خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
۱:۴۵
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
جمعه
۸ دی
۱۳۹۱
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
فارس
کد خبر:
376515

علت کرامات آیت‌الله مرعشی نجفی به روایت امام زمان(عج)

آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی فرمودند: برای خود من سؤال بود که این کرامات از کجا آمده است؟ در عالمی وجود مقدّس حضرت حجت(عج) را دیدم، به من فرمودند: آقا شهاب! در وجود تو به اندازه ارزنی بخل وجود ندارد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ «آیت‌الله روح‌الله قرهی» مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) واقع در منطقه حکیمیه تهران، در جدیدترین جلسه درس اخلاق خود موضوع «کسی در خیر است که ایمان و حُسن خلق داشته و بخل نداشته باشد» را بیان کرد که مشروح آن در پی می‌آید:

*خصلت مهم خلیفه خدا

پروردگار عالم خلقت بشر را به عنوان برترین خلایق معرّفی فرمود. نکته بسیار مهمّی که اولیاء الهی تبیین می‌کنند این است: بشر به واسطه ایمان، خلیفه الله می‌شود و بحث «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» ، درحقیقت تبیین آن ایمان کامله انسان است.

آن مرد الهی و عارف عظیم‌الشّأن، ملّا حسینقلی همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن آیت حقّ تعبیری بسیار عالی و زیبا را تبیین می‌فرمایند. ایشان می‌فرمایند: این که امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام)، امیرالمؤمنین است؛ چون خود در آن درجات اعلای ایمان قرار دارد. بعد بیان می‌فرمایند: خلیفه پروردگار عالم وجودش عجین با ایمان است و ایمان یعنی خیر مطلق که پروردگار عالم به انسان مرحمت می‌کند!

*اوّلین مسیر هدایت انسان

در باب خیر در جلسه گذشته آن روایت بسیار عالی و زیبا را عرض کردیم که وجود مقدّس خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: هرگاه پروردگار عالم خیر کسی را بخواهد، قفل دلش را باز می-کند، «إذا أرادَ اللّه ُ بعَبدٍ خَیرا فَتحَ لَه قُفْلَ قَلْبهِ ، و جَعلَ فیهِ الیَقینَ و الصِّدقَ ، و جَعلَ قلبَهُ واعِیا لِما سَلَکَ فیهِ ، و جَعلَ قلبَهُ سلیما ، و لسانَهُ صادِقا ، و خَلِیقَتَهُ مُستَقیمَةً ، و جَعلَ اُذُنَهُ سَمیعَةً ، و عَینَهُ بَصیرَةً» .

بحث بر سر همین «خَلِیقَتَهُ مُستَقیمَةً» است. نکته‌ای را در جلسه گذشته عرض کردم که اگر این روایت را نبی مکرّم (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) تبیین نمی‌فرمودند، آن‌ها که مع‌الأسف منکر این هستند که بشر می‌تواند با همین چشم ظاهر، بصیر شود و ببیند؛ به انکار خود اصرار می‌ورزیدند!

بارها راجع به اولیاء خدا کراماتی بیان کردیم و این‌ها مستند تبیین شده است، از جمله راجع به امام العارفین، حضرت امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) یا بزرگان دیگر. امّا عرض کردم بنده و امثال بنده وقتی به این مقام معرفتی نرسیدیم، طبیعی است اگر بشنویم فلان بزرگوار، فلان کرامات را دارد، انکار می‌کنیم!

منتها نکته مهم این‌جاست که چه می‌شود اولیاء خدا به این مقامات می‌رسند؟

راجع به تعبیر «و خَلِیقَتَهُ مُستَقیمَةً» در این روایت شریفه - که آن اخلاق الهی است - باز خود پیامبر عظیم‌الشّأن، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «یقولُ اللّهُ تعالى: ...» پروردگار عالم فرمود (یعنی حدیث، حدیث قدسی است)، «أیُّما عَبدٍ خلَقْتُه فهدَیْتُه إلى الإیمانِ و حَسَّنْتُ خُلقَهُ و لَم أبْتَلِهِ بالبُخْلِ فإنّی اُریدُ بهِ خَیرا» .

عرض کردیم خیر و نیکی به این نیست که انسان طول عمر زیاد، کسب عالی و یا حتّی همسر خوب داشته باشد. البته این‌ها از الطاف‌ ذوالجلال و الاکرام به انسان هست امّا این‌ها عندالاولیاء خیر بما هو خیر نیست، بلکه خیر این است که پروردگار عالم اوّل انسان را در ایمان قرار دهد!

لذا جالب این است همان‌طور که عرض کردم یک کد بسیار مهم در روایات خیر وجود دارد و آن این که همه این‌ها عبد هستند، در اکثر این روایات فرمودند: «اذا اراد اللّه بعبد» یا در این‌جا فرمودند: «ایّما عبد»؛ پس نکته مهم، عبد بودن است و مؤمن است که عبد می‌گردد و بنده خدا می‌شود.

در این فرمایش نبی مکرّم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) اشاره می‌شود که خود ذوالجلال والاکرام، حضرت حقّ، باری‌تعالی فرموده است: آن موقعی که هر بنده‌ای را آفریدم، او را به سمت ایمان هدایت کردم!

*هبه الهی برای بندگان خدا

در باب ایمان بحث، بسیار مفصّل است و این‌طور نیست که بتوان به طور کامل تبیین کرد. ایمان، درجات مختلفی دارد که حتّی اولیاء خدا حسب روایات شریفه بیان کردند: «لکلّ درجةٍ من درجةٍ الی درجةٍ، الف درجة» برای همه این درجات از درجه‌ای تا درجه‌ای دیگر، هزار درجه است. یک‌جا هم بیان فرمودند: «عشر درجة» که در این عشر هم، از هر درجه‌ای تا درجه دیگر، باز هزار درجه است. لذا روایات و مطالب بسیاری در این زمینه وجود دارد که نشان‌گر این است که ایمان بسیار مهم است.

به قدری مهم است که بارها عرض کردیم: وقتی عدّه‌ای محضر نبیّ مکرّم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) آمدند و عرضه داشتند: ما ایمان آوردیم، خطاب رسید: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» .

ایمان یک هبه الهی است و برای بندگان خداست. لذا معلوم می‌شود در مورد ایمان هم، خدا باید عنایت کند، « أیُّما عَبدٍ خلَقْتُه فهدَیْتُه إلى الإیمانِ».

*اوّلین خصلت ایمان

حال، خصوصیّت ایمان چه می‌شود؟

فرمودند: اوّلین درجه ایمان این است: «و حَسَّنْتُ خُلقَهُ» اخلاق او، اخلاق نیک و حسنه است.

یعنی مراقب دست، چشم، گوش، زبان و یک یک اعضاء و جوارح خود هست.

*دلالت بر قوّت هر عضو در بروز کرامات اولیا خدا

نکته‌ای را بگویم خیلی عالی است، ابوالعرفا، آیت‌الله العظمی ادیب(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: در بعضی از کسانی که حالاتی برای آن‌ها اتّفاق می‌افتد و پرده‌ها کنار می‌رود، بعضی از اعضاء آن‌ها قوی‌تر است و دلالت بر قوّتش این است مراقبه در آن، بیشتر است!

مثلاً گوشش را از غیبت مراقبه می‌کند و خیلی مراقب است که جایی غیبت و تهمت نشنود. لذّت نمی‌برد از این که کسی پشت سر کسی سخن بگوید. یعنی این‌طور نیست که تازه بگوید: خوب دیگر چه؟! ادامه‌اش چه شد؟! و ...، بلکه گوش او از شنیدن غیبت و تهمت و ... تنفّر دارد و فرمودند: به همین خاطر که این عضو را قوی کرده؛ آوای ملکوت را می‌شنود!

دیگری چشمش را قوی‌تر کرده است و می‌بیند آنچه دیگران نمی‌بینند. همه آن پرده‌ها از جلوی دیدگان او، آرام آرام کنار می‌رود.

تازه بعضی مواقع این دیدن‌ها هم متفاوت است. بعضی فقط می‌توانند برخی از نکات نیک را ببینند و حالات حقیقی افراد را نمی‌بینند، برای این که آن‌ها هنوز سعه صدرشان به آن‌جا نرسیده و نمی‌توانند. امّا اگر کنترل بیشتر داشته باشند، به آن‌جا هم می‌رسند.

*واکنش اولیاء خدا در مورد دریافت هبه الهی، مسرور یا مضطرب؟!!

گرچه این یک کد همیشگی است - که در باب اخلاص هم عرض کردیم - که اولیاء خدا برای این کار نمی‌کنند که چیزی را ببینند، مثلاً اولیاء خدا برای این که آوای ملکوت را بشنوند، کار نمی‌کنند؛ بلکه آن‌ها برای خود خدا و به خاطر عشق به پروردگار عالم کار می‌کنند. آن‌ها به عشق عبادت، عبد هستند و بندگی می‌کنند و به هیچ عنوان دنبال این مطالب نیستند.

خیلی جالب است، اولیاء خدا می‌گویند: حتّی آن کسی که اذکاری را بگوید برای این که طی الارض یاد بگیرد، خودش و آن ذکر شریف را به طی الارض فروخته و نفهمیده ذکر یعنی یاد پروردگار عالم! کسی که با یاد پروردگار عالم سیر می‌کند و خود پروردگار را دارد؛ دیگر این اسباب‌ بازی‌ها و شکلات‌های راه برایش معنا ندارد. اگر هم مرحمت می‌کنند، خود خداوند است که مرحمت می‌کند و این‌ها نه تنها مسرور به این هبه الهی نیستند؛ بلکه اضطراب وجودشان را می‌گیرد که نکند مشغول به این بشوند و اصل را فراموش کنند؛ چون می‌دانند اصل چیز دیگری است.

*مؤمن کیست؟

لذا اولیاء خدا این حال را دارند و با این وضعیّت، سیر می‌کنند. علّت هم ایمان است. وقتی مؤمن شدند، به این درجات می‌رسند. مؤمن؛ یعنی چه؟ یک معنی ساده و روان مؤمن این است: کسی که بداند همه چیز در ید باری‌تعالی است و خودش در ید ذوالجلال و الاکرام است و در نهایت بیان کند: من آنچه تو می‌گویی و آنچه تو می‌خواهی، آن را اختیار می‌کنم، «پسندم آنچه را جانان پسندد»!

لذا مؤمن فقط و فقط به دنبال رضایت ذوالجلال و الاکرام است. همیشه برای او، مهم این است که حضرت حقّ، ذوالجلال و الاکرام چه چیزی را تبیین فرموده، همان برای او کافی است!

*نشانه اوّلیّه ایمان

منتها نشانه اوّلیّه ایمان، همین حسن خلق است. لذا مؤمن، اخلاقش نیک و الهی می‌گردد؛ یعنی این امر الهی «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»  را در یک یک اعضاء و جوارح خودش جاری و ساری می‌کند و دیگر از آن‌جا به بعد یک انسان الهی می‌شود.

فرق مردان الهی با امثال بنده چیست؟! مگر آن‌ها چه کرده‌اند؟! صورت ظاهر این است که آن‌ها هم مثل من و شما اکل و شربی دارند، نومی دارند و همه این حالاتی که برای یک جسم است، برای آن‌ها هم هست امّا آن‌ها همه این رفتارها و کردارها حتّی خورد و خوراک و آشامیدن و خوابیدن خود را در راه پروردگار عالم قرار می‌دهند، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» و فرقشان این است. آن‌ وقت است که ذوالجلال و الاکرام هم محبّت می‌کند، بزرگواری می‌کند و این‌گونه به آن‌ها عشق می‌ورزد!

*خیر و نیکی در مبتلا نشدن به بخل

خصوصیّت دیگری - که می‌خواهیم از این‌ها به سرعت بگذریم و بعد به فضل الهی در مباحث دیگر به هر کدام از این‌ها وارد شویم - که بیان می‌فرمایند، این است: وجود این انسان تبدیل به یک انسانی می‌شود که صفات الهی دارد و بخشنده است.

لذا پروردگار عالم خودش در ادامه این روایت شریفه می‌فرماید: «و لَم أبْتَلِهِ بالبُخْلِ» او را مبتلای به بخل نمی‌کنند؛ چون بخیل در حقیقت نعمت پروردگار عالم را ضایع می‌کند که این نکته اوّل آن است - البته به فضل الهی و به شرط حیات إن‌شاء‌الله یک زمانی راجع به رذایل نفسانی از جمله بخل، نکاتی را عرض می‌کنیم -

*دو خصوصیّت مبرّز افراد بخیل

پس خصوصیّت بارز بخیل این است که نعمت ذوالجلال و الاکرام را ضایع می‌کند؛ یعنی در حقیقت تصوّر می‌کند این نعمت حصریّه و فقط متعلّق به خودش