به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ قانون جدیدی که از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه آمریکای لاتین به تصویب رسیده است، بیانگر این واقعیت است که جمهوری اسلامی ایران در جایگاه یک ابرقدرت در سیاست خارجی واشنگتن مطرح است.
قانون مصوب 8 دی ماه قرار است بهواسطه استراتژی سیاسی و دیپلماتیک جدیدی که وزارت خارجه آمریکا طراحی خواهد کرد، اجرا شود.
وزارت امور خارجه آمریکا بر اساس قانونی که قانونگذاران آمریکایی چند ماه قبل با عنوان «قانون مقابله با ایران در نیمکره غربی» تدوین کردند، موظف است ظرف 180 روز طرحی راهبردی را برای آنچه که «حل مسئله حضور و گسترش فعالیت خصمانه ایران» در منطقه آمریکای لاتین خوانده شده، تدوین کند.
این قانون همچنین از وزارت امنیت داخلی این کشور میخواهد که نظارت بیشتری بر مرزهای این کشور با کانادا و مکزیک داشته باشد تا «از ورود عاملان ایران، اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی قدس، حزبالله یا هر سازمان تروریستی به خاک ایالات متحده جلوگیری شود».
اقدام اخیر باراک اوباما در نخستین ماههای آغاز دور دوم ریاست جمهوری وی که به گفته اکثر کارشناسان همراه با چالشهای جدی برای دولتمردان این کشور خواهد بود، از چند زاویه قابل بررسی است.
دو دور ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در کنار روی کار آمدن رهبرانی با دیدگاههای ضدآمریکایی در کشورهای آمریکای لاتین را می بایست دوران طلایی روابط جمهوری اسلامی ایران و کشورهای این منطقه دانست. در واقع روابط در حال گسترش و چندجانبه بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین ناشی از عوامل متعددی است که طرفین را برای تقویت آنها ترغیب ساخته است؛ منافع اقتصادی قابل توجه، مواضع ضدآمریکایی مشترک کشورهای آمریکای لاتین به ویژه ونزوئلا، بولیوی، نیکاراگوئه، اکوادور با ایران، ایدئولوژی ضد امپریالیستی این کشورها، سیاستهای خارجی مستقل آنها و تلاش برای عدم وابستگی به قدرتهای بزرگ و در راس آنها آمریکا، دولتمردان آمریکایی را به اقدامات مختلفی برای تحدید این روابط به ویژه حضور گسترده جمهوری اسلامی ایران در منطقه آمریکای لاتین وادار ساخته که در ادبیات سیاسی به حیاط خلوت آمریکا شناخته می شود.
تاثیر هر یک از این عوامل به خودی خود به حدی فزاینده است که سردمداران آمریکایی را برای دست زدن به هر اقدام ممکنی به منظور جلوگیری از شکل گیری یک قدرت عظیم متشکل از کشورهای ضدآمریکایی درنزدیکی خود مجبور سازد چه برسد به مجموعهای از عوامل که زنگ خطر را برای آمریکا برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران به عنوان یک ابرقدرت نوظهور به صدا در آورده است.
در واقع بازگشت اوباما برای احیای اصول مطروحه در دکترین مونرو که ارکان سیاست خارجی آمریکا را تشکیل داده است بیانگر این واقعیت است که واشنگتن در چگونگی طراحی سیاستهای محدود کننده خود در قبال نفوذ رو به گسترش ایران در مناطق مختلف جهان با پیچیدگیهای بسیاری روبروست.
شکست دکترین مونرو
در 2 دسامبر سال 1823 جیمز مونرو رئیس جمهور وقت آمریکا در سخنرانی سالانه خود در کنگره این کشور اصولی را برای سیاست خارجی ایالات متحده پایهریزی کرد که امروزه به دکترین مونرو شناخته می شود.
مونرو در سخنرانی خود اعلام کرد که«هیچ کشوری بدون عنایت و حمایت ممالک متحده نمیتواند حق مداخله در امور داخلی کشورهای آمریکای لاتین (آمریکای مرکزی، آمریکای جنوبی و جزایر کارائیب) را داشته باشد» و«آمریکا تلاش هر کشوری برای گسترش سیستم خود به هر یک از بخش های این نیمکره را خطری برای صلح و امنیت خود در نظر می گیرد.»
تقریبا 200 سال بعد جرج دبلیو بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا در سخنرانی سال 2002 خود در برابر کنگره این کشور، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یکی از سه کشور حاضر در «محور شرارت» قرار داد که «برای تهدید کردن صلح مجهز می شود.»
از این رو تعجب برانگیز نیست که رشد روابط سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای بولیوی، اکوادور، نیکاراگوئه در کنار روابط طولانی مدت تهران با ونزوئلا باعث بروز نگرانیهای جدی در درباره اهداف و نیات ایران در حیاط خلوت آمریکا شده است.
حضور انکار ناپذیر ایران
حضور ایران در آمریکای لاتین به عنوان یک قدرت بانفوذ غیر قابل انکار و در حال افزایش است؛ جمهوری اسلامی ایران از سال 1384 طی 4 سال 6 سفارتخانه جدید را در بولیوی، شیلی، کلمبیا، اکوادور، نیکاراگوئه و اروگوئه افتتاح کرد و مجموع سفارتخانههای فعال خود در این منطقه با احتساب آرژانتین، برزیل، کوبا، مکزیک و ونزوئلا را به 11 سفارتخانه رساند.
ایران در سراسر این منطقه در حال تقویت حضور اقتصادی جدی خود و امضای قراردادهای کلان تجاری و اقتصادی است.
ایران و ونزوئلا وارد بیش از 200 قرارداد دوجانبه در حوزههای گوناگون شده اند درحالی که اکوادور و تهران همکاریها در زمینه انرژی را در دستور کار قرار داده اند که ساخت یک پالایشگاه و یک کارخانه پتروشیمی در اکوادور، آموزش کارگران و افرادی که در حوزه نفتی این کشور مشغول به کار هستند و تعمیر و نگهداری تاسیسات اکوادور از جمله این همکاریهاست.
احمدی نژاد در سفری که به نیکاراگوئه داشت از عزم ایران برای ساخت یک بندردریایی در خلیج مانکی با هزینهای بالغ بر 350 میلیون دلار خبر داد. به علاوه بولیوی به تصمیم ایران برای سرمایهگذاری یک میلیاردی طی دوره ای 5 ساله اشاره داشته است.
آمار صندوق بین المللی پول که از سوی نشریه «لاتین بیزینس» منتشر شده حاکی از آن است که تجارت بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین بین سالهای 2007 و 2008 به 2.9 میلیارد دلار رسیده که نیمی از این رقم به تجارت بین ایران و برزیل اختصاص دارد.
فهم مشترک
مواضع مشترک جمهوری اسلامی ایران با کشورهای ونزوئلا، اکوادور، بولیوی و نیکاراگوئه در قبال چگونگی مدیریت مسائل جهانی، نگرش های امپریالیستی آمریکا و شکل گیری یک اتحاد ضد آمریکایی در منطقه آمریکای لاتین از اموری است که به هیچ وجه خوشایند دولتمردان آمریکایی نیست؛ امری که در نوع روابط نزدیک و صمیمانه میان محمود احمدی نژاد با هوگو چاوز رئیس جمهوری ونزوئلا، رافائل کورئا رئیس جمهوری اکوادور، اوو مورالس رئیس جمهوری بولیوی و دانیل اورتگا رئیس جمهوری نیکاراگوئه در کنار روابط عمیق و گسترده ایران با برزیل به یکی از قدرتهای نوظهور در منطقه آمریکای لاتین و جهان، کاملا مشهود است و این رهبران در اعلام مواضع ضد آمریکایی خود و زیر سوال بردن سیاستهای استعماری این کشور در قبال موضوعات مختلف هیچ ابایی نداشته اند.
رعایت قواعد بازی در قبال ابرقدرتی به نام ایران
آمریکا از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان چالشی جدی در سیاست خارجی خود پذیرفته و هر یک از روسای جمهوری که طی این سه دهه اخیر در این کشور به قدرت رسیده اند، از افزایش فشارها بر جمهوری اسلامی ایران تا دست زدن به انواع اقدامات خصمانه به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ و تاثیر جمهوری اسلامی ایران در مناطق مختلف جهان دریغ نداشته اند؛ تشدید تحریمهای یکجانبه و چندجانبه، ترور و تهدیدات نظامی، طرحریزی انواع توطئهها علیه جمهوری اسلامی تنها بخشی از این اقدامات است که از سوی دولتمردان آمریکایی در قبال ایران صورت گرفته است.
تصویب قانون مقابله با نفوذ ایران در منطقه آمریکای لاتین سندی تازه و مهر تائید دیگری بر جایگاه جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک ابرقدرت نوظهور در نظم کنونی جهانی است و شاهد مثال این امر را چگونگی ورود ایران در مذاکرات خود با 6 کشور حاضر در مذاکراتی دانست که بخشی از آن به مباحث هستهای ایران مربوط شده و بخش اعظمی از آن به سیاستها و نقش ایران در امور در حل و فصل مسائل جهانی باز می گردد.
جالب آنکه مذاکره کنندگان ایرانی همواره با علم به جایگاه ایران به عنوان ابرقدرتی که نمی توان حضور و نفوذش را در بسیاری از امور نادیده گرفت در اجلاسها و نشستهای بین المللی حضور یافته و به تبیین مواضع و سیاستهای این کشور در چگونگی اصلاح امور جهانی و رفع مشکلات ناشی از سوءمدیریت و دیدگاههای استعماری قدرتها پرداخته اند.
آمریکا و دیگر قدرتها نمی توانند جایگاه ایران را به عنوان ابرقدرتی تاثیرگذار در معادلات جهانی نادیده بگیرند و در این راستا می بایست قواعد رفتار با چنین ابرقدرتی را رعایت نمایند. نفوذ جمهوری اسلامی ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب را دربرگرفته و تصویب قانونهایی چون جلوگیری از نفوذ ایران در مناطق مختلف جهان صرفأ برای دلخوشی تصویب کنندگان آنها صورت می گیرد چرا که هیچ سد و دیواری نیست که یارای مقابله با اصول اساسی جمهوری اسلامی ایران همچون حفظ کرامت و عزت انسانها، تحقق سعادت و رفاه بشری در کل جامعه جهانی در سایه صلح، امنیت، آزادی و برابری انسانها ، حفظ استقلال در چارچوب نفی سلطه جویی و سلطه پذیری را داشته باشد.
...............پایان پیام/ 218