به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ «علیاکبر ولایتی» مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور بینالملل درباره اجلاس جنبش عدم تعهد و حضور ایشان در اجلاس حراره با دفتر حفظ و نشر آثار «حضرت آیتالله العظمی سیدعلی خامنهای» گفتوگو کرده است که مشروح آن در ادامه میآید:
شرکت جمهوری اسلامی ایران در هشتمین اجلاس جنبش عدم تعهد در حراره زیمباوه تأثیری بسزا در روند این جنبش و نیز سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذاشت. به طوری که یکی از رهبران عضو جنبش عدم تعهد به رئیسجمهور وقت ایران گفته بود: «به خاطر حضور شما این اجلاس یک اجلاس بهیادماندنی و استثنایی است.» شما که به عنوان وزیر امور خارجه در آن اجلاس حضور داشتید، در این باره توضیح دهید.
- برای اولین بار پس از پذیرفته شدن ایران به جمع غیر متعهدها، جمهوری اسلامی ایران در سطح سران در اجلاس حراره شرکت کرد. در واقع بعد از انقلاب اسلامی، یعنی در سال 1358، اجلاس ششم سران عدم تعهد در هاوانا (کوبا) تشکیل شد. در آن زمان وزیر خارجه وقت ایران شرکت کرد و درخواست عضویت داد که پذیرفته هم شد و ایران عضو جنبش عدم تعهد شد. اجلاس بعدی در اسفندماه 1361 در دهلی (هند) تشکیل شد که آن زمان جمهوری اسلامی در سطح نخستوزیر شرکت کرد. اجلاس بعدی 1365 بود که در حراره زیمباوه برگزار شد و ایران در سطح رئیسجمهور شرکت کرد و حضرت آیتالله خامنهای که در آن زمان رئیسجمهور بودند، در آن شرکت کردند.
نکته دوم اینکه رئیسجمهورِ آنهنگام ایران به عنوان یکی از علمای بلندپایه کشور و سابقهدار در انقلاب و حکومت در این اجلاس شرکت کردند. در حقیقت این مشارکت به لحاظ ظرفیت و آثاری که داشت، چندبُعدی بود: از یک طرف برای اولین بار یک عالِم دین که در رأس حکومت است، در اجلاس شرکت کرد. چنین اتفاقی قبلاً در نهضت عدم تعهد نیفتاده بود که یک عالِم مسلمان در موقعیت ریاستجمهوری و رئیس هیئت شرکتکننده در اجلاس عدم تعهد شرکت کند.
نکته سوم این که حضرت آیتالله خامنهای از سوی یک حکومت انقلابی شرکت کرده بود و سخنرانی ایشان در حقیقت گفتمان انقلاب اسلامی بود برای آن کسانی که تا آن زمان از نزدیک شاهد سخنرانی یک فرد مؤثر در مهمترین انقلاب جهان سوم نبودند. در حالی که قبل از انقلاب اسلامی، انقلابهای دیگری نیز پیروزشده بود؛ مثل انقلاب کوبا، انقلاب نیکاراگوئه، انقلاب ویتنام یا انقلاب لائوس و کامبوج، ولی هیچکدام آنها اصالت انقلاب اسلامی را نداشتند و حداکثر یک انقلاب مارکسیستی بودند. حال آنکه انقلاب مردم ایران یک ابداع در جهان سوم محسوب میشد و تقلیدی نبود. این انقلاب غیر از اینکه یک انقلاب بود، چند خصوصیت مهم داشت؛ اول اینکه اولین انقلاب مستقل جهان سوم پس از جنگ جهانی دوم بود. دوم اینکه یک انقلاب با ماهیت دینی بود و سوم اینکه اسلامی بود لذا برای آن شرکتکنندگان در اجلاس حراره جالب بود که یک عالِم برجستهی مسلمان شیعی که هم نقش اساسی در به ثمر رسیدن انقلاب داشته و هم در تحکیم پایههای حکومت اسلامی مؤثر بوده، آنجا در قامت رئیسجمهور، مواضع جدیدی را اتخاذ میکرد که به هیچ وجه در قالبهای معمول نبود. هنوز حکومت شوروی سابق برقرار بود و یک حکومتی با شعار «نهشرقی نهغربی» -یعنی غیر متعهد واقعی که جمهوری اسلامی ایران بود- به صحنه آمده بود. از زبان رئیس یک حکومت انقلابی غیرمتعهد واقعی، تبیین معانی و مبنای عدم تعهد، به نوعی برای همه جاذبه داشت. این برخی از ویژگیهای اجلاس حراره بود.
نکته بعد اینکه نوع حکومتهایی که در آنجا شرکت داشتند، اغلب حکومتهایی لاییک بودند؛ چه راست و چه چپ، اما حکومتی که سکولار نبود و بلکه در این حکومت سیاست و دین به هم آمیخته بود، جمهوری اسلامی ایران بود. به همین دلیل شنیدن دیدگاههای چنین حکومتی از زبان رئیسجمهور آن برای شرکتکنندگان جاذبه داشت.
آنچه از بازتاب خبری و تحلیلی اجلاس حراره برمیآید، اثرگذاری فوقالعاده سخنان حضرت آیتالله خامنهای در این اجلاس بوده است. به طوری که گویا یکی از سران عضو این جنبش به ایشان گفته بود: نطق خود را به من بدهید؛ آن را برای آرشیو نمیخواهم، بلکه میخواهم آن را روی میز خودم بگذارم و به آن مراجعه کنم. شما دلیل اهمیت این نطق را چه میدانید؟
- من خاطرم هست که حضرت آیتالله خامنهای بعد از اینکه نطق خودشان را آماده کردند، خدمت حضرت امام رحمهالله فرستادند و ایشان ملاحظه کردند و نظراتی که داشتند، در حاشیه آن نطق یادداشت کردند البته نکات خیلی زیادی نبود و نطق تقریباً به صورت کامل با جزئیاتش مورد تأیید حضرت امام قرار گرفت؛ مگر بعضی نکاتی که ایشان نظر داشتند و حضرت آیتالله خامنهای نیز آنها لحاظ کردند.
هم این نطق و هم نطقی که حضرت آقا در سازمان ملل داشتند، یک ویژگی منحصر به فرد داشتند و آن، عدم ملاحظه قدرتهای بزرگ بود که ضمن بیان حقایق، پیشنهادهای اصلاحی و انقلابی را برای بهبود وضعیت جنبش بدون ملاحظهکاری بیان کردند و این مؤلفه مخصوص ایران است. کشورهای دیگر یا جرأت این کار را نداشتهاند یا ظرفیت بیان چنین مطلبی را نداشتند، زیرا برای آنها تعهدآور میشد لذا از کنار مسائل مهم و حساس جهانی جوری رد میشدند که گَزَکی دست قدرتهای بزرگ دنیا ندهند و مورد نقد و چالش کشورهای بزرگ قرار نگیرند. نطقهای دیگران را اگر نگوییم بیخاصیت، کمخاصیت بود، چون درد معلوم بود و درمانش هم مشخص بود، ولی اشارهای نمیشد. مثلاً عدم تبعیض در رعایت حقوق کشورها، صرف نظر از بزرگی و کوچکی آنها به عنوان عضو خانواده ملل متحد، یکی از انتقادات اساسی بود؛ این که بعضی از کشورها گویی که خون رؤسایشان رنگینتر است در شورای امنیت و یک امتیازات ویژهای داشتهاند که هر چه مورد توافق آنها نبوده وتو کنند البته بعضیها به کلیات انتقاد میکنند، ولی باید مشخص کنند که کدام کشور مقصر است و چه مشکلی برای بشریت است. خب اینها هزینه دارد و کشوری که حاضر است این هزینهها را بپردازد و میتواند این کار را بکند، کشوری است که مستقل باشد و ما در بین غیر متعهدها کشوری مستقلتر از جمهوری اسلامی نداریم.
دیدارهای دوجانبه و چندجانبهای هم حین برگزاری آن اجلاس حراره برگزار شد. چه موضوعاتی در آن دیدارها مورد بررسی و تبادل نظر قرار گرفت؟
- ایران در آن اجلاس یک موقعیت شاخصی داشت. در آنجا رؤسای کشورهای مهم عدم تعهد مثل هند و کوبا هم بودند. این افراد برجسته اجلاس با هم جلساتی داشتند و تصمیمگیری میکردند. حضرت آیتالله خامنهای نیز در آن زمان یکی از افرادی بودند که همراه فیدل کاسترو و نخستوزیر هند و دیگرانی که نقش برجستهتری در جنبش داشتند، راجع به تصمیمهای مهم با هم مشورت میکردند. به هر حال فرصت خوبی برای جلسات دوجانبه بود که با تعداد زیادی از سران کشورهایی که به اجلاس آمده بودند، فرصت شد که حضرت آیتالله خامنهای با آنها دیدار کنند.
یکی از برهههای حساس تصمیمسازی و عملکرد جنبش عدم تعهد، پس از اجلاس سال 1365 این جنبش در حراره بود. تغییر و تحولاتی در نظام دوقطبی رخ داد که مهمترین آن پایان جنگ سرد و نزدیک شدن به فروپاشی شوروی بود. در این بین جنبش عدم تعهد با یک معضل هویتی مواجه شد. این جنبش چگونه توانست از این بحران خارج شود و به کار خود ادامه دهد؟
- توقع این بود که جنبش عدم تعهد پس از فروپاشی شوروی که جهان حالت دوقطبی خودش را از دست داد، مبنای مشروعیتش سست شود، زیرا عدم تعهد به معنی عدم وابستگی به غرب و شرق بوده است. حالا دیگر شرقی وجود نداشت، پس این چگونه باید تفسیر میشد؟ بسیاری نمیتوانستند پیشبینی کنند که پس از فروپاشی شوروی چه خواهد شد. مثلاً در اجلاس بلگراد من خاطرم هست که صحبت میکردیم و میگفتیم حالا میخواهیم چهکار کنیم؟ کسی خط مشی نداشت، ولی به مرور زمان، شرایطی پیش آمد که معلوم شد که جنبش عدم تعهد با شرایط جدید دنیا بیشتر سازگار است و لذا تعداد بیشتری از کشورها آمدند و عضو شدند. شاید تعداد اعضا در اجلاس زیمباوه 104 کشور بود و الان بیش از 120 کشور عضو این جنبش هستند. است. امروز اقبال به عدم تعهد بیشتر از گذشته است.
آن شرایط بهوجود آمده چه بود؟
- پس از فروپاشی شوروی، آمریکاییها تصور میکردند که دنیا بعد از فروپاشی شوروی، دنیای یکقطبی خواهد بود. بر اساس تئوری «دهکده جهانی» مکلوهان، بالاخره این دهکده جهانی مدیریتی میخواست و این مدیریت، مدیریت آمریکاییها است، زیرا تنها ابرقدرتی که پس از فروپاشی شوروی باقی مانده، ابرقدرت آمریکا است. آقای بوش پدر در سال 1991 در جمع افراد نیروی دریایی آمریکا گفت که دنیای آینده دنیای یکقطبی است و آمریکا مسئولیت مدیریت جهانی را بر عهده دارد. این رؤیای آمریکاییها بود و این رؤیا تعبیر نشد. زمان گذشت و حتی متحدین آمریکا هم زیر بار نرفتند. تشکیل اتحادیه اروپا و توسعهی آن و نیز شکلدادن یک پول جدید (یورو) در مقابل دلار به همین منظور بود.
میخواهیم به شرایط امروز و برگزاری اجلاس تهران بپردازیم. نکته جالبی که در این دوره با آن مواجهیم، تغییر و تحولات بنیادین در جهان -به تعبیر برخی مهمتر از فروپاشی شوروی- و بهویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا است. رهبر انقلاب این دوره را «پیچ تاریخی» نامیدهاند. جنبش عدم تعهد در این شرایط چه چشماندازی خواهد داشت؟
- متأثر از شرایط جدید، آمریکاییها دنبال این هستند که دنیایی را درست کنند که چنانچه بوش پدر گفته بود، مدیریتش در دست آمریکاییها باشد. مردم دنیا و بهخصوص کشورهای اسلامی در تحولات اخیر نشان دادهاند که حاضر نیستند آمریکاییها را بپذیرند و لذا خود مردم -بهخصوص مسلمانها- به صحنه آمدهاند و میگویند راه حلهای آمریکاییها را قبول نداریم. خود کشورهای اسلامی میخواهند در مدیریت جهان امروز و آینده دخالت کنند و از آن طرف آمریکاییها نمیگذارند.
درپی وقوع حادثه 11 سپتامبر در سال 2001، آمریکاییها به افغانستان حمله کردند. حمله دوم آمریکاییها در سال 2003 و در زمان بوش پسر به عراق بود. در سال 2006 حمله اسرائیلیها با تحریک آمریکاییها به جنوب لبنان و حزبالله و مقاومت اسلامی رخ داد. در سال 2008 صهیونیستها با حمایت آمریکاییها به غزه حمله کردند. افغانستان 2001، عراق 2003، جنوب لبنان 2006 و غزه 2008، و پس از آن می