خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳
۲:۳۵
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
سه‌شنبه
۱۲ دی
۱۳۹۱
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
تسنیم
کد خبر:
377786

اخبار ارتحال آیت‌الله‌ العظمی تهرانی ـ 12

سخنرانی منتشر نشده حاج آقا مجتبی تهرانی

آیت‌الله تهرانی در یکی از مجالس وعظ و سخنرانی در سال 80 سخنرانی جامعی با محوریت امام حسین(ع) و نقل مشهور «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْه»ایراد می‌کنند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ آیت‌الله العظمی مجتبی تهرانی در یکی از مجالس وعظ و سخنرانی در سال 80 سخنرانی جامعی با محوریت  امام حسین(ع) و نقل مشهور «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْه»ایراد می‌کنند.

متن کامل این سخنرانی منتشر نشده به شرح زیر است:

در اینجا مختصراً به سه مطلب اشاره کرده و با روایات تطبیق خواهم داد. در بحثی راجع‏به «علل» می‏گویند، علّت‏ها به دو بخش تقسیم می‏شوند: یک؛ «علّت محدثه» و دو؛ «علّت مبقیه». «علّت محدثه»، یعنی آن چیزی که موجد یک شیء بوده و آن را ایجاد می‎نماید. «علّت مبقیه» مربوط به بعد از ایجاد شیء است. ممکن است علّت محدثة یک شیء، خود، علّت مبقیه هم باشد. از جهتی هم مانعی ندارد که از نظر ظاهری نسبت به یک شیء علّت محدثه و نسبت به شیء دیگر علّت مبقیه باشد. این مطلب خصوصاً درامور مادّی بسیار روشن است. مانعی ندارد که سازندة یک شیء غیر از نگه‎دارنده و ابقاءکنندة آن شیء باشد. این بحث در باب علّت مطرح است

مطلب دوم آن است که در اصطلاح، یک «شخص» داریم و یک «شخصیّت». «شخص»  عبارت است از پیکرة جسمانی و ظاهری و فیزیکی انسان. در مقابل یک «شخصیّت» داریم که البتّه چیز مشت پر کنی نیست. لذا بین شخص و شخصیّت فرق می‎گذاریم. به همین اعتبار دو تولّد وجود دارد: یک؛ «تولّد شخص» و دو؛ «تولّد شخصیّت». از زمانی که شخص به دنیا آمده و پا به عرصه و نشئة مادّی می‏گذارد تعبیر به «تولّد شخص» می‎کنیم. به ‏زمانی که طفل بعد از نه ماه از شکم مادر بیرون می‏آید و پا به دنیای بیرون می‏گذارد «تولّد شخص» گفته می‏شود. به اصطلاح در اینجا جنبة شخصی فرد بروز و ظهور پیدا می‎کند. امّا به ‏زمانی که شخصیّت این شخص در خارج شکل می‏گیرد، حال هر نوع شخصیّتی که می‏خواهد باشد اهمیّتی ندارد؛ «تولّد شخصیّت» می‎گوییم. ممکن است شخصی پنجاه سال از خدا عمر بگیرد، امّا هنوز شخصیّتش بروز و ظهور پیدا نکرده باشد.

حال این مطالب را با روایات تطبیق می‏دهم. راجع‏به امام حسین‎(علیه‌السّلام) روایاتی وجود دارد که این روایات را خصوصاً علمای عامّه نقل می‎کنند. حتّی مرحوم مجلسی در بحارالانوار این احادیث را از صحاح‎ستّه روایت می‎کند.  از پیغمبراکرم دو تعبیر مشهور راجع به حسین‎(علیه‌السلام) آمده است که از نظر الفاظ یک مضمون و یک معنا را بیشتر نمی‎رساند. در روایت دارد که: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْنٍ‏ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً...».  در کنزالعمّال دارد: «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْه». این حدیث دقیقاً همان روایت است با این تفاوت که در اینجا ضمیر جای اسم ظاهر نشسته است.  اینکه می‏فرماید: «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی»، حسین از من است، چه معنایی دارد؟ یعنی به حسب ظاهر من مجرای وجودی او در این جهان بوده‏ام. واقعاً هم همین‏گونه است. در این مطلب شبهه‎ای نیست. ما این را بسیار خوب می‎توانیم بفهمیم که این بخش روایت جنبة شخصی دارد نه شخصیّتی. اگر ما به ظاهر روایت توجّه کنیم این معنا از «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی»؛ حسین از من است، برداشت می‏شود. همان‎طور که پیغمبر راجع‏به دخترش زهرا‎(سلام‎الله‎علیها) فرمود: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی»،  فاطمه پارة تن من است. بر این اساس می‏گوییم ایشان مجرای وجودی او بوده و لذا تولّد شخصی حضرت از پیغمبر می‏باشد.

امّا جملة بعد یعنی عبارت «وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْنٍ»؛ من از او هستم، کار را قدری مشکل کرده است. آیا این جمله در مقام بیان شدّت رابطة وجودی بین پیغمبراکرم و امام‎حسین است؟ یعنی در آن تأویل به کار ببریم؟ یا گویای مطلب بالاتری است؟ در اینجا رسول‎اکرم مطلب دیگری را بیان می‎دارند. حضرت می‏فرماید درست است که من از نظر شخصی مجرای حسین‎(علیه‌السّلام) بوده‏ام، ولی او از نظر شخصیّتی نسبت به من نقش دارد. من مجرای وجودی و علّت محدثة او در این عالم هستم، امّا او علّت مبقیة شخصیّتی من است. پیغمبر‎اکرم یک جنبة «شخصی» دارد که همان پیکرة جسمانی او است و یک جنبة «شخصیّتی» دارد که در آن به‏عنوان خاتم رسل، نبیّ مرسل، پیامبر اولوالعزم و خاتم انبیاء به‏شمار می‏آید. او آورندۀ دین اسلام است. به‏همین‏خاطر به او می‎گوییم: پیغمبر اسلام. در حدوث این شخصیّت، امام‎حسین هیچ نقشی ندارد. امّا از نظر بقاء شخصیّت پیغمبراکرم، حسین‎(علیه‌السّلام) علّت مبقیه آن محسوب می‏گردد. «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی»؛ درست است که من مجرای وجودی او هستم، امّا «أَنَا مِنْ‏ حُسَیْنٍ». اگر من، از نظر شخصی علّت محدثة او در ورود به این عالم هستم، او نیز علّت مبقیة شخصیّت من می‏باشد.

این‎ها موارد بسیار روشنی است که شواهدش را عرض خواهم کرد. در تاریخ آمده است که حضرت موسی ابتدا در مصر بود. بعد، از آنجا بیرون آمد و به سمت مدین رفت. تا وقتی که از مصر بیرون نرفته بود از انبیاء به‏شمار می‏آمد، امّا از رسل و صاحبان شریعت محسوب نمی‏شد. او پیرو همان آیین حضرت ابراهیم بود. امّا هنگامی‏که به مدین رسید، مقام رسالت را به او دادند. یعنی تولّد شخصیّتی او به عنوان یک رسول اولوالعزم در مدین است نه در مصر. بعد از تولّد شخصی او، شخصیّت نبوّتش هم بروز پیدا کرد. امّا بعد از این دو موقعیّت است که شخصیّت جدید او به‏عنوان یک رسول متولّد می‏گردد. هر کدام از این‎ها تولّد خاصّ به خود دارد. اگر به آیات شریفه مراجعه کنید می‎بینید که وقتی از مصر بیرون آمد: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ امّا «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی‏ سَواءَ السَّبیلِ»؛  می‎خواهد به او شخصیّت جدید داده شود. دقّت کنید!

امّا شخصیّت حسین‎(علیه‌السّلام) به‏عنوان علّت مبقیة شخصیّت پیغمبراکرم از کجا شروع شد؟ در تاریخ می‎نویسند حسین‎(علیه‌السّلام) در آخر ماه رجب به سمت مکّه حرکت کرد. حضرت هنگام خروج از مدینه این آیة شریفه را تلاوت کردند که: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». امام هنگامی‏که در سوم شعبان وارد مکه می‎شود، می‎فرماید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی‏ سَواءَ السَّبیل». اگر کسی اهل دقّت باشد، در این موارد به نکات بسیاری دست پیدا خواهد کرد. در اینجا است که شخصیّت جدید حسین‎(علیه‌السّلام) متولّد می‏گردد.  شخصیّت امامت حسین(علیه‏السلام) مانند نبوّت حضرت موسی بروز و ظهور پیدا کرده بود، امّا شخصیّت جدید او که بر اساس آن می‏توانست علّت مبقیه شخصیّت پیغمبراکرم و رسالت او باشد در زمان ورود به مکه شکل گرفت. لذا آیاتی که امام(علیه‏السلام) تلاوت می‎کند دقیقاً با حالات حضرت موسی مطابقت دارد.

هنگامی‏که حضرت موسی از مصر بیرون آمد، «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ». این جنبة نفی‏ای دارد؛ یعنی می‎خواهد از قید و بند این خبیث‎ها خلاص شود. بعد هم می‎گوید: «رَبِّ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»، تا به مدین می‎رسد. مدین سرزمینی امن و تقریباً خارج از قلمرو حکومتی فرعون بوده است. به‏همین‏خاطر هنگامی‏که حضرت موسی به آنجا می‎رسد، می‎گوید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی‏ سَواءَ السَّبیل».

مدینه نیز در منطقة حکومتی یزید قرار داشت، به همین جهت می‎خواستند در آنجا از حضرت بیعت بگیرند. امام درست مانند حضرت موسی همان آیه را تلاوت می‎فرماید که جنبة نفی داشت: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ». حضرت هنگام ورود به منطقة امن مکه که نقطة آغاز تولّد شخصیّت جدید او محسوب می‏شود این آیه را تلاوت می‏کند که: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی‏ سَواءَ السَّبیل».

لذا در این تعبیراتی که از پیغمبراکرم آمده و حتّی عامّه هم مکرّراً آن را نقل می‎کنند: «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْ‏ حُسَیْنٍ» یا «حُسَیْنٌ‏ مِنِّی‏ وَ أَنَا مِنْه»، اگر عبارت اوّل روایت را تولّد شخصی حضرت معنا کنیم، بخش دوم آن را تولّد شخصیّتی به معنای علّت مبقیه بودن رسالت نبی اکرم خواهیم گرفت. «من هم از او هستم»، به این معنی نیست که او در مجرای وجودی من نقش داشته است.

عجیب اینکه تولّد شخصی و شخصیّتی حسین(علیه‏السلام)‎ در یک روز و آن هم روز سوم شعبان بوده است. به نقل مشهور تولّد شخصی حضرت در سوم شعبان در مدینه بوده و تولّد شخصیّتی ایشان نیز در سوم شعبان هنگام ورود به مکه می‏باشد. هم تولّد شخصی حسین‎(علیه‌السّلام) و هم تولّد شخصیّتی او در یک روز بوده است. این تقارن عجیبی است که ورود امام به این نشئه با ورودش به مکه در سوم شعبان باشد. این از مواردی است که در تاریخ کمتر دیده می‏شود.

آیت‌‌الله‌‌ العظمی حاج‌‌آقا مجتبی تهرانی، از مراجع عظام تقلید و از شاگردان مبرّز مکتب فقهی، اصولی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی امام خمینی(ره) ساعت 1 بامداد امروز چهارشنبه 13 دی در سن 75 سالگی و با بیش از 30 سال کرسی دروس اسلامی در حوزه‌ علمیه‌‌ تهران دار فانی را وداع گفتند.

.................پایان پیام/ 218