به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله العظمی خامنهای بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه را که در سال 79 ایراد شده بود، برای اولین بار منتشر کرد.
بخش چهارم بحث ما، واجبات حوزههاى علمیه است. البته حوزهى علمیهى قم حقیقتاً امروز یک حوزهى برجسته است. من یک وقت در همان چند سال قبل از این، در همین سالن اجتماعات مدرسهى فیضیه، عرض کردم که قطعاً از اوّل تاریخ اسلام تا امروز، هیچ مجمع علمىِ بزرگِ عمیقِ با کیفیّتى مثل امروزِ حوزهى علمیهى قم وجود نداشته است. البته و بلاشک حوزههاى علمیهاى بوده است که علماى بزرگ در آن حضور داشتهاند. در بغداد و در حلّه و در نجف و در کربلا و در جاهاى دیگر بودهاند؛ اما با این کمیّت عظیم، با این تنوّع، با این همه استاد و شاگرد، با این همه حلقههاى علمى، چنین چیزى وجود نداشته است. امروز هم حوزهى علمیه با حوزهى علمیهى زمان مرحوم آیةاللَّه العظمى بروجردى رضواناللَّهتعالىعلیه فرقهاى زیادى دارد. آن روز ما در این حوزه بودیم؛ طلبهى همین مدرسهى فیضیّه و مدرسهى حجّتیه بودیم؛ بسیار هم نقاط روشن و برجستهاى داشت؛ اما تحرّک و تلاش و آگاهى و هوشیارى و احساس مسؤولیت در کنار کمیّت عظیم استاد و شاگرد در حوزه، امروز با آن روز قابل مقایسه نیست. البته آن روز هم اساتید بسیار بزرگ و برجسته در این حوزه حضور داشتند - در این شکى نیست - لیکن امروز چیزهایى در حوزه هست که آن روز نبود. این آگاهیها، این آشناییها، این مجهّز بودنهاى به جهاز لازم تبلیغ در زمان معاصر؛ آن روز این چیزها نبود. با توجّه اینها، به نظر ما حوزه این واجبات را دارد. البته این، همهى واجبات نیست. من نتوانستم استقصاء(2) کنم؛ یعنى نخواستهام استقصاء کنم و چند نقطهاى که به نظرم مهم آمده، عرض کردم.
اوّل این است که حوزهى علمیه باید نظام اسلامى - همین نظام جمهورى اسلامى - را از خود بداند و براى تکمیل و رفع نقص آن، همهى کوشش خود را مبذول کند. این نظام از آن حرکت و نهضت عظیمى پدید آمده است که در همین مدرسهى فیضیّه و در همین مسجد اعظم پایهگذارى شد. نظام دینى است؛ نظامى است که بر اساس معارف و احکام دینى و ارزشهاى دینى شکل گرفته است. حوزه در مقابل چنین نظامى نمىتواند بىتفاوت باشد. هیچ مصلحت و هیچ انگیزهى شخصى یا صنفى یا سیاسى نمىتواند و حق ندارد از حمایت حوزه نسبت به نظام مانع شود. بدتر از حمایت نکردن و درصدد تکمیل بر نیامدن و کمر به اصلاح ضعفهاى نظام نبستن، این است که انسان به دشمنان نظام کمک کند! متأسفانه گاهى دیده مىشود که پستترین و رذلترین و بىارزشترین دشمنان نظام به وسیلهى کسانى تأیید مىشوند. چرا؟! به چه بهانهاى؟! چون در نظام، فلان نقص وجود دارد؟ وقتى نقص هست، باید دشمن نظام را تأیید کرد، یا باید تلاش کرد تا آن نقص برطرف شود؟ یقیناً مسؤولان نظام، از صدر تا ساقه، ضعفهایى دارند. بنده خودم در اوّلِ صف قرار دارم؛ مجمع ضعفهاى فراوان و عیوب بىشمار. در این تردیدى نیست. باید این ضعفها را برطرف کرد؛ باید اینها را جبران کرد؛ باید به رفع عیبها کمک کرد. نمىشود گفت یا صددرصد یا هیچ؛ یا باید مثل حکومت امیرالمؤمنین و پیغمبر اکرم علیهمالسّلام باشد، یا اصلاً نباشد. حکومت کفّار و فسّاق و فجّار و اینها باشد، خوب است؟ اینکه منطقى نیست؛ اینکه گفتنى نیست. این، مسألهى اوّل است. حوزهى علمیه به هیچ بهانهاى، با هیچ مصلحت و انگیزهاى، درست نیست که به دشمنان نظام کمک کند؛ که البته امروز حوزههاى علمیه مثل کوه پشت سر نظام ایستادهاند. امروز مراجع معظّم تقلید، فضلاى بزرگ، شخصیتهاى عالى، طلاّب و فضلاى جوان، در زمینههاى علمى، در زمینههاى سیاسى، هر جایى که نظام احتیاج به پشتیبانى داشته است، با کمال قوّت و شهامت پشتیبانى کردهاند.
دومین چیزى که به نظر بنده جزو واجبات حوزهى علمیه است، این است که حوزه باید بدون فوت وقت، صلاحیتهاى لازم را براى مقابله با بحرانهاى فکرى، در حوزه و در میان اعضاى حوزه به وجود آورد. شاید بعضى افراد هستند که نمىدانند در میان فضاى ذهنى برخى از جوانها و جامعه چه مىگذرد! توجّه ندارند. امروز مراکزى وجود دارد - در داخل و خارج - که اساساً همتشان این است که ذهن جوانها را با مشکلات، با شکوک، با تردیدها و با حرفهاى کممحتوا اما خوشظاهر، از مبانى اسلام و مفاهیم الهى دور کنند. حوزه نمىتواند این چیزهایى را که مىتواند بحران فکرى براى نسل جوان به وجود آورد، ندیده بگیرد.
روزى در این کشور - تقریباً حدود چهل سال قبل - رواج تفکّر الحادىِ مارکسیستى یک بحران بود. هر جا مىرفتیم - در دانشگاه، در محیطهاى گوناگون، حتى در بعضى از گوشه کنارهاى بعضى از حوزهها اثر پاى این تفکّر را مىدیدیم. عدّهى معدودى متوجه بودند که قضیه چیست؛ با آن مواجهه مىکردند، مقابله مىکردند. بعد که خطر آشکار شد، آن وقت بزرگانى به فکر افتادند که کارى صورت دهند! مگر ما باید اینگونه عمل کنیم؟! بگذاریم تا بحران فکرى به وجود بیاید، عدّهاى از دلها و ذهنها و ایمانها را تباه کند، بعد ما به فکر بیفتیم؟!
در حوزهى علمیه باید این ظرفیت و این توان بهوجود بیاید که بحرانهاى فکرى را پیشبینى کند. بحرانهاى فکرى، مثل بحرانهاى سیاسى نیستند؛ بى سر و صدا و آرام وارد مىشوند؛ بتدریج اثر مىگذارند؛ ناگهان خودشان را ظاهر مىکنند؛ در حالى که علاجشان آسان نیست.
من همین جا عرض کنم: حوزهى علمیهى قم که بحمداللَّه در رشتهى فقاهت - که ما هم بارها گفتهایم رشتهى اصلى در حوزههاى علمیهى ماست - پیشرفتهاى خوبى کرده است، مبادا پرچم فلسفهى اسلامى را زمین بگذارد. من احساس خطر مىکنم. فلسفهى اسلامى، فلسفهى بسیار والایى است. فلسفهى اسلامى، آن منطق عقلانىاى است که مىتواند بىپایگى بسیارى از تفکّرات شبه فلسفى و فلسفى را روشن کند. فلسفهى اسلامى، افتخار حوزههاى علمیه است. پرچم فلسفهى اسلامى، همیشه در دست حوزههاى علمیه بوده و بیش از همه در دورانهاى اخیر، حوزهى علمیهى قم آن را در دست داشته است. مبادا این پرچم را زمین بگذارید. من از چند طریق هشدارهایى شنیدم که برایم قدرى نگران کننده است. فلسفهى اسلامى باید در سطوح مختلف، با شیوههاى خوب، با کتابهاى قوى و با استفاده از متون راقىِ گذشته تدریس شود.
سوم از واجبات حوزه علمیه این است که مدیران محترم حوزه و بزرگان و اعلام حوزه باید طلاّب را از لحاظ فکرى و سیاسى مصونیت بدهند. طلاّب را از لحاظ فکر اسلامى و ظرافتهایى که در برخورد با امواج گوناگون فکرى وجود دارد، باید مصونیت ببخشند. باید طورى بشود که هر طلبهاى احساس کند در مقابل هر منطقى که براى او پیش مىآید - ولو برایش از قبل ناآشنا باشد - این مایه را دارد که بتواند مواجهه و مقابله کند. همچنین در زمینههاى سیاسى باید قدرت تحلیل سیاسى به طلاّب داده شود. این مجموعهى عظیم جوان در این حوزهى علمیه، مجموعهاى است که مىتواند و باید بتواند حوادث سیاسى را جزء به جزء تحلیل کند؛ معناى هر حرکتى را که صفوف مختلف و جناحهاى مختلف در داخل و خارج مىکنند، بفهمد تا بتواند آن خط مستقیم و صراط الهى را در این بین همواره در مقابل چشم داشته باشد و فریب نخورد.
البته فهم سیاسى، غیر از سرگرمیهاى سیاسى است. بنده به این سرگرمیهاى سیاسى و بعضى از دستهبندیهاى سیاسىِ تصنّعى، چندان خوشبین نیستم. لذا منظورم آن نیست و به آن هم توصیه نمىکنم. منظور من درک سیاسى و قدرت تحلیل سیاسى است که راههاى ممکنى هم دارد. بزرگان حوزه و مدیران حوزه مىتوانند این کار را بکنند و باید هم بکنند. چارهاى ندارند؛ براى خاطر اینکه اگر شما تحلیل سیاسى را به جوان حوزه ندادید، کسى که با راهاندازى جریان سیاسى به فکر سوء استفاده و طعمهطلبى است - که اشاره کردیم - دیگر نمىگوید که آقا جوانهایش را آماده نکرده، پس ما سراغ اینها نرویم. او مىآید از این ناتوانى درک سیاسى و تحلیل سیاسى حداکثر سوء استفاده را مىکند. این خسارت است؛ بنابراین شما ناچارید. باید به طلاّب، آگاهیهاى سیاسى و قدرت فهم و تحلیل سیاسى بدهند. طلبه باید بداند که تحرّکات دشمن در قبال شوکتى که امروز اسلام پیدا کرده است، چیست و چگونه است؛ بداند تحرکات دشمن در مقابل خودِ حوزهى علمیه چیست و چگونه است.
توصیهى بعد - یعنى آنچه که به نظر من کار لازم بعدى است - این است که نظام درسى در حوزه باید کوتاه و کارآمد و بهروز شود. من قبلاً هم راجع به مسألهى برنامههاى درسى حوزه عرض کردهام که بنده به هیچ وجه طرفدار رقیق کردن، بىعمق کردن و بىسواد بارآوردن طلبه نیستم؛ اشتباه نشود. من مىگویم این دورهاى را که ما طى مىکنیم، مىتواند با استفاده از شیوههاى جدید، فشردهتر شود. مثلاً من ادبیات را عرض کنم. من نمىدانم اکنون ادبیات در چند سال خوانده مىشود؛ اما ادبیاتى را که ما در کتاب «مغنى» یا «مختصر مغنى» یا «مطوّل» یا «مختصر مطوّل» مىخوانیم، ادبیات استدلالى است؛ یعنى راهى براى مجتهد شدن در ادبیات است و طلبهى ما این را لازم ندارد. فقیه احتیاج نیست که در ادبیات مجتهد باشد. اینکه گفتهاند در همهى مقدمات اجتهاد، اجتهاد لازم است، حرف محکمى نیست. البته در بعضیهایش اجتهاد لازم است؛ اما در این چیزها اجتهاد لازم نیست. شما باید بدانید که این کلمه به چه معنا به کار مىرود. این قدر چیزهاى متّفقٌعلیه در ادبیات وجود دارد. «چرا این جمله یا این کلمه به این معنا به کار مىرود؛ فلان نحوى این طور گفته است، این هم استدلالش؛ فلان کس دیگر اینگونه گفته، این هم استدلالش»؛ شما به اینها چه احتیاجى دارید؟! باید کارآمد، کوتاه، بهروز، در مدّت کوتاهى - یکى، دو سال - از دورهى ادبیات عبور کنند؛ از اول تا آخر. بخصوص امروز طلاّبى که وارد حوزه مىشوند، غالباً داراى معلوماتى هستند؛ چیزهایى را اطلاع دارند، چیزهایى را خواندهاند؛ احتیاجى به این کتابهاى فارسى و عربى و مخلوط ندارند. دربارهى فقه و اصول هم نظراتى هست؛ البته آنجا مسأله پیچیدهتر و مشکلتر است؛ چون دورهى سطوح، بسیار مهم و براى پیشرفتهاى بعدى پایه است. بههرحال نظام درسى باید دائماً مورد توجّه باشد. از جمله مواردى که در برنامهریزیهاى مراکز آموزشى بزرگ، بهطور دائم در حال تحوّل است، نظام درسى و کتاب درسى است. دائم نقصهایش را برطرف و آن را با خصوصیات لازم براى آموزش و پرورش همراه مىکنند.
مطلب دیگر، شناسایى استعدادها در حوزه است که من در چند ماه قبل از این به مدیران محترم حوزه این را عرض کردم. این حوز