به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ «آیت الله العظمی جوادی آملی» پیامی را به بیست و یکمین اجلاس سراسری نماز در استان کرمانشاه صادر کردند.
متن کامل پیام این مرجع تقلید به شرح زیر است:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
مقدم شما حضّار بزرگوار، فرهیختگان، نخبگان، روحانیّت معزّز و معظّم، ائمه محترم جمعه و جماعات و همه کسانی که برای اقامه نماز تلاش و کوشش کرده و میکنید گرامی میدارم از بنیانگذاران این همایش وزین اعضای محترم ستاد اقامه نماز، ریاست محترم این ستاد حجّت الاسلام و المسلمین جناب آقای قرائتی(حفظه الله) تشکر میکنیم و حضور همه را ارج مینهیم سعی بلیغ همه را مشکور خدای سبحان میدانیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به برکت اولیای الهی مخصوصاً حضرت بقیّة الله(ارواح من سواه فداه) به همه شما پاداش دنیا و آخرت مرحمت کند و از کوشش خالصانه بزرگوارانی که در ساختن مسجد، مرمّت مسجد، احیای مسجد و سایر شئون مسجد تلاش و کوشش کرده و میکنند حقشناسی میکنیم و اجر همه اینها را با ذات اقدس الهی میدانیم و امیدواریم خدای سبحان به همه کسانی که در عبادت و ساختن معبد تلاش و کوشش و سعی خالصانه داشتند اجر کامل عطا کند!
آنچه قرآن کریم در محور نماز بحث میکند آن است که این ذکر را مانند مذکور، مؤثّر میداند در بخشی از آیات قرآن کریم خدای سبحان نماز را برای اقامه ذکر و احیای یاد و نام خود مطرح کرده است که ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی﴾ وقتی مذکور، خدا شد و نماز، ذکر خدا شد این نماز میتواند ستون دین باشد اگر درباره نماز سخن از اقامه است نه قرائت برای آن است که ستون خواندنی نیست اقامه شدنی است اگر «الصلاة عمودُ الدّین» درباره عمود و ستون نباید گفت ستون بخوانید نماز بخوانید باید گفت ستون را اقامه کنید ﴿أَقِیمُوا الصَّلاَةَ﴾،﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی﴾، ﴿أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ﴾ و مانند آن. پس اوّلین نکته آن است که بین ذکر و مذکور رابطه کامل برقرار است دوم آن است که این ذکر ستون دین آن مذکور است سوم آن است که ستون را اقامه میکنند نه اینکه بخوانند ما مأمور به خواندن نماز نیستیم ما مأمور به اقامه نمازیم.
مطلب چهارم این است که این مذکور یعنی ذات اقدس الهی برای خود اوصاف و اسما و افعالی یاد کرده است بخش مهمّ آن اوصاف و آثار را برای نماز هم مطرح کرده است معلوم میشود اگر نماز ستون دین است و اگر نمازگزار عهدهدار به پا داشتن این ستون است آثار مذکور را در ذکر میبیند جامعه نمازگزار کارِ مذکور را با فعل خود محقَّق میکند در سورهٴ مبارکهٴ نحل خدای سبحان اوصافی را برای خود ذکر کرد در سورهٴ مبارکهٴ معارج و غیر معارج مشابه آن اوصاف را برای نماز و نمازگزار ذکر کرد معلوم میشود نماز ستونی است که آن مذکور را همیشه به یاد میآورد و نام و یاد او را احیا میکند.
در سورهٴ مبارکهٴ نحل فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾خدای سبحان برای هدایت جامعه انسانی یک اوامری دارد یک نواهی دارد به طیّبات امر میکند به عقلمداری و عدلمحوری دستور میدهد از خبائث نهی میکند از ستم و ظلم از رسیدگی نکردن به اوضاع فقرا و مساکین و مانند آن نهی میکند ﴿إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی﴾ این بخشهای اثباتی دستورهای الهی، ﴿وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَالْبَغْیِ﴾ این بخش نهی از رذایل اجتماعی. این امور مثبت و منفی، موعظه الهی است وَعظ عبارت از جذب الخلق الی الخالق است آن که نتواند شنونده خود را به خدا جذب کند او سخنرانی کرده و اگر مقالتی نوشته و خوانده سخنخوانی کرده نه سخنرانی موعظه است و نه سخنخوانی اگر آن گوینده یا نویسنده، خواننده یا شنونده و بیننده خود را مجذوب الهی کرد او میشود واعظ; تا جذب نباشد تا کششی نباشد موعظه نیست «لأنّ الوعظ جذب الخلق الی الخالق» اوّلین جاذب، خود خدای سبحان است که بر اساس مِهر میکِشد نه بر اساس قَهر بکُشد و بکشاند اگر خدای سبحان مهربانانه میکشاند و کشش الهی همان موعظه است این معنا را خدای سبحان به نماز داده است دستورهای مثبت و منفی در این آیه سورهٴ نحل مشخص شد در آن آیه معروف بخشهای منفی که نماز عهدهدار زدودن آنهاست بیان شده که این را همگان شنیده و میدانید که فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ خب اگر «إنّ الله ینهی عن الفحشاء و المنکر» و اگر ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ معلوم میشود اگر آن مذکور در ذکرش تجلّی بیابد و برای ذاکر حضور پیدا کند، مسئلهٴ نهی از منکر بالقول المطلق رواج پیدا میکند ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ هر امر ناپسندی را نماز شستشو میکند و از بین میبرد و در بخشهای دیگر هم در سورهٴ مبارکهٴ معارج فرمود: ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾ که ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ که گفتند این دو، تفسیر هلوع بودن اوست این اوصاف نقص که در حدود پنجاه مورد برای انسان ذکر شده است به بخش طبیعت و طبیعی انسان برمیگردد که ﴿إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ﴾اما آن بخشهایی که به ﴿وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾برمیگردد بخشهایی است که خیمهاش با ستون نماز افراشته میشود.
در همان سورهٴ معارج فرمود: ﴿إِلَّا الْمُصَلِّینَ﴾ یعنی نمازگزارانی که این به عنوان مَلکه برای آنها ثابت شده باشد; اینها به عنوان صفت مشبهه است نه اسم فاعل یعنی کسانی که دائماً نماز میخوانند ﴿الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ هستند اینها کسانیاند که ﴿وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ اینها کسانیاند که مسائل مالیشان محفوظ است حقوق مردم محفوظ است نه تجاوز میکنند نه از پرداخت حقوق دیگران مثل زکات و امثال زکات خودداری میکنند کسانیاند که در مسائل عفاف و حجاب حریم خود را حفظ میکنند اهل غیرتاند. بارها به عرضتان رسید که غیرت سه عنصر محوری دارد غیرت از اسمای حسنای آن مذکور است نمازگزار غیور است غیرت یعنی غیرزدایی، غیرزدایی به سه عنصر تکیه میکند اول انسان هویّت خود، حریم خود، حوزه خود، قلمرو هستی خود را بشناسد (یک) دوم اینکه از قلمرو هستی خود بیرون نرود (دو) سوم اینکه بیگانه را به حوزه و حریم و قلمرو هستی خود راه ندهد (سه) این هم در مسائل عفاف و حجاب مطرح است هم در مسائل سیاسی و نظامی مطرح است هم درباره کلّ کشور مطرح است هم درباره جهان اسلام مطرح است آن کسی که غیر را نمیزداید و در حریم غیر وارد میشود انسان غیوری نیست اگر وجود مبارک امیر مؤمنان و موحّدان علی بن ابی طالب(علیه أفضل صلوات المصلّین) فرموده است «ما زنی غیورٌ قطُّ»همین است هیچ انسان غیرتمندی حریم دیگران را نمیشکافد و وارد نمیشود به نامحرم نگاه نمیکند هیچ انسان غیرتمندی به مال دیگری تجاوز نمیکند به حقّ دیگری تجاوز نمیکند.
غیرت یعنی وارد حریم غیر نشدن غیرت یعنی غیر را وارد حریم خود نکردن که این دو، فرعِ آن اصل اول است که انسان باید هویّت خود را بشناسد. در سورهٴ مبارکهٴ معارج مشخص کرده است که انسان در مسائل مالی غیور است در مسائل غریزی و جنسی غیور است در مسائل مربوط به سایر امور دین غیور است. اینها اوصاف الهی است که در بنده ظهور میکند اگر گفتند متخلِّق به اخلاق الهی باشید بارزترین آنها در جریان نماز است لذا نماز شده ستون دین لذا هیچ وقت نگفتند «إقرأ الصلاة» اگر کلمه «یُصلّی» کلمه «مُصلّی» و مانند آن در قرآن و روایات آمده «مصلّی» یعنی کسی که «یقیم الصلاة»، «مصلّین» یعنی کسانی که «یقیمون الصلاة»، «صلِّ» یعنی «أقم الصلاة» ستون را باید به پا داشت و ستون را نمیشود در بستر لرزان به پا داشت باید عقیدهای باشد و قلب معتقد راسخی باشد که در آن پایگاه، این ستون مستقر شود.
مطلب بعدی آن است که چگونه آثار مذکور در ذکر اثر میگذارد چگونه نماز هر فحشا را برمیدارد و هر عدل را مستقر میکند و هر حقّی را مخصوصاً حقّ ذی القربیٰ را ایتا میکند؟ یک وقت انسان، مذکور را با علم حصولی و با مفهوم میشناسد، این در حقیقت آن مفهوم را دارد عبادت میکند اگر کسی اهل استدلال محض باشد فقط برهان اقامه میکند که خدایی هست جهان و انسان و پیوند انسان و جهان را او آفرید و انسان و جهان و این پیوند را هم او اداره میکند او خالق است ﴿لَا شَرِیکَ لَهُ﴾او ربّ است ﴿لَا شَرِیکَ لَهُ﴾ یعنی توحید در آفرینش توحید در پرورش، این گونه از مفاهیم حق است و این گونه از مفاهیم از آن جهت که نشانگر خارج است حق است و این گونه از مفاهیم از آن جهت که حداقل وظیفه ماست حق است اما از این مفهوم کاری ساخته نیست آنکه از فحشا و منکر نهی میکند این سلسله مفاهیم نیستند آنکه به عدل و احسان و ایتاء ذیالقربی امر میکند این سلسله مفاهیم نیستند راه دیگری هست و آن راه قلب است اگر انسان این قلب را تطهیر کند و پاک باشد این آینه شفاف، لطف الهی را نشان میدهد. هیچ کس نمیتواند به خدا برسد و خدا را به اندازه خود بشناسد چون او بسیط محض است (یک) بسیط، تجزیهناپذیر است (دو) و این حرف که گفتیم و بارها میگوییم.
آب دریا را اگر نتوان کشید ٭٭٭ هم به قدر تشنگی باید چشید
این در حدّ اقناع است (سه) و این معنای دیگری دارد (چهار) و آن این است که هرگز بنده نزد خدا نمیرود که بخشی از خدا را بشناسد چون خدا تجزیهپذیر نیست بسیط محض است (یک) نامتناهی است (دو) چنین چیزی یا همه یا هیچ (سه) چون همهاش محال است پس هیچ دسترسی به ذات اقدس الهی نیست (چهار) که «عنقا شکار کس نشود دام باز چین» اما همان حقیقت نامتناهی دو کار کرد صدر و ساقه عالم را آینه قرار داد که همه آیتاند علامتاند نشانهاند به تعبیر نهجالبلاغه علی(صلوات الله و سلامه علیه) مرایی هستند مرآت حقّاند آینه حقّاند (این یک) او هم «با صد هزار جلوه برون آمده» که این آینهها او را نشان بدهند (دو) هر آینهای به اندازه خود خدا را میفهمد مشاهده میکند او را میپرستد (این سه) اینکه میگو