خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۹ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۳۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
چهارشنبه
۱۳ دی
۱۳۹۱
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
مشرق
کد خبر:
378092

استاد فاطمی‌نیا: حلال نمی‌کنم مداحی را که افترا ببندد

در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین روز شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) گفته می‌شود که مصادف با بیستم ماه صفر است. از سنت‌های مردمی گرامیداشت چهلم مردگان است که به یاد عزیز فوت‌شده خویش، خیرات و صدقات می‌دهند و مجلس یادبود برپا می‌کنند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ در روز بیستم صفر نیز، شیعیان، مراسم سوگواری عظیمی را در کشورها و شهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی برپا می کنند. عاشقان و پیروان آن امام، در اسرار اربعین به ذکر پرداخته و باران اشکبار چشم خویش را با مظلومیت حسین(ع) و یارانش پیوند می‌زنند. این راه، راه تداوم عشق است و بی‌گمان هیچ‌گاه بی رهرو نخواهد بود . در فرهنگ اسلامی هم عدد چهل (اربعین) جایگاه ویژه‌ای دارد. چله‌نشینی برای رفع حاجات، حفظ کردن چهل حدیث، اخلاص چهل صباح، کمال عقل در چهل سالگی، دعا برای چهل مومن، چهل شب چهارشنبه... از این نمونه‌هاست.

حجت‌الاسلام والمسلمین فاطمی‌نیا در گفت‌وگویی اظهار داشت:اربعین از رازهای هستی است، خصوصیت عدد 40 و اسرار نهفته در آن برای ما روشن نیست. البته چه بسا، با توجه به ویژگی های انسان، «چهل بار» تکرار یک رفتار پسندیده موجب ملکه معنوی و تعمیق آن رفتار و قابلیت نزول فیض خاص خداوند می‌شود.

مشروح گفت‏وگوی وی به شرح زیر است:

یکی از فرازهای مهم واقعه عاشورا اربعین است که عوام و خواص قائل به آن هستند. مولود این مسأله از کجاست؟ آیا به بازگشت اسراء بعد از چهل روز اشاره دارد و یا جایگاه عدد چهل است؟

بازگشت اهل بیت علیهم‌السلام در اربعین به کربلا مورد اختلاف است و تا کنون نیز به جایی نرسیده، بعضی از علما صرفا آن را مستبعد دانسته‌اند و بعضی از آنها آن را مسکوت گذاشته‌اند. اما موضوع اربعین موضوعیت دارد؛ یعنی ناظر به آمدن اهل بیت به کربلا نیست. عدد چهل، وقتی به خاطر بیان کثرت گفته می‌شود، مثل اعداد دیگر. یک عدد گفته می‌شود به عنوان بیان کثرت. مثلا عدد 70 که خداوند در مورد مشرکین می‌فرماید: «ان تستغفرلهم سبعین مره فلن یغفرالله لهم»

«پیغمبر اگر 70 بار هم برای آنها طلب آمرزش کنی، خداوند آنها را نخواهد بخشید»، نه اینکه 1+69 باشد؛ یعنی بی‌نهایت،... و هکذا؛ اربعین هم امکان دارد برای بیان کثرت گفته شود.

گاهی عدد چهل موضوعیت دارد. مثلا امام حسن عسکری(ع) می‌فرماید: علائم ایمان پنج تاست. یکی از آنها زیارت اربعین است؛ زیارت اربعینی که واقعا چهل روز از شهادت سیدالشهدا گذشته شده باشد.

چهل در بعضی جاها موضوعیت دارد. من اخلص لله اربعین صباحا؛ بعید نیست که موضوعیت چهل صباح کسی اخلاص بورزد. یعنی چهل صباح بر او بگذرد و تمامی کارهایش برای خدا باشد. واقعا ممکن است بسیار کم کسانی پیدا کنیم که حتی 10 روز این گونه بگذرانند و بالاخره تمام کارها برای خدا باشد. حتی نفسانیت ریز داخلی هم در کار نباشد. بعد می‌فرماید: خدا چشمه های حکمت را از باطنش (باطن شخص) بر زبانش جاری می‌سازد. اما اربعین امام حسین علیه‌السلام، یقینا موضوعیت دارد و ناظر به بازگشت اهل بیت نیست. ما می‌بینیم در سیره اهل بیت بوده چقدر هم تاکید بر زیارت اربعین شده و چقدر آثار وضعیه دارد.

من در اینجا یاد می‌کنم از یکی از اولیاء خدا که مرحوم پدرم بودند (مرحوم آیت‌الله زبده السالکین آقای سیداسماعیل اصفیایی قدس سره) ایشان زمانی که در حیات بودند می‌گفتند اسم نبریم حال که از دنیا رفته‌اند، ایشان از کبار اولیاء و مجتهدان و بزرگان بود. ایشان می‌فرمودند که من از احادیث پیدا کردم (ایشان خیلی اهل حرف زدن نبودند و فکر می‌کنم مکاشفتا پیدا کرده بود) زیارت اربعین یک اثری دارد که هیچ عمل مستحبی آن را ندارد و عجیب آن است که هر کس در اربعین، امام حسین (علیه السلام) را زیارت کند، عاقبت به شر نمی‌شود و ایمان در قلبش ثبت می‌شود.

سر عدد چهل در اسلام چیست؟

ما در اسلام عددهایی داریم که اعداد خاصی هستند. معلوم می‌شود که موضوعیت هم دارند، یکی عدد هفت است، شما ملاحظه می‌فرمایید که عدد آیات سوره مبارکه حمد هفت است، طواف هفت است و از این قبیل... حال غرض این است که این اسرار نزد خداست؛ مادامی که بیان معصوم زیر این حرف‌ها نباشد که عدد هفت چرا و عدد 40 چرا؟ تا بیان معصوم نباشد نمی توانیم چیزی بگوییم و اگر اسرارش معلوم نباشد و چیزی بگوییم، خدای ناکرده منشاء انحراف می‌شود.

چنانچه الان در فرقه اسماعیلیه عدد هفت کاملا منشاء انحراف شده؛ یعنی خدا می‌داند آنها روی عدد هفت و 70 چه کاخهایی ساخته‌اند برای این که سرش را نمی‌دانستند؛ بنابراین ما باید متعبد باشیم؛ حتی در اذکار. ممکن است ذکری از معصوم برسد که می‌گوید این را چهل بار بخوانید، چهل بار بخوانیم. اگر از کسی برسد که معصوم نیست، بزرگی است ولی ما می‌دانیم که بی حساب و کتاب حرف نمی‌زند مثل آقای قاضی ، آقای بهاءالدینی، آقای طباطبایی و... این جور شخصیتها، گاهی وقتها ممکن بود چهل روز دستور می‌دادند برای شاگردانشان که چهل روز این دعا را بخوانید. معلوم بود چهل، موضوعیت دارد.

اما مطلبی بگویم که برای شما به یادگار بماند، شما بدانید که عدد چهل را گاهی خداوند موضوعیت می‌دهد و خدا بخواهد بنده اش را با یک عدد کمتر به آن هدفی که باید به چهل برسد می‌رساند.

یکی از صاحبدلان در گذشته می‌گوید که انس سه قسم است. یک قسمت انس به خلوت، یک قسمت انس به عبادت و قسم سوم انس به الله. وقتی ما این بحث را شروع کردیم با چین و چروک صورتها و اعتراضها مواجه شدیم؛ چون سخت بود بعضی‌ها بپذیرند که وقتی کسی می‌رود و در خلوت دعا می کند، نماز می‌خواند چرا این را یک قسم جدا کردید یا انس به عبادت؟ مگر عبادت برای خدا نیست؛ اما شما آمدید در اینجا یک قسم دیگر تراشیده‌اید که انس به الله است، در صورتی آن کسی که می‌رود در خلوت برای خدا می‌رود. معمولا خلوت را انتخاب می‌کند که حواسش جمع باشد. یا آن کسی که انس به عبادت دارد باز هم به خاطر الله است. چون عبادت برای خدا می‌شود چرا شما قسم سوم تراشیدید؟ آخر دیدیم باید مطلب را باز کنیم. اما انس به خلوت گفته‌اند علامتش این است که اگر خلوت را از او بگیرند آن حالی که او داشت از دستش می‌رود و اصلا به هم می‌ریزد اما علامت انس به عبادت علامتش این است که اگر عبادتی که همیشه آن را انجام می‌داد بگیرند و بدل کنند به عبادت دیگر او به هم می‌ریزد و معلوم می‌شود که انس او انس به عبادت است.

من حاشیه زدم به این مطلب که در انس بالعباده انتخاب‌کننده بنده است، در انس بالله انتخاب‌کننده خداست. ما مثال می‌زدیم. یک حاج آقایی یا حاج خانمی 20 بار به عمره مشرف شده حال بار دوازدهم که می‌خواهد برود می‌گوییم خانم، آقا ما خانواده‌ای می شناسیم که آبرومند است و خیلی مضطر به این پول هستند و ندارند، آنها را از خانه بیرون می‌اندازند این دفعه را بدهید به اینها، امسال را مشرف نشوید؛ ان‌شاءالله سال آینده مشرف شوید.

می‌گویند: نه نمی‌توانیم این انس به عبادت است و انس بالله نیست، پس فرق بین انس به الله و انس به عبادت روشن می‌شود.

علامت انس به عبادت این است که ما آن عبادت را اگر بخواهیم جایگزین کنیم با دیگری بهم می‌ریزد. یک نفر آمده بود در یک صندوق قرض‌الحسنه برای کسی ورقه‌ای را امضا کند یکدفعه زد زیر گریه، گفتیم چه شده؟ گفت من این موقع زیارت عاشورا می خواندم. گفتم تو انس به عبادت داری. امام حسین شهید شده تا تو بیایی گره از کار این فرد باز کنی.

استاد یادگاری را برای خوانندگان نفرمودید!

مطلبی را که می‌خواستم به عنوان یادگاری بگویم در اینجاست. مرحوم پدرم می‌گفت (قریب به مضامین فرض کنید): یک نفر طلبه در قم استادش به او گفته بود که چهل روز باید این ذکر و یا ظاهرا عملی را به جا بیاوری. چهل شب انجام بدهی. شب چهلم به تو نتیجه داده می‌شود. این از ظرایف معارف الهیه است که این چهل شب باید متصل باشد و اگر در وسطش وقفه‌ای حاصل شد و برید، باید از سر بگیرد.

طلبه می‌گوید ما 25 شب انجام دادیم، شب بیست و ششم یک مهمان رسید. حال چه کنیم؟ مهمان است نمی‌شود یک مقدار خوراکی و شیرینی بگذاریم جلویش و بگوییم مشغول باشید تا ما برویم سه، چهار ساعت مشغول باشیم، این خلاف احترام است. طلبه می‌گوید آمدم و یک ترازو گذاشتم و گفتم تمام این کارها برای پروردگار و برای محبوب حقیقی ماست، حال او خود گفته مهمان را احترام کنیم، اگر من امشب مهمان را احترام بکنم می‌ارزد که امر پروردگار را اطاعت کنم. استاد گفته بود که اگر وسطش ببرد باید از آغاز شروع کنم، آخرش این است که 15 شب باقی‌مانده را رها می‌کنم و همه 25 شب را به هیچ می‌گیرم. رفت و کنار مهمان نشست.

عجیب است! پدرم تعبیری دارد که از گفتن آن معذورم و شاید راضی نباشد. خلاصه نقل به معنا می‌کنم. شب طلبه خوابید. آن شب به طلبه گفتند: آشیخ ما کاسه‌ات را پر کردیم، نمی‌خواهد دیگر زحمت بکشی، 15 شب دیگر هم مال خودت.

می‌خواهم این را بگویم. ظریفه‌ای در اینجا دیده می‌شود. عدد چهل با اینکه موضوعیت دارد، در عین حال بنده وقتی خالص باشد مثل این است که خدای متعال با عدد دیگر هم به دادش می‌رسد؛ این ظرایفی است که می‌خواستم سربسته گفته باشم.

برگردیم به اربعین امام حسین(ع) آیا آمدن جابر به کربلا تصادفی بوده یا با برنامه داشته است؟

نخیر. اتفاقا جابر را که گفتید، بسیار کار خوبی کردید. واقعا جابر با این کاری که کردند در تاریخ ما تکیه‌گاهی هستند. زیارت جابر کاملا با برنامه بوده است. بچه که بودم یادم می‌آید در تبریز با پدر و مادرم روضه می‌رفتیم. بعضی از منبری‌ها می‌گفتند جابر به خادمش عطیه گفت.

در تهران هم کم و بیش شنیدم، بعد فهمیدم که عطیه یکی از علمای زمان جابر و دوستش بوده، خادمش نبوده. جابر تربیت شده اهل بیت بوده. شما باید همه کارهای جابر و ظرایف کارش را کنار هم بگذارید و ببینید این مکتب اهل بیت چه مکتبی است؟ از طرفی یادمان باشد که حضرت امام حسن عسکری(ع) می‌فرماید: علایم ایمان پنج تاست. آن علائم، تمامش برای شیعیان است. بسم‌الله بلند گفتن، در نماز پیشانی را به خاک گذاشتن، انگشتر را به دست راست کردن، خواندن زیارت اربعین و 51 رکعت نماز در شبانه روز خواندن. این مختصات شیعه است. اما جابر عمدا برای اینکه اربعین است می‌خواهد برود به کربلا نه اینکه از آنجا رد می‌شده و مصادف شده با اربعین.

عطیه می‌گوید جابر به من گفت: من را ببر به زیارت حسین(علیه السلام). منتهی اینکه گفته می‌شود به امام سجاد(ع) خبر دادند که جابر آمده در اینجا مطلب دور از ذهن است. ما باید ابتدا آمدن اهل بیت را ثابت کنیم تا بعد ملاقات جابر با اهل بیت