سلام سردار! میبینی این مردنمایان نامرد، حتی اگر تو با سلاح اشک هم پا به میدان گذاشته باشی از تو میترسند. تو بعد از چهارده قرن، ثابت کردی که همچنان کاروان حسین و حسینیان، قافله از جان گذشتگان است و هر که پا بر سر جان خویش نگذاشته و از جان شیرین نگذشته او را راهی به وادی کربلاییان نیست. تو آنقدر بزرگی که هنوز شصت روزه نگذشته، خدا پیک وصل و وصال را با هم بر تو نازل کرد؛ شهید عشق!
درست است که تابوت تو اصغر است اما نه برای ما. درست است که قبر تو اصغر است اما نه برای ما، برای ما هم خودت اکبری، هم تابوتت و هم مزارت. تو برای ما عزیزی، ما از خاک مزارت شفا میجوییم و از روح بزرگت شفاعت میطلبیم؛ ما صدای قهقهه مستانه تو را در ملکوت شنیدهایم.
بگذار آنها که تو را پرپر کردهاند بگویند شفاعت خواستن از شهید و شفا جستن از مزار تو شرک است. این مردنمایان نامرد درک نمیکنند که حرفشان، رونوشتی است از سخنان شیطان که بر مرکب هوای نفسشان نشسته و بر قلب آنها فرود آمده و آنجا لانه کرده و مغزشان را در اختیار گرفته و هر چه شیطان میگوید، تکرار میکنند و هر چه شیطان دستور میدهد اجرا میکنند؛ أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَه؛ آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند او را با آگاهى(بر اينكه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پردهاى افكنده است (سوره جاثیه، قسمت اول آیه 23)؛ خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيم؛ خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهايشان پردهاى افكنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست(سوره بقره، آیه7).
تو تا حالا کجا بودی سردار؟ خیلی وقت پیش منتظرت آمدنت بودیم، منتظرت بودیم تا بیایی و مشت این شیاطین را بازتر کنی! سردار خدا! میبینی! اینها میخواستند از اسم خدا هم سوء استفاده کنند؟ مگر تو نباشی سردار که مزدوران شیاطین بتوانند چنین خبطی بکنند، که هستی و خواهی بود و مقبره کوچکت هم «تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود» و خواهد ماند.
«ثنا» من فکر میکنم از ثنای تو، تا ثنای لب و دندان سنایی(1) از خاک تا افلاک فاصله باشد. راستی «ثنا» جان! چرا به قافله حسین آمده بودی؟ آمده بودی ثنای حسین بگویی و در رثای او بگریی، یا آمده بودی ثنا خدای حسین را بگویی و شکر او کنی که حسین را به ما داده است؟
سردار دو ماهه! «ثنا پر دل!» دل کوچک تو از چه پر بود؟ از محبت به حسین و عشق به خدای حسین! ثنا جان! اینها از چشم سپاهیان ابلیس، گناهان بزرگی هستند، آنقدر بزرگ که حاضرند در ماه حرام، با دست شیطان خلعت شرارت به تن کنند و با آدرسهای غلط جهالت، کورکورانه به باغ حسینان شبیخون بزنند و به قیمت جهنمی کردن خودشان، گلها و غنچهها را پرپر کنند و شاخههای درختان باغ را بشکنند. میبینی سردار، حتی اگر دو ماه از عمر تو گذشته باشد، اینها از خون تو نمیگذرند، حتی حاضرند برای اینکه به تو صدمهای بزنند بروند جهنم.
ببینم مادرت کام تو را با آب زمزم برداشته بود یا با آب فرات، شاید هم با تربت سالار شهیدان عشق، حضرت سیدالشهدا علیه السلام؟ شاید هم معجونی از تربت حسین و آب فرات و آب زمزم؟ چشمهایت را باز کن سردار! ما صدای قهقهه مستانه تو را در ملکوت شنیدهایم. چه آرام خفتهای سردار! خوش به حالت و خوش به حال مادرت که گوهری چون تو را در دامن خود پروراند. راستی! به مادر معلم و شهیدت هم که تو در آغوشش به شهادت رسیدی، سلام ما را برسان.
سردار! بگذار اشكهايم از روزني به ملكوت پاك تو پا بگذارند و تو را ببينند و با تو حرف بزنند و به تو سلام دهند؛ السلام علی الطفل الرضیع؛با همین تعبیر مفرد مذکر!
این هم قاتلان نانجیب تو و مادرت و دیگر شهدای تاسوعای هزار و چهارصد و سی و دوی هجری قمری چابهار، ببین سردار! لبخند شیطنت آمیزشان را ببین، از تصور ریختن خون بیگناهان و سرداران بیسلاحی چون تو و مادرت، احساس غرور و پیروزی میکنند؛ پشت لبخند موذیانهشان ترس و دلهره موج میزند، اصلاً لبخند میزنند تا کسی به بزدل بودن و مزدور بودنشان پی نبرد و نداند که فریب خوردهاند، میبینی این جلیقهها مواد منفجرهاند، آن را به خودشان بستهاند تا بیایند و خون تو را بر زمین بریزند سردار.
حق کدام طرف است؟ طرف تو یا طرف آنها؟ آنها كسانی هستند که تلاشهايشان در زندگى دنيا گم(و نابود) شده؛ با اين حال، مىپندارند كار نيك انجام مىدهند؛ الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً (سوره کهف، آیه 104) اما اصلاً متوجه نیستند و نمیفهمند چون مستاند و عقل و شعور خود را از دست دادهاند؛ إِنَّهُمْ لَفي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ؛ اينها در مستى خود سرگردانند (سوره حجر، آیه 72) آیا ریختن خون عزاداران حسین شادی و لبخند زدن دارد؟ طبق چه مرامی؟ طبق چه دینی؟ طبق آموزههای چه مکتبی؟ اگر روز عاشورا آل زیاد و آل مروان به خاطر ریختن خون حضرت اباعبدالله الحسین صلوات اللَّه علیه شاد بودند، امروز هم طرفداران حقیر و پست اینها با اقتدا به آل زیاد و آل مروان با ریختن خون عزاداران حسین شادند و سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون (سوره شعراء، آیه227).
.........................
(1). اشاره به این مصرع از سنایی: «لب و دندان سنایی همه توحید تو گویند»