به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ وقتی بشار اسد پس از مرگ پدرش، حافظ اسد در سال 2000 به ریاست جمهوری سوریه رسید، به عنوان یک جوان تحصیل کرده انگلیس، با دیدگاههایی مترقیتر از همنسلهای پدرش، قولهایی برای ایجاد تغییرات در سوریه داد و در راستای ایجاد این تغییرات دست به اقداماتی زد.
در واقع، او از ابتدای روی کار آمدنش به عنوان رئیسجمهور، انگیزه لازم برای اصلاحات جدی در این کشور را داشت، اما به دلیل سوء استفادههای برخی جریانات سیاسی سوری و عدم همراهی جریانهایی از درون حاکمیت، این انگیزه از ابتدا با مشکلات و موانعی روبهرو شد. متعاقب آن حجم و سرعت بالای حوادث و تحولات منطقه نظیر حمله آمریکا به عراق، ترور رفیق حریری، نخست وزیر فقید لبنان و حوادث سیاسی و امنیتی لبنان پس از این ترور و جنگ 22 روزه غزه از یک سو و فشارهای گسترده بینالمللی بهویژه واشنگتن علیه دمشق به عنوان یکی از شاخههای اصلی مقاومت در برابر سیاستهای آمریکا از سوی دیگر، مجال پیگیری جدی تحولات اصلاحی را به بشار اسد نداد.
از این رو، فقدان روند اصلاحی در سوریه، موجب نارضایتیهای مردمی شد و همین نارضایتی، زمینه دخالتهای خارجی را فراهم کرد آنهم برای کشورهایی که سالها مترصد چنین ماجرایی بودند تا اهداف خود را بر این کشور حامی مقاومت تحمیل کنند.
به بیان دیگر، با توجه به تاریخچه ایستادگی سوریه در برابر غرب و صهیونیسم، طبیعی بود که اصلیترین عامل خشم سران غربی نسبت به سوریه با سیاستهای حمایتی این رژیم از مقاومت و جسارت این حاکمیت در ایستادگی و مخالفت با دکترین منطقهای غرب باشد که همان حفظ کیان رژیم صهیونیستی است.
البته با توجه به نیاز جامعه امروز سوریه، اجرای اصلاحات و خواستههای مشروع سوریها مورد تایید شخص بشار اسد نیز هست. آگاهی از این موضوع بود که موجب شد او تعدیل قانون اساسی و برگزاری همهپرسی و انتخابات پارلمانی طبق قانون اساسی جدید، شکلگیری احزاب و رقابتهای آزادانه، آزادی رسانهها و مطبوعات و آزادی بیان، لغو قانون شرایط اضطراری، تشکیل دولت جدید پس از انتخابات پارلمانی، تشکیل اجلاس شورای رهبری حزب بعث و انجام تغییرات اساسی منطبق بر تحولات صورتگرفته در کشور و نهایتاً برگزاری انتخابات آزاد ریاستجمهوری را در دستور کار خود قرار دهد.
اما همه اینها با مخالفت کشورهای غربی به ویژه آمریکا روبرو شد و آنها برنامههای اصلاحی دمشق برای پایان دادن به تنش در این کشور را «ناکافی» و «مضحک» خواندند. این در حالی است که غربیها از ابتدا مدعی حمایت از انجام اصلاحات در سوریه بودند اما خود مانع اصلی این مسیر بودند.
شاهد این مدعا سیاستی است که آنها طی 20 ماه گذشته در قبال ناآرامیهای سوریه در پیش گرفتهاند؛ از شکلدهی به جریانهای مسلح تروریستی و ارسال سلاح به داخل سوریه گرفته تا آموزش و ارسال نیرو به داخل خاک این کشور و اعزام مشاورین امنیتی و نظامی برای جریانهای مسلح داخلی،؛ از تشکیل جبهه بزرگ رسانهای و راهاندازی جنگ روانی از طریق رسانههای فراگیر منطقهای و بینالمللی گرفته تا اعمال فشارهای مختلف سیاسی و اقتصادی و تصویب قوانین ظالمانه علیه مردم سوریه در ابعاد سیاسی و اقتصادی. همه اینها گوشهای از اقدامات عملی جبهه مخالف جریان مقاومت علیه سوریه به شمار میآیند.
هر چند آمریکا، «ائتلاف معارضان سوریه» را به رسمیت نمیشناسد، اما کماکان از کمکهای مالی و نظامی برای این گروه نیز دریغ نمیکند. در همین رابطه بود که اخیرا «هیلاری کلینتون»، وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد، واشنگتن در حال بررسی راههای اعطاء کمکهای بیشتر به معارضان سوری است.
از برآیند این اقدامات روشن است کشورهای عربی و غربی تمام توان مالی و نظامی خود را به کار گرفتهاند تا از طریق کمک به معارضان سوری زمینه حذف یکی از محورهای سهگانه مقاومت را فراهم کنند. دقیقا به همین دلیل بود که افراد مسلح سوری که در ابتدا از سلاحهای کمری استفاده میکردند، اکنون به سلاحهای انفرادی، نیمه سنگین و حتی سنگین علیه نیروهای نظامی و امنیتی و مردمی سوری مجهز شدهاند. این در حالی است که آنها به روشنی میدانند لازمه شتاب بخشیدن به اصلاحات در سوریه ایجاد آرامش در سطح جامعه است تا به این ترتیب بستر حداکثری برای نیل به این هدف فراهم شود.
با کنار هم قراردادن مجموعه این عوامل مشخص میشود در واقع، علت و عامل اصلی فشارهای اخیر غرب بر سوریه حمایتهای بیدریغ این کشور از قضیه مقاومت اسلامی است.
................پایان پیام/ 218