به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب معادشناسی (جلد چهارم) به بیان روایتی عجیب و تکان دهنده از رسول مکرم اسلام (ص) پرداخته که مطالعه آن را در روز میلاد مسعود آن یگانه خلقت، بی هیچ مقدمه ای به همه مسلمانان توصیه می کنیم.
عليّ بن إبراهيم ميگويد: حديث كرد براي من پدرم (إبراهيم بن هاشم) از سليمان بن مسلم خَشّاب از عبدالله بن جَريح مكّي از عطاء بن أبي رياح از عبدالله بن عبّاس كه او گفت: ما با رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم در حجّة الوداع به حجّ مشرّف شديم. رسول خدا حلقۀ درِ خانۀ خدا را گرفت و رو به ما نموده و با سيماي مباركش ما را مخاطب قرار داد. فَقَالَ: أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَشْرَاطِ السَّاعَةِ؟ وَ كَانَ أَدْنَي النَّاسِ مِنْهُ يَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَهُ عَنْهُ، فَقَالَ: بَلَي يَا رَسُولَ اللَهِ! «و گفت: آيا ميخواهيد من شما را به علائم و نشانههاي قيامت باخبر كنم؟ و در آن هنگام نزديكترين افراد به رسول خدا سلمان بود، و گفت: اي رسول خدا! بله ما ميخواهيم ما را باخبر كني!» فَقَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إنَّ مِنْ أَشْرَاطِ الْقِيَامَةِ، إضَاعَةَ الصَّلَوةِ، وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ، وَ الْمَيْلَ مَعَ الاهْوَآءِ، وَ تَعْظِيمَ الْمَالِ، وَ بَيْعَ الدِّينِ بِالدُّنْيَا؛ فَعِنْدَهَا يُذَابُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ وَ جَوْفُهُ كَمَا يَذُوبُ الْمِلْحُ فِي الْمَآءِ، مِمَّا يَرَي مِنَ الْمُنْكَرِ فَلَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُغَيِّرَهُ. «پس از آن رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: بدرستيكه از علامات قيامت آن است كه مردم نماز را خراب ميكنند، و از شهوات پيروي مينمايند، و تمايلشان بسوي هواي نفساني است، مال را بزرگ ميشمرند، و دين را به دنيا ميفروشند. و در چنين شرائط و موقعيّتي، همانطور كه نمك در آب حلّ ميشود، دل مؤمن و اندرون او آب ميشود و حلّ ميگردد؛ چون منكرات را در برابر ديدگان خود ميبيند، و قدرت تغيير و اصلاح آنها را ندارد.» قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ!«سلمان گفت: اينها از اموري است كه حتماً تحقّق مييابد؟ رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: آري، سوگند به آن كسي كه جان من در دست اوست!» يَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا يَلِيهِمْ أُمَرَآءُ جَوَرَةٌ، وَ وُزَرَآءُ فَسَقَةٌ، وَ عُرَفَآءُ ظَلَمَةٌ، وَ أُمَنَآءُ خَوَنَةٌ.«اي سلمان! در آن وقت افرادي كه بر مردم حكومت دارند و زمام آنها را در دست داشته و بر آنها ولايت و سيطره دارند عبارتند از حاكماني كه همۀ آنها ستمكار و ظالمند، و وزرائي كه فاسقند، و حكّام و استانداران و فرمانداراني كه همه اهل جور و ستم هستند، و امينهائي كه همه اهل خيانتند.» فَقَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ!«سلمان گفت: و اينها از امور مسلّمهاي است كه پيدا خواهد شد؟ رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: آري سوگند بخدائي كه جان من در دست اوست!» يَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا يَكُونُ الْمُنْكَرُ مَعْرُوفًا؛ وَ الْمَعْرُوفُ مُنْكَرًا، وَ ائْتُمِنَ الْخَآئِنُ؛ وَ يُخَوَّنُ الامِينُ، وَ يُصَدَّقُ الْكَاذِبُ؛ وَ يُكَذَّبُ الصَّادِقُ.«اي سلمان! در آن موقعيّت كارهاي بد و ناپسند در بين مردم بصورت كارهاي شايسته و پسنديده در آيد؛ و كارهاي پسنديده و نيكو به صورت كارهاي نكوهيده و ناپسند جلوه كند. و مردمان خيانت پيشه مورد وثوق و امانت واقع شوند؛ و به افراد امين و درستكار نسبت خيانت داده شود و مرد دروغگو را تصديق كنند و به دروغهاي او مُهر صحّت و درستي بنهند؛ و مرد راستگو و درست را دروغگو شمارند و به گفتار او ترتيب اثر ندهند.» قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ!«سلمان گفت: و اينها مسلّماً واقع خواهد شد اي رسول خدا؟ رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: آري سوگند به آن كسي كه جان من در دست اوست!» يَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا إمَارَةُ النِّسَآءِ، وَ مُشَاوَرَةُ الاء مَآءِ، وَ قُعُودُ الصِّبْيَانِ عَلَي الْمَنَابِرِ، وَ يَكُونُ الْكِذْبُ طُرَفًا، وَ الزَّكَوةُ مَغْرَمًا، وَ الْفَيْيُ مَغْنَمًا، وَ يَجْفُو الرَّجُلُ وَالِدَيْهِ، وَ يَبِرُّ صَدِيقَهُ، وَ يَطْلُعُ الْكَوْكَبُ الْمُذَنَّبُ.«اي سلمان! در آن هنگام زنان بر مردان حكومت ميكنند، و با كنيزان مشورت مينمايند. (يعني در امور سياسي، كنيزان كه در خانههاي آنها هستند مورد مشورت قرار ميگيرند.) و بچّهها ـ كه كنايه از افراد بيبصيرت و بيدانش باشد ـ بر منبرها بالا ميروند و براي مردم خطبه ميخوانند، و زمام امور تبليغاتي مردم را اين افراد كمتجربه و كم خرد در دست ميگيرند. و دروغگوئي و دروغپردازي از كارهاي طُرفه و فكاهي و ظريف شمرده ميشود. و دادن زكوة مال را ضرر و غرامت ميپندارند، و هر گونه دسترسي به بيت المال و ربودن اموال عامّه را غنيمت و بهره ميشمارند. مردم با پدر و مادر خود جفا ميكنند و به آنها بياعتنائي نموده آنان را سبك ميشمرند و از اداء حقوق واجبه و مستحسنۀ آنها بر نميآيند وليكن با دوستان خود احسان و نيكوئي مينمايند و ستارۀ دنبالهدار در آسمان طلوع ميكند.» قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ!«سلمان گفت: و اين امور مسلّماً به وقوع ميپيوندد اي رسول خدا؟ رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: آري سوگند به آن خدائي كه جان من در دست قدرت اوست!» يَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا تُشَارِكُ الْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِي التِّجَارَةِ، وَ يَكُونُ الْمَطَرُ قَيْظًا، وَ يُغَيَّظُ الْكِرَامُ غَيْظًا، وَ يُحْتَقَرُ الرَّجُلُ الْمُعْسِرُ، فَعِنْدَهَا يُقَارَبُ الاسْوَاقُ، إذَا قَالَ هَذَا: لَمْ أَبِعْ شَيْئًا وَ قَالَ هَذَا: لَمْ أَرْبَحْ شَيْئًا، فَلَا تَرَي إلَّا ذَآمًّا لِلَّهِ.«اي سلمان! در آن زمان زنان با شوهرانشان در امور خارج از منزل مانند تجارت شركت ميكنند. و باران در تابستان ميبارد و مردمان بزرگ و بزرگوار پيوسته مورد خشم و غضب و غيظ قرار ميگيرند و مردم بيچيز و تنگدست مورد اهانت و تحقير قرار ميگيرند. در آن زمان بازارها به هم نزديك ميشوند. و در صورتي كه محلّ خريد و فروش بسيار است همۀ مردم از كار و كسب خود در گله و شكوه هستند، يكي ميگويد: من چيزي نفروختم، و ديگري ميگويد: سودي نبردم؛ و در آن وقت مينگري كه تمام مردم در مقام گلايۀ از خدا و مذمّت او هستند.» قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ!«سلمان گفت: اي رسول خدا! چنين اموري واقع ميشود؟ رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: آري سوگند به آنكه جان من در دست اوست!» يَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا يَلِيهِمْ أَقْوَامٌ إنْ تَكَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ، وَ إنْ سَكَتُوا اسْتَبَاحُوهُمْ لِيَسْتَأْثِرُوا بِفَيْئِهِمْ، وَ لِيَطَؤُنَّ حُرْمَتَهُمْ، وَ لِيَسْفِكُنَّ دِمَآءَهُمْ، وَ لِيَمْلَؤُنَّ قُلُوبَهُمْ رُعْبًا، فَلَا تَرَاهُمْ إلَّا وَجِلِينَ خَآئِفِينَ مَرْعُوبِينَ مَرْهُوبِينَ.«اي سلمان! در آن زمان بر مردم حكومت ميكنند كساني كه اگر مردم براي دفاع از حقوق خود و براي حقّ اوّليّۀ خود و كوچكترين مطلبي كه در آن شائبۀ سيادت و حرّيّت و آزادي فكر باشد، سخن گويند، آنها را ميكُشند، و اگر مردم سكوت هم اختيار كنند آنان اموال و نفوس و أعراض ايشان را مباح ميشمرند، و براي استفاده از كار و زحمت و دسترنج آنها از خوردن خون آنها دريغ نميكنند، و زنان و دختران ايشان را به بيگاري ميبرند و اعمال منافي عفّت انجام ميدهند و احترام آنها را پايمال ميكنند، و خون مردم بيچاره و ضعيف را بيمحابا و بدون پروا ميريزند، و در دلهايشان از خوف و دهشت و هراس به اندازهاي وارد ميكنند كه هيچكس حقّ نفس كشيدن ندارد. اي سلمان! در آن زمان تمام مردم رعيّت ترسناك و خائف و وحشتزده و هراسناك خواهند بود.» قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ يَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إي وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ!«سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اين امور واقع شدني است؟ رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: آري، سوگند به آن كسي كه نفس من در دست اوست!» يَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا يُؤْتَي بِشَيْءٍ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ شَيْءٍ مِنَ الْمَغْرِبِ يُلَوَّنُ أُمَّتِي؛ فَالْوَيْلُ لِضُعَفَآءِ أُمَّتِي مِنْهُمْ، وَ الْوَيْلُ لَهُمْ مِنَ اللَهِ؛ لَا يَرْحَمُونُ صَغِيرًا، وَ لَا يُوَقِّرُونَ كَبيرًا، وَ لَا يَتَجَاوَزُونَ عَنْ مُسِيءٍ. أَخْبَارُهُمْ خَنَآءٌ. جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ الادَمِيِّينَ، وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّيَاطِينِ.«اي سلمان! در آن زمان چيزي را از طرف مشرق براي مردم ميآورند و چيز دگري را از طرف مغرب و بدينوسيله امّت مرا رنگ ميكنند؛ پس اي واي بر ضعيفان امّت من از دست اين ستمگران، و اي واي بر ايشان از خدا؛ به افراد كوچك و زيردست رحم نميآورند، و بز