آیا اخلاقا دروغ به زن مجاز است؟
مجاز بودن دروغ به زن، عمدتا به روایاتی مستند است که از رسول خدا(ص) نقل شده و به همین دلیل فقیهان و عالمان اخلاق پس از پذیرش اصل جواز آن، به تعیین محدوده اش پرداخته و کوشیده اند مرزهای آن را به گونه ای روشن کنند که موجب سلب حقوق زن و مرد نشود. دیگران نیز کوشیده اند برای این دروغ مجاز، ملاک و توجیهی عقلی یا عقلایی بیابند و آن را براساس چنین ملاکی تبیین کنند.
دیدیم که الفاظ این احادیث یکسان نبودند و تاب تفسیرهای گوناگونی داشتند. از آن مهم تر احادیثی است ـ اگر نگوییم که تعارض صریحی با احادیث فوق دارند، حداقل آن است ـ که مقصود از دروغ را معین می سازند. در این زمینه به ذکر چند حدیث اکتفا می کنیم.
به گفته عطاء بن یسار، مردی از رسول خدا(ص) پرسید:
«یا رَسُولَ اللّه ! هَلْ عَلَیَّ جُناحٌ أنْ أکْذِبَ امْرِأتی؟ قالَ: لا یُحِبُّ اللّه ُ الْکَذِبَ. فَقالَ: یا رَسُولَ اللّه ! أسْتَصْلِحُها وَ أسْتَطیبُ نَفْسَها. فَقالَ: لا جُناحَ عَلَیْکَ؛
ای رسول خدا! آیا بر من گناهی است که به زن خود دروغ بگویم؟ حضرت فرمود: خداوند دروغ را دوست ندارد. باز گفت: ای رسول خدا! [مقصودم آن است که] به صلاحش می آورم و دلش را خوش می کنم. حضرت فرمود: در این صورت گناهی بر تو نیست.»
همین حدیث با اندکی اختلاف در لفظ نیز نقل شده است. در این نقل پس از سؤال، رسول خدا(ص) پاسخ می دهد: «لا خَیْرَ فِی الْکَذِبِ؛ خیری در دروغ نیست.» آنگاه آن مرد مقصود خود را از دروغ چنین بیان می کند: «یا رَسُولَ اللّه ! أعِدُها و أقُولُ لَها؛ ای رسول خدا! به او وعده می دهم و سخنانی به او می گویم.» در نتیجه حضرت، چنین کاری را بی اشکال می داند.
در شرح این حدیث نوشته اند که وعده دادن در صورتی مجاز است که به هنگام توانایی آن را برآورد، چرا که خلف وعده، خود نوعی دروغ است. در این صورت این حدیث، وعده هایی را مجاز می شمارد که شوهر واقعا بخواهد آنها را برآورد، اما فعلاً امکانش را نداشته باشد و این قطعا دروغ نیست. در غیر این صورت باید از وعده دادن بپرهیزد و به گفتن سخنانی دوپهلو بسنده کند.
ابن عبدالبر، حدیث فوق را مُسند نمی شمارد و خود می کوشد آنچه را مسند می داند، با الفاظ متفاوتی نقل کند. در این نقل پس از آنکه حضرت پاسخ منفی به آن پرسشگر داد، آن مرد پرسش خود را تکرار کرد و باز پاسخ حضرت منفی بود. آنگاه مرد مقصود خود را این گونه بیان داشت: «أسْتَصْلِحُها وَ أسْتَطیبُ نَفْسَها؛ به صلاحش می آورم و دلش را خوش می کنم» و حضرت این کار را بی اشکال دانست. ابن عبدالبر از این حدیث نتیجه می گیرد تنها سخنانی که مرد برای به دست آوردن دلِ زنِ خود می گوید و با آنها شادمانش می سازد، مجاز است!
بدین ترتیب قاطعانه نمی توان گفت که دروغ به زن مجاز است. از این رو، استناد عالمان اخلاق و فقها برای حکم جواز دروغ در این مورد، مناقشه پذیر است. برای مثال مرحوم آیت اللّه خویی، از ظاهر روایات اصلاح میان مردم که دروغ برای اصلاح را جایز می شمارد، به این نتیجه می رسد که از این احادیث می توان جواز دروغ به زن و حتی همه اعضای خانواده را به دست آورد؛ در نتیجه اطلاق حرمت دروغ و اطلاق وجوب وفای به وعده، با این روایات مقید می شود.
در برابر رویکرد که دروغ به زن را مجاز می شمارد، امام خمینی پس از بررسی این روایات، دروغ گفتن به زن را جایز نمی داند و فتوا دادن به آن را «مشکل» می بیند. ایشان پس از بررسی مفصل روایات مربوط می گوید:
«احوط ـ اگر نگوییم اقوی ـ جایز نبودن دروغ به زن است؛ مگر در موارد اکراه و اضطرار.»
آنگاه احتمال می دهد که این روایات ناظر به مورد اضطرار باشد و خود در این باب دستور تأمل می دهند.
از نظر ایشان دو اشکال عمده بر این روایات وارد است: نخست ضعف سندی و دیگری اجمال آنها. از بحث سندی روایات می گذریم. مجمل بودن مراد احادیث نیز، کاملاً آشکار است. نخست آنکه الفاظ حدیث تاب معانی گوناگونی دارد. دیگر آنکه پیامبر اکرم(ص)، صریحا دروغ گفتن به زن را منع می کند. سه دیگر آنکه در تفسیر این احادیث و بیان مقصود از آنها سخنان بسیار گفته شده است. تنها معنای مقبول و محصلی که می توان از این احادیث به دست آورد، آن است که گفتن پاره ای سخنان خوشایند و دل گرم کننده به زن مجاز است و این با دروغ اصطلاحی فاصله بسیاری دارد، چرا که زن، خود به جایگاه این سخنان آگاه است و در نتیجه مسئله گمراه گری ـ که در ماهیت دروغ نهفته است ـ پیش نمی آید و فریبی در کار نیست.
با این حال ممکن است کسانی دروغ گفتن در این مورد را مجاز شمارند و آن را براساس معیار ضرورت زندگی خانوادگی توجیه کنند، از این رو سر از مسئله ضرورت در می آوریم. حال ببینیم که دروغ به زن از مصادیق ضرورت به شمار می رود یا خیر؟
دیدگاه کسانی را که به ضرورت دروغگویی به زن معتقد هستند، می توان این گونه تقریر کرد که اسلام برای بقا و دوام زندگی خانوادگی ارزش بسیاری قائل است و حفظ آن حتی تا حدی واجب است و در نتیجه هر چه بتواند آن را حفظ کند و به دوام آن مدد برساند، مطلوب شارع است و از باب مقدمه واجب، واجب می شود و از آنجا که «نزاع میان زوجین، خانواده را که اساس جامعه است در معرض تباهی قرار می دهد، دروغ گفتن به زن مجاز شمرده شده است.» آیت اللّه مهدوی می کوشد با تقریری، دروغگویی به زن را از باب ضرورت، این گونه حل کند:
«با توجه به اینکه پاسخ منفی و تند، جز جریحه دار شدن عواطف و تزلزل ارکان خانواده سرانجامی ندارد، ناگزیر اجازه داده شده است که از روش دوم [وعده های مصلحتی و غیر جدی[ استفاده شود. گرچه این کار اولاً و بالذات پسندیده نیست و تکرار آن اعتماد متقابل را در اعضای خانواده از میان می برد و احیانا آنها را به تقلید وا می دارد و به دورویی و دروغگویی ترغیب می کند، ولی چون راهی جز آن در برابر انسان وجود ندارد، از باب «اقل الضررین» و یا «اکل میته» تجویز شده است.»
بنابراین، مرد چون ناچار است و مجبور، می تواند به زنِ خود دروغ بگوید و این کار چون خوردن گوشت مردار حرام است، اما گاه از سرِ ناچاری تجویز می شود. حال به بررسی مسئله ضرورت در دروغگویی به زن می پردازیم و مبنای کارمان را مثال آیت اللّه کنی قرار می دهیم که خوشبختانه هم روشن است و هم نتایج ناخوشایند چنین دروغی را در خود دارد. در اینجا به جای کلی گویی، باید بحث را به شکلی عینی و ملموس پیش برد و دید که آیا واقعا با دادن وعده های غیر جدی می توان دوام خانواده را حفظ نمود. با تأمل در این تفسیر طبیعتا سؤال ها و اشکالاتی به ذهن خطور می کند که پاره ای را ذکر می کنیم.
فرض کنیم زنی که از درآمد مالی شوهرش باخبر است و می داند که او محدودیت هایی در خرید لوازم خانه و تأمین خواست های همسرش دارد و با آگاهی به این مسئله، از شوهر خود می خواهد که برایش سرویسی طلا تهیه کند تا او بتواند در جشن عروسی یکی از بستگان خود که دو ماه دیگر برگزار می شود، شرکت کند. مرد به هیچ عنوان تا دو ماه دیگر و حتی تا یک سال دیگر نیز نمی تواند سرویسی را که زنش پسندیده است، بخرد. حال یا باید با گفتن حقیقت، همسرش را برنجاند و یا به طور مصلحتی و غیر جدی به او وعده دهد که آن سرویس را خواهد خرید. عقل حکم می کند که میان تزلزل ارکان خانواده و راضی کردن همسر، از این روش دوم استفاده شود. در نتیجه، شوهر قول می دهد که تا قبل از عروسی، آن سرویس را خواهد خرید. زن نیز خشنود از این محبت بی شائبه شوهر! دست از سر او برمی دارد.
آیا این داستان در همین جا به پایان می رسد؟ خیر، بلکه تازه اول ماجرا است. چند روزی که گذشت، زن مجددا مسئله سرویس را مطرح خواهد کرد و شوهر نیز از شیوه عاقلان