیز از دروغ نامور بوده است؛ تا آنجا که سخنی به دروغ از دهان شان خارج نشده است. ایشان صداقت را بنیاد نجات و رستگاری مردم دانسته و به گونه های مختلفی بر این نکته انگشت تأکید نهاده است. ایشان در جایی می فرماید: «ایّاکم و الکذب فان الکذب مجانب للایمان؛ از دروغ بپرهیزید که دروغ با ایمان ناسازگار است.»
همچنین ریشه گیاهان را در دروغ دانسته میفرماید: «الکذب یسقی اصول الشر کما سقی الماء اصول الشجر؛ دروغ ریشه های شر را آبیاری می کند، همان گونه که آب ریشه های درختان را».
ایشان در نکوهش بی صداقتی تا جایی پیش می رود که می فرماید در شخص مؤمن ممکن است هر رذیلتی ریشه بدواند جر دروغ: «المؤمن ینطبع علی کل شی ء الا الکذب؛ هر خصلتی در مؤمن جایگزین می شود، جز دروغ».
به همین سبب چون از ایشان پرسیدند: آیا مؤمن زنا میکند؟ ایشان فرمود: ممکن است گاه چنین باشد. باز پرسیدند که آیا مؤمن دست به سرقت می زند؟ فرمود: ممکن است گاه چنین باشد. باز پرسیدند که: آیا مؤمن دروغ می گوید؟ فرمود: «نه. کسانی دروغ پردازی می کنند که به خدا ایمان ندارند».
از آنجا به نظر حضرت رسول اکرم(ص)، دروغ و بی صداقتی ریشه همه گناهان است، که با پرهیز از آن می توان از گناهان و رذایل دیگر نیز باز ایستاد. مردی نزد حضرت آمد و گفت: «من نماز نمی خوانم، زنا می کنم و دروغ می گویم. حال از کدام یک از آنها توبه کنم؟» ایشان فرمود: «از دروغ». بدین ترتیب آن مرد پیمان بست که زان پس دیگر دروغ نگوید. اما چون خواست زنا کند، با خود گفت که اگر رسول خدا(ص) از من پرسید که پس از آن پیمان، زنا کردی؟ در صورتی که بگویم نه، دروغ گفته ام و اگر بگویم آری، مرا حد خواهد زد. پس از این گناه باز ایستاد. و چون می خواست همچنان نماز نخواند، با خود گفت که اگر رسول خدا(ص) از من پرسید آیا نماز خوانده ای؟ چه بگویم؟ اگر دروغ بگویم که پیمان شکسته ام و اگر راست بگویم مجازات می شوم. بدین ترتیب از آن دو گناه کبیره نیز باز ایستاد. دروغ نه تنها رذیلتی اخلاقی است، بلکه بازگوی خواری و پستی روح انسان است، به همین سبب از نشانه های دلاوری، صداقت است. از این رو حضرت رسول(ص) میفرماید: «لا یکذب الکاذب الا من مهانة نفسه علیه؛ دروغگو، دروغ نمی گوید جز بر اثر خواری خودش نزد خود».
توجه به این مسئله در نزد حضرت چنان بود که ایشان دست یافتن به جوهر ایمان را در گرو پرهیز از هر گونه دروغی، حتی در شوخی، میدانستند و میفرمودند: «لا یجد عبد حقیقة الایمان حتی ... یدع الکذب فی المزاح؛ هیچ بنده ای حقیقت ایمان را در نمی یابد، مگر آنکه دروغگویی در شوخی را واگذارد.»
و برای کسی که هر گونه دروغ را حتی در شوخی هایش واگذارد، سه خانه را در جاهای مختلف بهشت تضمین و دروغ گفتن به برادر دینی را خیانتی بزرگ قلمداد میکرد: «کبرت خیانة ان تحدث اخاک حدیثا و هو لک به مصدق و انت له به کاذب؛ خیانت بزرگی است که به برادرت سخنی بگویی که او تو را در آن راستگو بداند، اما تو در آن به او دروغ گفته باشی».
سرانجام آنکه ایشان هیچ دروغی را شایسته مسلمانان نمیدانست و از آنان میخواست تا از آن یکسره باز ایستند. برای مثال به ابوذر فرمودند که هرگز هیچ دروغی از دهانش خارج نشود و تصریح می کردند که هیچ دروغی نگفتهاند.
این توجه و حساسیت به صداقت، گسترش و رواج بحث های متنوعی را در متون اخلاقی ما در پی داشته است و عالمان اخلاق، ابعاد این مسئله را به استناد نصوص دینی کاویده و ادبیات ارجمندی را به میراث نهاده اند.
دروغ مصلحتی
اما پرسشی که ذهن ما را مشغول میکند آن است که: آیا هرگز نباید دروغ گفت و آیا در موارد خاص، حتی اگر به بهای جان انسان بی گناهی تمام شود، باز باید صداقت به خرج داد و مایه مرگ کسی شد؟
به نظر نمیرسد که این تعمیم و حکم قاطع «هرگز دروغ مگو»، قابل عمل باشد و با شهود و درک عمومی ما سازگار نیست. اینجاست که همان کسانی که دروغ را پلید دانسته اند، در مواردی آن را مجاز و چه بسا واجب شمرده اند.
نخستین داستان کتاب گلستان سعدی در باره دروغ وزیری نیکخواه و صداقت کُشنده وزیری بدخواه، با این نتیجه معروف که «دروغ مصلحت آمیز، به از راستی فتنه انگیز» به نیکی نشان دهنده این شهود است.
حتی پیامبر اکرم(ص) که این همه بر صداقت و پرهیز از دروغ تأکید داشتند، در مواردی دروغ را مجاز میشمردند، که فقیهان و نیز عالمان اخلاق آنها را در کتاب های خود آوردهاند.
اما جای این پرسش است که این موارد کدام است و به چه دلیل چنین استثنایی پذیرفته شده است؟ این پرسش را نگارنده به تفصیل در جای دیگری پیش کشیده و کوشیده است به آن پاسخ دهد، از این رو در اینجا از آن می گذریم.
نظر فقهاء و علمای اخلاق
برخی از علماء، دروغگویی شوهر به همسر و دروغگویی والدین به فرزندان خود را از جمله این قبیل دروغ های مجاز دانسته اند و به سود آن استدلال کرده اند. برای مثال:
«مرحوم ملا احمد نراقی» در این باره چنین مینویسد: «هر گاه زن چیزی از شوهر بخواهد که قادر نباشد یا قادر باشد، اما بر او واجب نباشد، جایز است به او وعده دهد که می گیرم؛ اگر چه قصد او نباشد گرفتنِ آن و نگیرد».
«آیت اللّه سیدرضا صدر» این مورد را مجاز شمرده آن را نشانه اهمیت زندگی زناشویی در اسلام و لازمه خوشبختی زن و شوهر دانسته می گوید: «اسلام کاخ سعادت زناشویی را همیشه برپا می خواهد و برای حفظ این کاخ که خوشبختیِ دو تن یا بیشتر در آن می باشد، وعده دادن دروغ را اجازه داده است. شوهر اگر بتواند تقاضای زن را انجام دهد، بهتر و اگر نتواند یا صلاح نداند، باز هم تلخی زندگی زن و شوهر را نخواسته [