خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳
۲:۴۶
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
سه‌شنبه
۳ بهمن
۱۳۹۱
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
فارس
کد خبر:
384173

ماجرای نخستین دیدار آیات طالقانی و سبحانی+عکس

آیت‌الله طالقانی که عصا در دست داشت، خسته شده بود و به دیگر اعضای مجلس خبرگان گفت: بیایید روی زمین بنشینیم. آمد و نشست و عده‌ای از دوستانش هم دورش نشستند و با هم صحبت ‌کردند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ابنا ـ آیت‌الله سید محمود علایی طالقانی را کمتر کسی است که نشناسد، از فعالیت‌های دینی و تفسیر قرآن در مسجد هدایت تهران گرفته تا برگزاری جلسات پرسش و پاسخ با دانشجویان و تحمل سال‌ها زندان و درد شکنجه برای به ثمر رسیدن نظام جمهوری اسلامی ایران.

آنچه در ادامه می‌آید، گفت و شنود منتشر نشده‌ای است که در آذرماه 1380 توسط سید مهدی طالقانی با آیت‌الله جعفر سبحانی در قم صورت گرفته است. آیت‌الله سبحانی در این گفت‌و‌گو با اشاره به پاره‌ای از خاطرات خویش از آیت‌الله طالقانی به نکات جالبی در اندیشه و منش اجتماعی ایشان اشاره کرده‌اند که در ترسیم و تکمیل آنچه از سیره آن بزرگوار نقل شده است، می‌تواند مفید باشد، حاصل این گفت‌وگو را که در «کتاب ماه فرهنگی-تاریخی یادآور» منتشر شده است، در ادامه بخوانید:

با تشکر از جنابعالی، لطفاً در آغاز بفرمایید از چه مقطعی و چگونه با آیت‌الله طالقانی آشنا شدید؟        

خاطراتی که بنده از مرحوم آیت‌الله طالقانی دارم، نمی‌تواند در کنار یا عرض خاطرات شخصیت‌های دیگری باشد که با ایشان از نزدیک و معاشر بوده‌اند، خاطرات بنده جنبه گذری دارند، در دهه 30 ، مقالات ایشان در مطبوعات دینی کشور منتشر می‌شدند و به دست ما هم می‌رسیدند، علاوه بر این در جریان تلاش‌های ایشان در مرکز برای آشنا ساختن جوانان و دانشجویان با قرآن و معارف دینی بودیم و به همین دلیل دورادور به ایشان ارادت داشتیم.

واکنش آیت‌الله طالقانی به بن نان طلاب

اما خاطره اول بنده از مرحوم طالقانی مربوط می‌شود به بعد از فوت مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی در سال 1340 که برای ایشان مجالس ترحیم متعددی در مسجد اعظم برگزار می‌شد، در یکی از آن مجالس، مرحوم آیت‌الله طالقانی دعوت شدند که منبر بروند، ایشان در آن منبر مسئله‌ای را مطرح کردند که نشانه علاقه ایشان به حفظ کرامت و شخصیت طلاب حوزه بود.

در آن مقطع یکی از مراجع وقت با کمال حسن‌نیت، پرداخت هزینه نان طلبه‌ها را به عهده گرفت، این شخصیت محترم در عین حال که نیت خوب و پاکی داشت و شخصیت بزرگی هم بود، ولی مسلماً این عمل ایشان، هماهنگ با شرایط روز نبود، روزگاری در دوران حکومت عثمانی، شرایط در نجف ایجاب می‌کرد که مراجع نان طلاب را بدهند، مسلماً آن شرایط، همان اقدام را هم می‌طلبید، ولی در زمانی که آیت‌الله بروجردی فوت کردند، شرایط ایران آن گونه نبود و به ‌طور مشخص، نان هم چندان گران نبود، لذا دادن کوپن برای نان طلاب هم فاقد ضرورت بود.

مرحوم طالقانی منبر رفت و این مسئله را مطرح و خواهش کرد که این کار انجام نشود، چون با شئون طلبگی سازگار نیست... آن شخصیتی که پرداخت هزینه نان را به عهده گرفته بود، اکنون به رحمت حق پیوسته و حسن نیت هم داشته است. از سویی انتقاد مرحوم طالقانی هم انتقاد درستی بود و واقعاً نباید شأن طلبه تا این حد پایین می‌آمد که برود و با کوپن نان بگیرد، به هر حال ما در این زمان، بر هر دو رحمت می‌فرستیم و برای هر دو طلب مغفرت می‌کنیم.

خاطره دومی که از مرحوم طالقانی دارم این است که در همان سال‌ها، روزی در منزل مرحوم آیت‌الله آشیخ مرتضی حائری بودم و دیدم که مرحوم آقای حائری نسبت به آقای طالقانی خیلی خضوع و خشوع می‌کرد، ایشان هم به دیانت و سلامت نفس آقای طالقانی معتقد بود، هم به خلص مبارزاتی‌اش.

نخستین دیدار آیات طالقانی و سبحانی در مجلس خبرگان

از مفاد گفت و گوهای آن دو خاطره‌ای دارید؟

اینکه در آن مجلس چه سخنانی رد و بدل شد، الان به خاطر ندارم، ولی می‌دیدم که مرحوم حائری نسبت به ایشان کمال احترام را قائل بود و اندیشه‌اش را می‌پسندید و خیلی خودمانی و خصوصی با هم سخن می‌گفتند، کأنّه در همان دوران طلبگی یک نوع سابقه طولانی آشنایی با هم داشتند. این احترام آقای حائری برای آقای طالقانی، برای من بسیار جالب بود.  

خاطره سومی که از ایشان دارم مربوط به مجلس خبرگان قانون اساسی در مرداد ماه 1358 است، ایشان بنده را از طریق کتاب‌ها و نوشته‌هایم می‌شناخت، ولی به صورت حضوری کمتر دیده بود، وقتی وارد خبرگان شدم و ایشان هم تشریف آورد، از سر لطف پرسید: «شما سبحانی خودمان هستید؟» گفتم: «بله، ارادتمند شما هستم»، از طریق مجله «مکتب اسلام» مرا می‌شناخت، شاید هم یکی دو مقاله‌ای از ایشان در مجله «مکتب اسلام» چاپ شده بود، باید به این نکته هم اشاره کنم که مرحوم طالقانی بسیار به این نشریه علاقه‌مند بود و گهگاه از آن تقدیر و حتی آن را در مسجد هدایت هم ترویج می‌کرد، آقای سید هادی خسروشاهی که بیش از ما با ایشان مربوط بود و نشریه را می‌برد و در مسجد هدایت توزیع می‌کرد، ایشان قطعاً خاطرات فراوانی از مرحوم طالقانی دارند.

بعدها درباره نحوه استقرار ایشان در مجلس خبرگان، تفسیرهای عجیبی بیان شد که من از آن ناراحتم، کاری هم ندارم که این تفاسیر به نفع یا ضرر چه کسی است، واقعیت این است که مرحوم طالقانی مایل بودند مجلس خبرگان در یک مسجد تشکیل شود، حدود نیمی از یک جلسه را هم روی زمین نشست، اما وقتی مشخص شد که بهتر است جلسات در همان محل تشکیل شوند و همه هم آن را پذیرفتند، مثل بقیه روی صندلی و یکی دو بار هم کنار بنده نشست که تصاویر آن موجود است، اساساً منش ایشان به‌ گونه‌ای بود که به خواست اکثریت احترام می‌گذاشت.

چرا آیت‌الله طالقانی در مجلس خبرگان روی زمین نشست

می‌دانید که روحانیون چندان اهل روی مبل و صندلی نشستن نیستند؛ به همین دلیل هم یک بار مشاهده کردم که ایشان پس از اتمام یکی از جلسات، از صندلی پایین آمد و روی زمین نشست و دیگران هم دورشان نشستند، علت اینکه صندلی را ترک کرد و روی زمین نشست، اعتراض به اصلی از اصولی که تصویب شده بود، نبود.

حالا از اینکه برخی از اصول مورد قبول ایشان بود یا نبود، اطلاعی ندارم، ولی این عمل ایشان به عنوان اعتراض نبود، عصا دستشان بود و خسته شده بود و گفت: بیایید روی زمین بنشینیم، آمد و نشست و عده‌ای از دوستانش هم دورش نشستند و با هم صحبت ‌کردند.

بعدها و به‌ ویژه پس از رحلت ایشان، دیدم در بعضی از مطبوعات نوشتند که ایشان به عنوان اعتراض، قهر کرده و روی زمین نشسته است، این، هیچ حقیقت ندارد و علت روی زمین نشستن ایشان مثل آفتاب در نظر من روشن است.

به هر حال ایشان در خبرگان کمتر صحبت می‌کرد و بیشتر گوش می‌داد و اگر هم نظری داشت، از طریق یادداشت برای ریاست مجلس می‌فرستاد که شاید آن یادداشت‌ها حفظ شده و یا در میان اسناد آن مجلس باشد، این چیزهایی است که من از آن مرحوم در خاطر دارم.

بارزترین وجه تلاش‌ها و مجاهدات آیت‌الله طالقانی را در چه مورد یا مواردی می‌دانید و از کارنامه علمی ایشان چه ارزیابی‌ای دارید؟

خدمتی که ایشان در دوران خودشان کرد، بیش از هر چیز، آشنا کردن نسل جوان با معارف قرآن است، علاوه بر این، وقتی که در زندان بود، از قول کسانی که هم ‌زندان ایشان بودند، شنیده‌ام که بسیار سعه صدر داشت و به همه طبقات احترام می‌گذاشت، لذا حتی کسانی هم که مشترکاتشان با ایشان کم بود، حرمت ایشان را بسیار نگه می‌داشت.

وجود یک عالم با چنین سعه صدری و چنان قلم سرشاری، برای اسلام مغتنم و رحلتش مایه خسارت بود، البته ایشان به وسیله تفسیری که بر قرآن نوشته‌ و ترجمه‌ای که از جلد اول امام علی(ع) عبدالفتاح عبدالمقصود کرد، جاودانه‌اند و همیشگی، در حقیقت در حق ایشان همان سخن شایسته است که استاد بزرگوار ما حضرت امام(ره) فرمودند: «ایشان ابوذر زمان بود و زبان گویایش همچون شمشیر مالک اشتر».

 روش آشنایی با منش فکری آیت‌الله طالقانی

من درود خود را به روح پاک ایشان می‌فرستم و از فرزندانشان، خواه دختران و خواه پسران خواهشمندم خط آقای طالقانی را تعقیب کنند که آن، خط اسلام واقعی است، اسلامی که در آن کوچک‌ترین انحرافی به شرق و غرب وجود ندارد و اسلام خالص است؛ اسلامی که به مرز التقاط نزدیک نمی‌شود، مخصوصاً به این نکته توجه داشته باشیم اسلام را از پیش خودمان تفسیر نکنیم. ایشان همان اسلامی را که از بزرگان برایمان به‌ جا مانده است، ترویج می‌کرد؛ البته با زبان روز و با اطلاع از مکاتب و معارف جدید و به همین دلیل گفته‌هایش بر روشنفکران و تحصیلکرده‌ها مؤثر بود. اگر کسی بخواهد از عقاید ایشان آگاه شود، تفسیر قرآن و ترجمه‌ و پاورقی‌هایشان بر رساله «تنبیه‌الامه» و «تنزیه‌المله» مرحوم آقای نائینی را بخواند، منش فکری ایشان را بشناسد، از خداوند منان برای ایشان علو درجات و برای بازماندگانشان، پیروی از خط ایشان و صبر جمیل و اجر جزیل را خواهانم.

..............پایان پیام/ 218