خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳
۲:۴۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۱ بهمن
۱۳۹۱
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
مرصاد
کد خبر:
383613

همه چیز درباره زائران ربوده شده در سوریه

از کشته شدن «زندان‌بان» بی‌رحم تا آزادی با مهر «زیارت عاشورا»

یکی از زائران ربوده شده در سوریه گفت: یک روز بعد از اربعین بود که یکی از بچه‌ها خواب دید که برگ آزادی ما را داده‌اند و مهر آن را زیارت عاشورا زدند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ یکی از 48 زائر ربوده شده در سوریه که در چند روز گذشته پس از آزادی وارد ایران شد، در گفتگویی با سایت مرصاد از نحوه اسارت و رفتار تروریست ها با گروگان ها و روز های سخت اسارت و روز آزادی در سوریه سخن گفت.

وی در خصوص نحوه اسارت گروه زائران ایرانی گفت: در زمان ورود به سوریه، اتوبوس ما اولین اتوبوسی بود که از فرودگاه حرکت کرد؛ ابتدا قرار بر این بود ما برای زیارت به مرقد حضرت زینب (س) و بعد برای استراحت به هتل برویم. بعد از گذشت کم‌تر از نیم ساعت از حرکت اتوبوس، در بین راه 10-15 نفر نظامی که کنار دیوار بودند به سمت جاده آمدند.

در ابتدا ما فکر کردیم که ایست و بازرسی ارتش سوریه است و ماشین را متوقف کردند؛ 5-6 نفر به داخل ماشین آمدند و بقیه دور ماشین را گرفتند. یک راننده از خود آنها سوار ماشین ما شد. یک ماشین در جلو و یکی هم در عقب بودند و ما را به محل مورد نظر خود انتقال دادند.

وی افزود: داخل ماشین شروع کردند به غارت کردن. در ابتدا فکر کردیم که راهزن و دزد هستند که آمده اند اخاذی کنند و بعد نیز ما را رها می کنند که برویم. زمانی که ما را به محل مورد نظر بردند گفتند که ما شما را گروگان گرفتیم که با خواسته هایمان تبادل کنیم.

وی اضافه کرد: دو سه روز اول حسابی  ما را کتک زدند. با آنها وقتی مباحثه می کردیم برخی از مسئولانشان که دارای تحصیلات بودند می پذیرفتند اما افراد سطح پایین آنها که آدم های بی سواد، اراذل و اوباش و اشرار خیابانی بودند و اکثر آنها نیز اعتیاد داشتند، نمی پذیرفتند.

این زائر ربوده شده ایرانی گفت: آنچه که برای ما تعجب آور بود این بود که در بین آنها افراد کم سن و سالی حدودا 15-16 ساله هم حضور داشتند.

 * محل نگهداری زائران ربوده شده

وی در خصوص مکان هایی که آنها را نگه داری می کردند، گفت: ما را در باغ های اطراف دمشق سمت «دوما»در ویلا ها نگه داری می کردند و یکی دو ماه آخر داخل شهر دمشق بودیم. اغلب مکان هایی که ما را در آنجا نگه می داشتند زیرزمین خانه هایی بود که از مردم به تصرف خودشان درآورده بودند و خود آنها نیز در طبقات بالا بودند و در زمانی که آنها در حال درگیری بودند نیز ما را از جایی به جای دیگر انتقال می دادند.

وی همچنین افزود: دو سه ماه آخر ما در یک زیر زمینی بود که اصلا نوری در آنجا وجود نداشت؛ حتی آنها از دادن یک شمع نیز به ما دریغ کردند تا جایی که ما مجبور شدیم با روغن غذا چراغ موشی هایی درست کنیم تا قدری نور داشته باشیم.

 * حضور افراد غیر سوری در میان تروریست ها

وی در خصوص ملیت تروریست ها گفت: افراد گروهک متشکل از همه نوع ملیت ها بود. برخی از از حزب بعث عراق بودند که خود را فدایی صدام می خواندند و درود بر صدام می گفتند. از گروه های مرتد فلسطینی هم در بین آنها به چشم می خورد. از عربستان سعودی نیز در بین آنها حضور داشتند. فرماندهان آنها از ارتشی های فراری سوریه بودند و آنها در ارتش سوریه نفوذ هم داشتند به طوری که اخبار و اطلاعات و مهمات نیز برایشان می رسید.

 * وعده های آزادی متعدد/ از عید فطر تا عید قربان

وی در ادامه گفت: آنها در ابتدا می گفتند که شما را در عید فطر آزاد خواهیم کرد، اما عید فطر گذشت و خبری نشد؛ بعد از مدتی دوباره آمدند و گفتند که قطعا عید قربان آزاد خواهید شد؛ آزاد که نکردند هیچ، چند نفر از جوانان آنها که خیلی متعصب بودند و گرایش شدیدی به وهابیت داشتند آمدند و گفتند که می خواهیم عیدیتان را بدهیم و شروع کردند به کتک زدن. ما در آنجا به حضرت زهرا (س) متوسل شدیم که در آن حین به‌طور اتفاقی نفر دوم گروه آنها رسید و دید که ما از افراد آن گروه کتک خورده ایم. چند نفری که کتک خورده بودند بدن هایشان را نشان دادند که آنقدر که با شلاق و کابل این ها را زده بودند از نوک پا تا گردن سیاه و کبود شده بود.

وی در ادامه افزود: آن فرد مسئول گروه زمانی که بدن های سیاه و کبود شده را دید عصبانی شد و در این حین یک روحانی که در جمع ما بود رفت و به نفر دوم آنها که ابوحمزه نامی بود و آدم منطقی تری به نظر می آمد گفت که فردای قیامت ما از شما به پیامبر شکایت می کنیم که مسلمان بر سر مسلمان چه بلایی می آورد. بعد از حرف آن روحانی او در خودش فرو رفت، بغض و گریه کرد. نگهبان ها و مسئول گروه را صدا زد و آنها را سرزنش کرد. از آن به بعد بود که قدری آزار و اذیت ها نسبت به ما کمتر شد.

 * مجروح شدن زندان‌بان بی رحم

وی گفت: بعد از مدتی ما را به صورت گروه های 12 نفره از هم جدا کردند و گفتند که می خواهیم گروه گروه شما را آزاد کنیم. هر گروه را منتقل کردند به جای دیگری؛ زندان‌بان ما در محل جدید آدم بی رحم و خشنی بود و هر موقع که دلش می خواست می آمد و ما را کتک می زد. چند روز مانده بود به ماه محرم ما خیلی حالمان گرفته بود زیرا می دانستیم که اگر ماه محرم اینجا باشیم دیگر نمی توانیم نفس بکشیم چه برسد به عزاداری.

وی افزود: به حضرت زهرا (س) و قمر بنی هاشم (ع) متوسل شدیم تا شر آن زندان‌بان را از سر ما کم کند تا ما قدری بتوانیم مراسم شب های محرم را برگزار کنیم. بعد از نماز ظهر و عصر یکی از روزهای اسارت بود که ماشین غذا آمد و زندان‌‌بان با عجله رفت که غذا را بگیرد که ناگهان یک خمپاره کنار ماشین خورد و صدای نعره او بلند شد. تا به حال سابقه نداشت که در این منطقه خمپاره ای فرو بیاید. بر اثر انفجار خمپاره زندان‌بان مجروح شد و ما از خوشحالی سجده به جا آوردیم و نماز شکر خواندیم. از آن به بعد آرامش حاکم شد.

 * زیارت عاشورا مهر برگ آزادی اسیران

وی در خصوص نحوه عزاداری در ماه محرم گفت: از آن‌جایی که ما به ادعیه دسترسی نداشتیم، زیارت عاشورا را هر کس هر چقدر که در خاطرش بود می نوشت و در کنار هم می گذاشتیم و روزی با صد لعن و صد سلام تا اربعین می خواندیم.

وی افزود: یک روز بعد از اربعین بود که یکی از بچه ها خواب دید که برگ آزادی ما را داده اند و مُهر آن را زیارت عاشورا زدند. روز آخر یک نفر که از جمعیت سامی ترکیه بود به عنوان رابط آمد و خبر آزادی ما را داد و ما را تحویل گرفت و به نماینده های ایرانی تحویل داد.

..............پایان پیام/ 218