به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ «آیتالله شفیعی» نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری در خاطرات خود از شهید علمالهدی آورده است: شهید علم الهدی همسایه ما بود و منازل ما از قسمت داخلی به هم متصل بود و به هم راه داشت. همچنین شرمندهام که بگویم او پیش بنده درس، تفسیر قرآن و نهجالبلاغه خوانده بود، ولی حقیقت مساله این است که باید بگویم ما شاگردان آنها هستیم، ولی به روال ظاهری در جلسات بحث و تفسیری که داشتیم یکی از حضار ما شهید سیدحسین علم الهدی بود.
مادر بنده و مادر شهید، این دو بانوی مرحومه هم نهایت ارتباط و رفت و آمد داشتند. شهید علمالهدی بسیار مخلص، متقی، متدین و خالص بود. نه تنها هیچ تظاهری به تقوی و ایمان نمیکرد، بلکه انگیزهاش این بود که مخفی کند. همان طور که در روایات آمده است "افضل الزهد اخفاء الزهد". به این معنی که بهترین انواع زهد مخفی نگه داشتن زهد است. این ویژگی یکی از مصادیق بارز و روشن شهید علمالهدی بود.
دوران مبارزه و نهضت انقلاب را با مبارزه علیه طاغوت و علیه رژیم شاه گذراند. حتی آمدند منزل ایشان را تفتیش کردند و دست سیدحسین را گرفتند. این در حالی بود که اعلامیهها و جزوهها هم در دستش بود. افراد داخل منزل جزوهها و اعلامیهها را مخفیانه از دست سیدحسین گرفتند و وقتی او را بردند چیزی دستش ندیدند که بتوانند او را محکوم کنند، ولی آنها بنایشان بر شکنجه و اذیت و آزار بود و از سیدحسین هم نگذشتند.
پس از پیروزی انقلاب و دگرگونی اوضاع، سیدحسین بعضی جلسات نهجالبلاغه ما را میآمد. زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد و روزی که رژیم بعث عراق بمباران کشور و از جمله خوزستان را آغاز کرد، شب در مسجد در حال سخنرانی بودم که جمعیتی از جوانان و از جمله شهید علمالهدی از مسجد جزایری تا مسجدی که ما نماز میخواندیم آمدند و از آنجا به طرف واحد فرهنگی سپاه رفتند. ما هم با افراد خودمان به آنها ملحق شدیم. یکی از سخنرانیهای بسیار جالب و محرک که آن شب در مقابل درگاه واحد فرهنگی سپاه ایراد شد، سخنان شهید علمالهدی بود که برای مردم و جوانان صحبت میکرد. یادم میآید این آیه جزو سخنانش بود: "ما لکم لا تقاتلون فی سبیلالله و المستضعفین من الرجال و النساء"...؛ و ادامه داد که چرا جهاد نمیکنید در راه خدا و چرا حرکت نمیکنید در راه خدا، بچههای اهواز منتظر چه هستند؟ آماده جنگ علیه دشمن باشید.
این جوان مسلط به قرآن، معتقد و معترف به مفاهیم قرآنی و فدایی امام و انقلاب جنب و جوشی عجیب در جوانان ایجاد کرد. بعد از جلسه صبح روز بعد که در منزل ما برگزار شد، دیگر مساله جنگ را جدی گرفتند و محلی که در «منطقه آخر آسفالت» بود به عنوان ستاد مردمی تعیین شد و مردم در آن مکان جمع میشدند. آنها از لشکر 92 زرهی اسلحه میگرفتند و روحانیون نیز مدام به آن ستاد سر میزدند. مساله جدی شد و یکی از مهرههای اصلی جنگ در خوزستان و اهواز، شهید علم الهدی بود. در حملات ناجوانمردانه دشمن به بخشی از خاک ایران اسلامی از جمله هویزه، بچههای هویزه دفاع و جهاد جانانهای داشتند. شهدای هویزه تاریخ جداگانه ای دارند.
وقتی پیکر شهید علمالهدی را پیدا کردند، قرآن روی سینهاش وسیله شناسایی وی شد. البته مساله شهدای هویزه تنها به شهید علمالهدی اختصاص ندارد و بقیه شهدای هویزه هر کدام به نوبه خود قهرمانانی بودند که به وظیفه خود عمل کردند و در نهایت به فیض شهادت نایل آمدند."
...............پایان پیام/ 218